رصدنما 🇮🇷
⇜[ #به_وقت_رمان😍📚 ]⇝ ﷽ #سه_دقیقه_در_قیامت #قسمتــ_چهلمـ #با_نامحرم خیلی مطلبــ در موضوع ارتباط
⇜[ #به_وقت_رمان😍📚 ]⇝
﷽
#سه_دقیقه_در_قیامت
#قسمتــ_چهلویکمـ
#با_نامحرم
اما بیشتر مطالب ارسالی او لطیفههای عاشقانه بود. برای همین یڪبار با شماره ثابت به او زنگ زدمـ . به محض این ڪه گوشی را برداشتــ بدون این ڪه حرفی بزنمـ متوجه شدمــ یڪ خانمـ جوان استـ.😳🙄
بلافاصله گوشی را قطع ڪردمـ. از آن به بعد، دیگر هیچ پیامی برایش نفرستادمـ و پیام هایش را جواب ندادم.
یادمـ هستــ با جوان پشتـ میز خیلی صحبتــ ڪردمــ. بارها در مورد اعمال و رفتار انسانها برای من مثال زد. همین طور ڪه برخی اعمال روزانه من را نشان مےداد به من ڱفتـ : نگاه حرامـ و ارتباط با نامحرمـ خیلی در رشد معنوی انسانها مشڪل ساز استــ. مگر نخوانده ای ڪه خداوند در آیه ۳۰ سوره نور مےفرماید:
✨به مؤمنان بگو : چشمهای خود را از نگاه به نامحرم فرو گیرند✨
بعد به من گفتــ: اگر شما تلفن را قطع نمیڪردی گناه بزرگی در نامه اعمال شما ثبت مےشد و تاوان سنگینے را در دنیا مےدادی.😱😓
جوان پشتــ میز وقتے عشق و علاقه من را به شهادتـ دید، جمله ای بیان ڪرد ڪه خیلی برایمـ عجیبــ بود. او گفتــ : "اگر علاقهمند به شہادتـ باشید و برای شما نوشته باشند، هر نگاه حرامے ڪه داشته باشید، شش ماه شهادتــ شما را به عقب مے اندازد" .6⃣ 🗓
خوب آن ایامـ را به خاطر دارمـ. اردوی خواهران برگزار شده بود . به من گفتند: شما باید پیگیر برنامههای تدارکاتی این اردو باشید. اما مربیان خواهر ڪار لردو را پیگیری مےکنند، فقط برنامه تغذیه و توزیع غذا با شماست. در ضمن از سربازها استفاده نڪن.👌😎
من سه بار در روز با ماشین حمل غذا به محل اردو مےرفتمـ و غذا را مےڪشیدمـ و روی میز مےچیدمـ و با هیچڪس حرف نمیزدمـ. 😶🤫
شب اول یڪے از دخترانے ڪه در اردو بود دیرتر از بقیه آمد و وقتے احساس ڪرد اطرافشـ خلوت استــ ، خیلی گرم شروع به سلام احوالپرسی ڪرد. من سرم پایین بود و فقط جواب سلام را دادم.😓😥
روز بعد دوباره با خنده و عشوه به سراغ من آمد و قبل از این ڪه با ظرف غذا از محوطه خارج شومـ مطلبی گفت و خندید و حرفهایی زد ڪه ......😥😓
من هیچ عڪسالعملے نشان ندادمـ. خلاصه هربار ڪه به اردوگاه مےآمدم با برخورد شیطانے این دختر جوان روبرو بودمـ. اما خدا توفیق داد که واڪنشی نشان ندادمـ.✋✋
در بررسی اعمال ، وقتے به این اردو رسیدیمـ، جوان پشت میز به من گفت: اگر در مکر و حیله آن زن گرفتار مےشدی، جز آبرو ، ڪار و حتے خانواده ات را از دستــ مےدادی. برخی گناهان اثر نامطلوب این گونه در زندگے روزمره دارند .😣🙁
یڪی از دوستان همڪارم ، فرزند شهید بود. خیلے با هم رفیق بودیمـ و شوخی مےڪردیمـ. یڪبار دوست دیڱر ما به شوخے به من گفتــ: تو باید بروی و با مادر فلانے ازدواج ڪنی تا با هم فامیل شوید.🤨😒
اگه ازدواج ڪنید فلانی هم پسرت میشود!! از آن به بعد سر شوخی ما باز شد. این رفیق را پسرم صدا مےڪردمـ....
و هر زمان به منزل دوستمـ مےرفتیمـ و مادر بنده خدا را مےدیدمـ ناخودآگاه مےخندیدیمـ.🤪😁
در آن وادی وانفسا!! پدر همین رفیق من در مقابل من قرار گرفت. همان شهیدی که ما در مورد همسرش شوخی مےڪردیمـ. ایشان با ناراحتی گفت: چه حقی داشتید در مورد یڪ زن نامحرم و یڪ انسان این طور شوخي ڪنید؟؟ 🤨😡
#ادامه_دارد
┄┅═══••✾❀✾••═══┅┄
😌👌.•░از ڪسےڪه ڪتاب نمےخونه بترس
از اونےڪه فڪر میڪنه
خیلے ڪتاب خونده بیشتـــــر ヅ
.↯🌱↯. Eitaa.com/Rasad_Nama