رصدنما 🚩
⇜[ #به_وقت_رمان😍📚 ]⇝ #بینایی #قسمت_شصت_سوم احساس میکنم موظف هستم مانند سربازی داوطلب برای انج
⇜[ #به_وقت_رمان😍📚 ]⇝
#بینایی
#قسمت_شصت_چهارم
دوباره حق باشماست جناب رئیس جمهور پس چهره چیست؟
همان که قبلا گفتم آن مرد را به این جا بیاورید.
منشی را؟
بله تاهمین لحظه هم به قدر کافی دیر شده است و شاید موضوع را به شخص دیگری بازگو کرده باشد.
نخست وزیر برای ممانعت از تاخیر بیشتر از تلفن داخلی برای احضار منشی اداره استفاده کرد و از او درخواست کرد هر چه زودتر به دفتر بیاید فاصله ی وفتر منشی تا دفتر رئیس به قدری بود کا دست کم پنج دقیقه زمان می برد اما منشی سه دقیقه بعد در حضور رئیس جمهور و نخست وزیر بود نفس نفس می زد و زانوانش می لرزید .
رئیس جمهور تبسمی کرد و گفت: احتیاجی به دویدن نبود.
اما قربان آقای نخست وزیر به من امر فرمودند که سریع تر خدمت برسم.
بسیار خوب من شمارا احضار کردم تا درمورد این نامه صحبت کنیم آن را خوانده اید؟
بله آقای رئیس جمهور
به دقت؟
بله قربان
محتویات آن را به خاطر دارید؟
تقریبا آقای رئیس جمهور.
از این الفاظ استفاده نکنید به پرسش هایم صحیح پاسخ بدهید.
بله آقای رئیس جمهور به خاطر می آورم.
گمان می کنید بتوانید مضمون نامه را از یاد ببرید؟
بله آقای رئیس جمهور سعی میکنم
خوب فکر کنید سعی کردن و ازخاطر زدودن برابر نیستند
بله آقای رئیس جمهور برابر نیستند
بنابراین سعی کردن کفایت نمی کند تلاش بیشاری لازم است
قول شرف می دهم قربان
قصد داشتم بگویم از این الفاظ استفاده نکنید اما این بار اشکال ندارد می دانید قول شرف چیست؟
بله قربان به این مفهوم است که تا زمانب که جان در بدن من باقی است ار فاش نمودن متن آن نامه خودداری کنم.
خوب اما اگر مثلا علاقه مند بودید به همسر خود بگویید تنها به او آن هم نه واژه واژه ی متن را بلکه قسمتی از آن یعنی دوست داشتید فقط همسر خودرا مطلع سازید
خیر جناب رئیس جمهور مطلع کردن همان فاش نمودن است به شما قول می دهم که حتی به همسرم هم حرفی نزنم
یعنی حتی یک کلمه هم نمی گویید؟
خیر نه به او و نه به هیچ کس دیگری آقای رئیس جمهور
┄┅═══••✾❀✾••═══┅┄
😌👌.•░از ڪسےڪه ڪتاب نمےخونه بترس
از اونےڪه فڪر میڪنه
خیلے ڪتاب خونده بیشتـــــر ヅ
.↯🌱↯. Eitaa.com/Rasad_Nama