eitaa logo
رصدنما 🚩
2هزار دنبال‌کننده
14.3هزار عکس
7.8هزار ویدیو
253 فایل
ˇ﷽ ما استراحت نخواهیم ڪرد این انقلاب و جامعہ آنقدر ڪار درش هست ڪه دیگر استراحت بـےاستراحت. بےآنڪه هیچ پست وسمت وحڪمے درڪار باشد. #شهید_بهشتے♥️🌱 #نَحنُ_جُنودُڪَ_بَقیَّةَ_الله³¹³ 🛤˹ پل ارتباطے @Khadem_Daricheh ˼ 💌˹ تبادلات و تبلیغ @Daricheh_Ad ˼
مشاهده در ایتا
دانلود
رصدنما 🚩
⇜‌[ #به_وقت_رمان😍📚 ]⇝ ﷽ #سه_دقیقه_در_قیامت #قسمتــ_چهل‌و‌دومـ #باغ_بهشتـ از دیگر اتفاقاتے ڪه در
⇜‌[ 😍📚 ]⇝ ﷽ این باغ دو در دارد و یڪی از آنها برای پدر شماست ڪه به زودی باز مےشود. در نزدیڪی باغ عمویمــ ، یڪ باغ بزرگ بود ڪه سرسبزی آن مثال زدنی بود. این باغ متعلق به یڪی از بستگان ما بود. او به خاطر یڪ وقف بزرگ ، صاحب این باغ شده بود.🌴🌺🌱🌹🌿 همین طور ڪه به باغ او خیره بودمـ، یڪباره تمام باغ سوختــ و تبدیل به خاکستر شد.🍂🥀 این فامیل ما، بنده خدا با حسرت به اطرافش نگاه مےڪرد. من از این ماجرا شگفت‌زده شدمــ. با تعجبــ گفتمــ: چرا باغ شما سوخت؟؟🤔🙄 او هم گفتــ: پسرم، همه این‌ها از بلایی استــ ڪه پسرمـ بر سر من مےآورد. او نمی‌گذارد ثواب خیرات این زمین وقف شده به من برسد.😞😔 این بنده خدا با حسرت این جملات را تڪرار مےڪرد. بعد پرسیدمـ: حالا چه می‌شود؟؟ چه ڪار باید بڪنید؟؟ گفتــ: مدتے طول مےکشد تا دوباره با ثواب خیرات باغ من آباد شود. به شرطی ڪه پسرمـ نابودش نڪند. 😔😔 من در جریان ماجرای او و زمین وقفی و پسر ناخلفش بودمـ برای همین بحثــ را ادامه ندادمــ.✋ آنجا مےتوانستیمـ به هر ڪجا ڪه می‌خواهیمـ سر بزنیمـ. یعنی همین ڪه اراده مےڪردیمـ بدون لحظه‌ای درنگ به مقصد مےرسیدیمـ.☺️ پسرعمه‌ام در دوران دفاع مقدس شهید شده بود. یڪ لحظه دوستــ داشتمـ جایگاه او را ببینمـ. بلافاصله وارد باغ زیبایے شدمـ. مشڪلی ڪه در بیان مطالبــ آنجاستــ ، عدمـ وجود مشابه در این دنیاستــ. یعنے نمی دانیمــ زیبایی آنجا را چگونه توصیفــ ڪنیمـ ؟ کسے ڪه تاڪنون شمال ایران و دریا و سرسبزی جنگلها را ندیده و هیچ تصویر و فیلمے از آنجا مشاهده نڪرده هر چه برایش بگوییمــ نمےتواند تصور درستی در ذهن خود ایجاد ڪند.💭💭 حڪایتـــ ما با بقیه مردم این گونه استــ. اما باید طوری بگویم تا بتواند به ذهن نزدیڪ باشد. وارد باغ بزرگے شدمـ ڪه انتهای آن مشخص نبود. از روی چمنهایے عبور مےڪردمـ ڪه بسیار نرم و زیبا بودند. بوی عطر گلهای مختلفــ مشامــ انسان را نوازش مےداد. درختان آنجا همه نوع میوه‌ای در خود داشتند. میوه‌هایی زیبا و درخشان.✨✨ من بر روی چمن ها دراز ڪشیدمـ. گویے یڪ تختــ نرمـ و راحتــ و شبیه پر قو بود. بوی عطر همه جا را گرفته بود. نغمه پرندگان و صدای شُرشُر آب رودخانه به گوش مےرسید. ┄┅═══••✾❀✾••═══┅┄ 😌👌.•░از ڪسے‌ڪه ڪتاب نمےخونه بترس از اونے‌ڪه فڪر میڪنه خیلے ڪتاب خونده بیشتـــــر ヅ .↯🌱↯. Eitaa.com/Rasad_Nama