~🕊
🌴#برگیازخاطرات✨
یکی از دوستان محمدرضا، خوابی که از شهید دیده بود را تعریف کرد و گفت: شهید به خوابم آمده بود با شهید شیبانی دردل وگلایه کردم که تو رفتی و من ماندم، الان که جنگ در سوریه تمام شده دیگه راه شهادت بسته شده است چکار کنم؟ محمدرضا جواب داد: چند کار را انجام بده هرکجا باشی شهادت به دنبالت میآید شما بهترین دوستان من بودید اگر صبر کنید خداوند اجر دو شهید که به ما داده به شما اجر بیشتری خواهد داد من خوشحال شدم و گفتم داری شکسته نفسی میکنی محمدرضا ما کجا و شما کجا بعد گفتم چکار کنم، شهید گفت:
اول: کاری کنید خدا از شما راضی باشد.
دوم: نماز اول وقت ترک نشود.
سوم: به نامحرم نگاه نکنید.
چهارم: به کودکان با مهربانی رفتار کنید.
#شهید_محمدرضا_شیبانیمجد♥️
┄┅═✼✿✵♥️✵✿✼═┅┄
https://eitaa.com/Ravie_1370🦋🦋
┄┅═✼✿✵♥️✵✿✼═┅┄
۲۸ دی ۱۴۰۲
~🕊
🌴#برگیازخاطرات✨
برای درمان به انگلیس اعزام شد!
خون لازم داشت؛ گفت خونِ غیرمسلمان نزنید
توجه نکردند و هرچه زدند، بدنش نپذیرفت!
خون یک مسلمان جواب داد
پزشکش که دکتر کلیز نام داشت، بواسطهی آن مسلمان شد و گفت: یک معجزه است:)
#شهید_حمیدرضا_مدنی_قمصری♥️🕊
https://eitaa.com/Ravie_1370🦋🦋
۲۲ خرداد ۱۴۰۳
~🕊
🌴#برگیازخاطرات✨
🍃در یک تماس تلفنی از شهید پرسیدم محل استراحتتان خوب است؟اصلا جایی برای استراحت و غذا خوردن دارید؟ایشان با خنده جواب دادند نگران نباش امکانات عالی است،محل استراحتمان هتل ۵ ستاره است با تمام امکانات!
🍃اما وقتی بعد از شهادت ایشان این عکس که روی خارو خاشاک درختان در حال استراحت است دیدم معنای هتل ۵ ستاره را ازنظر ایشان فهمیدم الحق که شایسته ی شهادت بودند...
✍راوی:همسر شهید
#شهید_افشین_ذورقی♥️🕊
https://eitaa.com/Ravie_1370🦋🦋
۲۰ مرداد ۱۴۰۳