eitaa logo
رکیذ
54.3هزار دنبال‌کننده
465 عکس
138 ویدیو
0 فایل
- رکیذ‌؛ یعنی به خود از اندوه آهسته آهسته سخن گفتن .🩶 - اینجا در کنارِ هم شعر می‌خوانیم .🌱 - تبلیغات" @Tablighatw - مکروبه" @makrobeh1 - النحیط" @Al_Nahit اینجا میگم ومیشنوم . . ! https://eitaa.com/joinchat/3373465777C9c6fce23f6
مشاهده در ایتا
دانلود
رفتارش با آدم‌ها مثل رفتارش با یک گلدان بود. با ذوق گلدان را می‌خرید. به‌دست می‌آورد.‌ بعد در جایی دور از آفتاب می‌گذاشت و کم‌کم فراموش می‌کرد که آبش بدهد. گلدان از بین می‌رفت. برای همیشه از بین می‌رفت. - از نوشته‌های معین دهاز
می روی اما گریز چشم وحشی رنگ تو راز این اندوه بی آرام نتواند نهفت می روی خاموش و می پیچد به گوش خسته ام آنچه با من لرزش لبهای بی تاب تو گفت چیست ای دلدار این اندوه بی آرام چیست کز نگاهت می تراود نازدار و شرمگین ؟ آه می لرزد دلم از ناله ای اندوه بار کیست این بیمار در چشمت که می گرید حزین ؟ چون خزان آرا گل مهتاب رویا رنگ و مست می شکوفد در نگاهت راز عشقی ناشکیب وز میان سایه های وحشی اندوه رنگ خنده می ریزید به چشمت آرزویی دل فریب چون صفای آسمان در صبح نمناک بهار می تراود از نگاهت گریه پنهان دوش آری ای چشم گریز آهنگ سامان سوخته بر چه گریان گشته بودی دوش ؟ از من وامپوش بر چه گریان گشته بودی ؟ آه ای چشم سیاه از تپیدن باز می ماند دل خوش باورم در گمان اینکه شاید شاید آن اشک نهان بود در خلوت سرای سینه ات یادآورم - هوشنگ ابتهاج
غمِ عالم یک گلوله ی یک کیلویی آدامس بود که به دلم که عین یک تکه موکت فیروزه ای ‌بود میچسپید و ولکن نبود لاکردار.. - ‌حامدعسگری
دل مسوزان که ز هر دل بخدا راهی هست هر که را هیچ بکف نیست بدل آهی هست - صغیراصفهانی
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
دلم جز مِهرِ مَه رویان، طریقی بر نمی‌گیرد ز هر در می‌دهم پندش، ولیکن در نمی‌گیرد
كل شيء يجعلك تبتسم، احتفظ به سرًّا... هر آن‌چه را که باعث می‌شود لبخند به لبت بیاید، هم‌ چون رازی در دلت پنهان کن . . - عربیات🌱
پلّه‌ها در پیشِ رویم یک‌به‌یک دیوار شد زیرِ هر سقفی که رفتم ، بر سرم آوار شد. - حسین منزوی
با مردم‌ِ شب‌دیده به دیدن نرسیدیم تا صبح دمی هم به دمیدن نرسیدیم کالیم که سرسبز دل از شاخه بریدیم تا حادثه‌ی سرخِ رسیدن نرسیدیم خون‌خورده‌ی دردیم و چراغانی‌ِ داغیم گل‌کرده‌ی باغیم و به چیدن نرسیدیم زین هیزمِ تر هیچ ندیدیم به جز دود شمعیم که تا شعله‌کشیدن نرسیدیم خونیم و تپیدیم به تاب و تبِ تردید اشکیم و به مژگانِ چکیدن نرسیدیم بادیم که آواره دویدیم به هر سوی اما چو نسیمی به وزیدن نرسیدیم یک عمر دویدیم و لبِ چشمه رسیدیم خشکید و به یک جرعه چشیدن نرسیدیم... - قیصرامین‌‌پور‌
ببین، سراغِ مرا هیچ‌کس نمی‌گیرد مگر که نیمه شبی، غصه‌ای، غمی، چیزی.. - حسین نیک‌نژاد
convert-1209809448 (9).mp3
5.43M
برایِ آرامشِ شب .
عمیقاً به کسی نیاز داشت که او را از دست خود بدزدد و با خود به جهانی دیگر ببرد.
إفترقنا دون أن نقول وادعا، و أنا كنت مثلَ طفلٍ دَفَنوهُ دون تقبيل. «بی‌خداحافظی جدا شدیم، و من مانندِ کودکی بودم که نبوسیده دَفن شد.»‌ ‌