2.67M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🚨یا آل یهود
قسم به خون های به ناحق ریخته شده از سرهایتان کوه خواهیم ساخت✊🏻✌️🏻
#شهید محسن فخری زاده🌷
#قربانی_ترور
#سالگرد_شهادت🕊
#سلام_ودرود_برشهدا_وامام_شهیدان
4.72M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✅ رهبر انقلاب از نقش #اوستا_عبدالحسین در قبل از انقلاب و جنگ تحمیلی كه جزو #عجايب_انقلاب ماست میگویند...
و توصیه ایشان به مطالعهی کتاب
#خاکهای_نرم_کوشک...👌
🌹#شهید_عبدالحسين_برونسی
🕊#سالگرد_شهادت
°•🌱
#سالگرد_شهادت🕊
❣️كبوترانه پريدند عاشقان خدا
به بي كرانه ترين سمت ، آسمان خدا
و عرش زير قدم هايشان به خود لرزيد
چه سربلند گذشتند از امتحان خدا❣️
#سالروز_آسمانی
💐 امروز ۱۵ آبان سالروز شهادت
شهید مدافع حرم #وحید_فرهنگی والا»
شهید مدافع حرم #محمد_طحان "
گل صلوات هدیه به ارواح مطهر شان
#الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍوَعَجِّلْفرَجَهُمْ
https://eitaa.com/Ravie_1370
🥀🌴🕊🌹🕊🌴🥀
#خاطرات_شهدا
#سردار_رشید_اسلام
#شهید_والامقام
#عبدالحسین_برونسی
ما صبح ها کفش هایمان را واکس خورده می دیدیم و نمی دانستیم چه کسی واکس می زند ... ؟
بعدا فهمیدیم که وقتی نیروها خوابند واکس را بر می دارد و هر کفشی که نیاز به واکس داشته باشد ، را واکس می زند .
مشخص شد این فرد همان فرمانده ما شهید عبد الحسین برونسی بوده است .
#سالگرد_شهادت
#مردان_بی_ادعا
#اخلاص_شهدا
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
🌷"بسم رب شهدا و صدیقین"🌷
سَلٰامْ بر آنانی که اَوَلْ
از ســیم خاردار نَـفْسـْ گُذَشْتَنْـ
و بَـعْد از سیم خار دار دشْمَنــــْ🥀
#سلامبـــَرشُهَـدآ... ✋💔
یه سلام از راه دور به حضرت عشق...❤️
به نیابت از #عبدالحسین_برونسی
اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ
وَعَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ
وَعَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ
وَعَلی اَصْحابِ الْحُسَیْن
#صبحتون_شهدایی📿
https://eitaa.com/Ravie_1370🦋🦋
بچهها در مهدکودک مشغول بازی بودند و بدوبدو میکردند و از سروکول هم بالا میرفتند. یکهو علی آن وسط محکم به جایی خورد و از سرش خون آمد. خوشبختانه فاطمه آنجا بود؛ دستپاچه خودش را رساند و بچه را به درمانگاه رساندند.
پرستار موقع باندپیچی، از سنگینی کودک خوشش آمد و برایش بهبه چَهچَهی کرد که دل مادرش را بُرد.
اما از همان روز، یک ترس همیشه همراه علی ماند؛ آن هم خون بود. محال بود از بچگی خون ببیند و داد و هوار نکشد و زهرهترک نشود.
یکبار دستش در خانه لای در رفت و دوباره خون سرازیر شد و بیهوا دوید سمت حیاط و بیتابی میکرد و دور حیاط میچرخید و پشتِ هم میگفت: «الان میمیرم! الان میمیرم!»
امالبنین هر چه تلاش کرد که علی را نگه دارد و دستی به سرش بکشد، نتوانست. میخواست ببیند چه بلایی سر دستش آورده. ولی به او نمیرسید و علی همینطور بالا و پایین میپرید و آخ و اوخ میکرد. معلوم نبود چه تصوری از خون پیدا کرده بچه؛ به هر حال ترس از خون همیشه با او بود. حتی در آرایشگاه، ولو به شوخی هم شده، سفارش میکرد آرایشگر مواظب باشد تا دستش به خطا نرود! میگفت: «من قلبم ضعیفهها!»
