رصدنما 🚩
[• #قصص_المبین💫 •] (هشتڪ رمانهاے امنیتےاطلاعاتے و سیاسے) #رمـانخـاطـراتمـسـتـرهـمـفـر(جاسـوس انگ
[• #قصص_المبین💫 •]
(هشتڪ رمانهاے امنیتےاطلاعاتے و سیاسے)
#رمـانخـاطـراتمـسـتـرهـمـفـر(جاسـوس انگلیســـسے )
#پـارت_نـود_و_دوم
⚡️ | دعوت شیخ در جزیرةالعرب علنیتر میشد، شمار دشمنان و مخالفان او افزایش یافت.
بزودی کار دشمنی و کارشکنی با او به جائی رسید که نزدیک بود تصمیم شیخ را متزلزل سازد و عقب نشینی کند، مخصوصا که در نجد شایعات طرناکی علیه او پراکنده بودند.
⚡️ | من با قاطعیت او را به ایستادگی تشویق میکردم و نمیگذاشتم، عزم و ارادهاش سست گردد. همیشه به او میگفتم: " محمد رسولخدا در نخستین روزهای پس از بعثت، دشمنانی به مراتب از تو نیرومندتر داشت و بیشتر از تو، دشواریها و مصیبتها را تحمل میکرد: پیمودن راه بزرگی و افتخار بدون تحمل، آزار و اذیت و دشنام و تهمت معاندان، امکان پذیر نیست و هر پیشوا و رهبر خیراندیشی از این دشواریها بر کنار نتواند بود.
⚡️ | بدین ترتیب، ما مبارزه را آغاز کردیم و رویاروی دشمنان خطرناکی قرار گرفتیم. روش تاکتیکی ما در این مبارزه، جنگ و گریز بود. این مزدبگیران که ظاهرا در صف مخالفان بودند، برای ما جاسوسی میکردند. و از تصمیمات دشمنان ما را آگاه میساختند، ما توانستیم با استفاده از اطلاعات عمال به ظاهر دشمن، نقشههای مخالفان را نقش برآب سازیم،
⚡️ | مثلا یکبار شنیدم گروهی تصمیم گرفتهاند تا شیخ محمد را ترور کنند، من فورا دست بکار شدم و نقشه ترور را برهم زدم و چنان آن گروه مفتضح ساختم که نتیجه به سود شیخ خاتمه یافت و مردم از تروریست ها رو گرداندند و حاضر به همکاری با ایشان نشدند.
⚡️ | سرانجام شیخ محمد عبدالوهاب مرا مطمئن ساخت که در اجرای ۶ ماده پیشنهادی وزارت مستعمرات، صمیمانه کوشش…
#ادامـہ_دارد…
الآن وقتشه، شروع کن بخوندن👇
°• 📖 •° @Rasad_Nama