فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شما #رفیق_شهید داری؟
بین شهداء یک رفیق پیداکنید،
بعد باهاش مناجات کنید،
براش هدیه بفرستید...
شهداء خیلی کارها میتونندبکنند
اصلا شهید #زنده ست.
#سلام_ودرود_برشهیدان
#سردار_دلها
#دلتنگی
#ما_ملت_امام_حسینیم
@Ravie_1370❄️
❣چه آرزوهای قشنگی می کردند و چقد زیبا اجابت می شد...
❣#حاج_احمد آرزو کرده بود:
"بدست شقی ترین انسانهای روی زمین یعنی اسرائیل ها کشته بشم"
و.....
.
.
❣#حاج_همت از خدا خواسته بود:
"مثل مولایم بدون سر وارد بهشت بشم"
ترکش خمپاره سرش رو برد...
.
.
❣#شهید_برونسی همیشه می گفت:
"دوست دارم مثل حضرت زهرا گمنام باشم"
سالها پیکرش مفقود بود...
.
.
❣#آقا_مهدی_باکری می گفت از خدا خواستم:
"بدنم حتی یک وجب از خاک زمین رو اشغال نکنه"
آب دجله او رو برای همیشه با خودش برد...
.
.
❣#حاج_آقا_ابوترابی در مسیر پیاده روی مشهد می گفت آرزو دارم:
"در جاده #عشق (مشهد) از دنیا برم"
تو همون مسیر خدا بردش و روز شهادت امام رضا در جوار امام_رضا دفن شد...
حاج حسین یکتا:
میخواستن؛
میشد...
میخوایم!
نمیشه...
چه کار کردیم با این دل ها...
.
.
❣این شبها ؛
شبهای #سرنوشت...
از خداوند بخوایم!
دلمان را برای امام زمان علیه السلام،شش دانگ سند بزند...
و برای این کار یاریمان کنند...
که دست و پا و گوش و چشم و زبان جز برای رضای حضرت حجت عج به حرکت در نیاد!
که خداوند راضی خواهد بود...
که عاشق ما خواهد شد...
که ان شا الله،عاقبتمان شهادت..
التماس دعا.....🤲
@Ravie_1370❄️
دل بی تو به جان آمد، وقت است که باز آیی...🦋
# یااباصالح
✿🍃❀❀🍃✿
#اللٰهُمَعَجِّلْلِوَلیِکَالفَرَجْبِهحَقِزینَب
@Ravie_1370❄️
﷽❣ #سلام_امام_زمانم ❣﷽
هرچهمیخواهیبکشامانکشدامنزمن
ایحبیب ایآشنا ایحضرت یابنالحسن
هرچه میگویی بگو اما نگو دیگر نیــــا
منتقـم تعجیل کن با ذکـر یا زهـرا بیــــا
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
#صبحتون_مهدوے 🌼 🍃
@Ravie_1370
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
انتشار برای اولین بار
وقتی ابومهدی المهندس از خطرها باکی ندارد!
در معرکه جنگ با خونسردی تمام با شنیدن صدای خمپاره به یاران خود میگوید «رد شد ، نادیده بگیرید»
@Ravie_1370❄️
و آخر ڪارِ دنیاپرستان
شـــهــادت نخواهد بود...
+ به چشمان ِ ابراهیم همّت قسم...
#الله_اڪبر
@Ravie_1370❄️
#ارسالی_همسنگری
سلام
بسم الله الرحمن الرحیم
من فقط دوتا عنایت از شهید دارم که براتون می گم
اولی جونم و دومی آبرومو نجات داد
توی پایگاه بسیج یک بار یک تهمت بزرگی به من زدند که خیلی به کار های من می خورد دوهفته هیچکس بامن حرف نمی زد بعد دو هفته هم
آنقدر توهین و حرف به من زدند که دیگه روم نشد برم بیرون تو خونه خودمو حبس کردم یه شب اونقدر که ناراحت و افسرده شده بودم پناه بردم به حاج ابراهیم که از سه سال پیشش باهاشون دوست صمیمی بودم خوابم برد ولی ترس داشتم ترس این که حاج همت کمکم نکنه و من دیگه چاره ای نداشته باشم
فرداش ساعت نه و نیم صبح همه ی دوستام اومده بودن دم در خونمون وقتی اومدن تو فهمیدم که پنج نفر از بچه ها خواب حاج ابراهیم رو دیدن که ازمن دفاع کرده
از اون به بعد هر چند وقت یکبار با دوستام می ریم سر مزارشون
دومین باری که سر مزار ایشون بودم به طرز باور نکردنی من رو از مرگ حتمی نجات دادند
من برای بار دوم از شهر مقدس قم به محضر این شهید بزرگ وار رفتم
که نا گاهان یک موتور که در آهر معلوم شد مست بودند با سرعت به طرف من آمد من هم حواسم نبود
ناگهان لیز خوردم با آنکه آنجا لیز نبود و روی مزار شهید افتادم موتوری هم کمی آن ور تر افتاد
و این طور من از صدمه و شاید مرگ نجات پیدا کردم.