اما حالا او وارد #سپاه شده و مشتِ امالبنین برای تکهپرانی خواهر برادری پُر است.
رو کرد به علی و نیشخند شیطنتآمیزی گوشه لبش نشست و پرسید: «تو که از خون میترسی. اگه جاییت زخمی بشه چی؟!» علی بدون اینکه فکری بکند جواب داد: «منو خونیمالی نمیبینید؛ مستقیم شهید میشم. نترس!»
برشی از کتاب درحال نگارش #ش_ع_ع
خاطرات #شهید_علی_عربی(مسئول هماهنگی شهید #شوشتری)
#سالگرد_شهادت
┄┅═✼✿✵❣✵✿✼═┅┄
https://eitaa.com/Ravie_1370
┄┅═✼✿✵❣✵✿✼═┅┄
آدمها همینطوری جذبش میشدند؛ وقتی هم رابطه برقرار میشد، انگار پنجاه سال است که میشناسیش!
خودم بهش میگفتم:
«تو آهنربا داری سید!»
حتی گاهی به شوخی میگفتم: «اگه دختر بودی، خودم میگرفتمت.»
انقدر دلبری میکرد!
سید همان اوایل، قبل از ورود داعش آمد پیش من و بهم گفت: «برای حرم، هر کاری داشتی فقط به خودم بگو.»
گاهی لازم میشد شصت هفتاد صندوق بار را برای منبتکاریِ داخل حرم حضرت رقیه(س) از مرز رد میکردیم و میآوردیم دمشق. با وجود او خیالمان تخت بود. میدانستم که بار، صحیح و سالم به مقصد میرسد.
یک نفر را در سوریه پیدا نمیکردی که اسم سیدرضی را نشنیده باشد. هر جا اسمش را میبردیم، بیبرو برگرد کارت را راه میانداختند و نه توی کار نبود.
یکبار رفتم پیشش. بهش گفتم ضریح خانم سه ساله آماده شده. سریع پرسید: «تو فقط دستور بده چی میخوای؟
باقیش با من!»
راوی : سیدمحمد میری
تولیت و خادم آستان حضرت رقیه(س) در دمشق
برشی از کتاب در حال نگارش #شهید_سیدرضی_موسوی
مسئول پشتیبانی و لجستیک سپاه در سوریه و لبنان
#سایر_تالیفات
#سوریه
#سالگرد_شهادت
#کانال
#فقط_کلام_شهید❣❣
┄┅═✼✿✵❣✵✿✼═┅┄
https://eitaa.com/Ravie_1370
┄┅═✼✿✵❣✵✿✼═┅┄
گاهی بچههای هیئت رهروان خمینی(ره) را جمع میکرد و با هم پیش عالمی
میرفتند تا از او کسب فیض کنند.
نزدیک شهادتش بود؛ یک بار آنها به دیدار مرحوم علامه حسنزاده آملی(ره) رفتند.
ّ موقع ورود، سید مجتبی همه را یکییکی فرستاد داخل اتاق و خودش دم در و
پایین مجلس دو زانو نشست.
علامه در بالای مجلس نشسته بود؛ قبل از شروع صحبت، نیمخیز شد و نگاهی
ّ به ورودی اتاق انداخت. بعد اشاره کرد که سید برود جلو و پیش خودش بنشیند.
همه تعجب کردیم.
ّ سید رفت و در کنارشان نشست؛ علامه آرام به شانهاش زد و در گوشش چیزی
ّ گفت. از دور دیدم سید سرش را به حالت ادب و تواضع پایین انداخته و سکوت
کرده است.
ّ بعد از پایان دیدار، از سید پرسیدم: «چی بهت گفت؟» جواب درستی به من نداد.
این اخلاقش بود؛ همیشه از گفتن درباره خودش فرار میکرد. از نفری که جلوتر
ّ نشسته بود ماجرا را سؤال کردم؛ گفت وقتی علامه روی دوش سید زد، گفت:
«بنده در چهره شما نوری میبینم؛ بیشتر مواظب خودتان باشید!»
