#طنز_جبهه
سرهنگ عراقی گفت: برای صدام صلوات بفرستید
برخاستم با صدای بلند داد زدم سرکرده اینها بمیرد صلوات😎
طوفان صلوات برخواست😂
"قائد الرئیس صدام حسین عمرش هرچه کوتاه تر باد صلوات"😃
سرهنگ با لبخند گفت: بسیار خوب است همین طور صلوات بفرستید
عدنان خیرالله با آل و عیالش نابود باد صلوات
طه یاسین زیر ماشین له شود صلوات
طوفان صلوات بود که راه افتاد...
در حدود یک ساعت نفرین کردیم و صلوات فرستادیم😐😂
https://eitaa.com/Ravie_1370🦋🦋
شهیـد مدافع حرم
#مصطفـی_صدرزاده ⚘
بـرادارن و خواهـران من
ماهــواره و فرهنگ ڪثیف غرب مقصدی به جـز آتـش دوزخ ندارد !!
از ما گفتن ؛ ما که رفتیم....
#شبتونشهدایی
https://eitaa.com/Ravie_1370🦋🦋
آقا ردای سبز 💚امامت مبارکت
پوشیدن لباس خلافت مبارکت
ای آخرین ذخیره زهرایی حسین
آغاز روزگار امامت مبارکت🌹🌼🌟
آغاز امامت حجه بن الحسن امام زمان (عج) تبریک و تهنیت باد.
https://eitaa.com/Ravie_1370🦋🦋
خاطره اۍ از شهید باکرۍ🌱
شهید مهدی باکری فرمانده دلیر لشکر ۳۱ عاشورا ،
بر اثر اصابت تیر
از ناحیه کتف مجروح شده بود.
یک روز تصمیم گرفت برای سرکشی و کسب اطلاع از انبارهای لشکر بازدید کند.
مسئول انبار ، پیرمردی بود به نام حاج امر ا... با محاسنی سفید که با هشت جوان بسیجی در حال خالی کردن کامیون مهمات بود ، او که آقا مهدی را نمی شناخت تا دید ایشان در کناری ایستاده و آن ها را تماشا می کند فریاد زد جوان چرا همین طور ایستاده ای و ما را نگاه می کنی بیا کمک کن بارها را خالی کنیم یادت باشد آمده ای جبهه که کار کنی شهید باکری با معصومیتی صمیمی پاسخ داد : « بله چشم» و با آن کتف مجروح به حمل بار سنگین پرداخت نزدیکی های ظهر بود که حاج امرا... متوجه شد که او آقا مهدی فرمانده لشکر است بغض آلود برای معذرت خواهی جلو آمد که مهدی گفت : « حاج امر ا... من یک بسیجی ام .»
شادی روح شهید عزیز فاتحه و صلوات+وعجل فرجهم
#شهید_مهدی_باکری
#خاطره
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
#کانال
❣#فقط_ کلام _شهید❣
┄┅═✼✿✵❣✵✿✼═┅┄
https://eitaa.com/Ravie_1370
┄┅═✼✿✵❣✵✿✼═┅┄