برشی از کتاب #سید_مجتبی
خاطرات #شهید_سیدمجتبی_علمدار
تولد : ۱۱ دی ۱۳۴۵
شهادت : ۱۱ دی ۱۳۷۵
#سالگرد_شهادت
#کانال
#فقط_کلام_شهید❣❣
┄┅═✼✿✵❣✵✿✼═┅┄
https://eitaa.com/Ravie_1370
┄┅═✼✿✵❣✵✿✼═┅┄
#سالگرد_شهادت
◾️حاجی عازم سوریه بود. روز ۶ دی ماه ۹۴ ساعت ۴ پرواز داشت. حدود ساعت یک بعد از ظهر از محل کار به خانه آمد. پرسیدم: «کارهایت انجام شده؟ مشکلی نبود؟» حاجی گفت: «نه، اصلاً من مسئولیت شرکت را تحویل دادم و الان احساس راحتی میکنم. بگذار میز و صندلی ریاست بماند برای کسانی که به آن علاقه دارند، من هیچ علاقهای به پست و مقام نداشته و ندارم.»
داشتم کولهاش را میبست. #پرچم_ایران در دست بالای سرم آمد و گفت: «این پرچم را هم در کولهام بگذار.»
گفتم: « #پرچم ایران را کجا میبری؟» گفت: «تا هر کجا که وارد شدیم عزت و اقتدار #ایران همراهمان باشد.»
حاجی بعد از آزادی و ورود به شهرهای #نبل_و_الزهرا سجده و بر همان پرچم ایران بوسه میزند.
👈نقل از همسر شهید مدافع حرم
#علی_محمد_قربانی
#اندیمشک
🗓شهادت ۱۹ بهمن ۹۴
📿شادی روحشان #صلوات
#در_راه_فتح_قله_ایم
#کانال
#فقط_کلام_شهید❣❣
┄┅═✼✿✵❣✵✿✼═┅┄
https://eitaa.com/Ravie_1370
┄┅═✼✿✵❣✵✿✼═┅┄
8.73M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اون کسی که حاج قاسم عاشقش هست، اون کسی که...🥺
روایتی از شهید محمدحسین یوسف الهی...❤️🩹
به مناسبت ۲۷ بهمن ماه سالروز شهادت شهید عزیز...🥀✨
راوی: علی زین العابدین پور
#حاج_قاسم
#سالگرد_شهادت
#شهید_محمدحسین_یوسف_الهی
https://eitaa.com/Ravie_1370🦋🦋
#سالگرد_شهادت
◾️آنچه موجب شد او آسمانی شود و ره یافتهی قرب الهی شود، دو نکته بود:
عزت نفس و احساس مسئولیت
داشتن این دو خصلت شهید مدافع حرم #حبیب_جنت_مکان موجب شد که الان مهمان خدا در کبریا باشد.
او عزت نفس داشت چون علیرغم آنکه جانباز و بیمار بود از مرگ در بستر بیزار بود و رفت تا رنگ رفتنش را خودش انتخاب کند. حبیب سالها در آرزوی مرگ سرخ بود تا سرانجام در روز پنجشنبه که روز وصل عاشقان است، لبیک گویان راهی عرش الهی شد.
مسئولیت پذیری حاج حبیب سالها با دلش کاری کرده بود که همچون مجنون آواره یافتن گمشده اش گردد و سراغ لیلی اش را از بیابانها بگیرد. او بیابانهای ایران را سالها زیر پا گذاشت و با خاکریز هایی که به ظاهر بی زبان بودند مخلصانه نجوا میکرد تا رد پایی از لیلی بیابد. جنگ که تمام شد حاج حبیب اندکی نا امید شد و وصل لیلی را ناممکن میدید تا آنکه در ورای گذر زمان فرزندان یزید را مشاهده کرد که حرم امامان ما را که یادآور خیمه های عاشورا است مورد هجوم قرار میدهند و آنگاه دوباره لیلی درون حبیب بیدار شد و اینگونه شد که او رفت تا دوباره سراغ یار گیرد.
🗓 شهادت: ٢٧ فروردین ٩۴
📿هدیه به روحشان #صلوات
#ما_فاتحان_قله_ایم
#کانال
#فقط_کلام_شهید❣❣
┄┅═✼✿✵❣✵✿✼═┅┄
https://eitaa.com/Ravie_1370
┄┅═✼✿✵❣✵✿✼═┅┄