eitaa logo
❣️فقط کلام شهید❣️
466 دنبال‌کننده
12.7هزار عکس
2.4هزار ویدیو
7 فایل
یا صاحب الزمان ادرکنی ✹﷽✹ #شهید_سید_مرتضی_آوینی🍂 ✫⇠شرط ورود در جمع شهدا اخلاص است و اگر این شرط را دارے، ✦⇠چہ تفاوتی مے ڪند ڪہ نامت چیست و شغلت•√ #اللهم_عجل_لولیڪ‌_الفرج #ما_ملت_شهادتیم مدیرکانال👇 @Khadim1370 آی دی کانال👇 Ravie_1370
مشاهده در ایتا
دانلود
نمی رسد ، بہ خداحافظی زبان از بغــض خوشـا بہ حال تـو ڪہ مسافـر بهشتـی ... ولادت : ۱۳۶۳/۰۱/۰۱ گرگان شهادت: ١٣٩۳/١١/١۳ حلب 🌷 https://eitaa.com/Ravie_1370🦋🦋
🖋 راوی؛  همسرشهید ایشان می گفت؛ برای دفاع از اسلام، برای دفاع از کشور هرجایی باشد می روم و جانم را هم در این راه می دهم. این امتیاز اوست ڪہ بی مرز عاشـق است دور از وطن حوالی غربت شهید شد اسارت : ۱۳۹۴/۰۹/۲۹ شهادت : ۱۳۹۵/۱۱/۱۵ ........🕊🌹 •┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈• کلام _شهید❣ ┄┅═✼✿‍✵❣✵✿‍✼═┅┄ https://eitaa.com/Ravie_1370 ┄┅═✼✿‍✵❣✵✿‍✼═┅┄
🌹🌹🕊🕊🕊🕊🌹🌹 🌹🕊 🌹تولدحضرت فاطمه(س)بود.آقاسجاد مثل همیشه باروی خندون ازسرکاراومد. بعدازچنددقیقه گفت:خانوم اشکال نداره،توراضی هستی که من هدیه ای که پادگان برای روز زن داده،بدم به بنده خدایی که لازم داره؟گفتم نه چه اشکالی داره.من ازخدامه.من تازه چادرگرفتم فعلا لازم ندارم.من اون روزنپرسیدم چادر رو برای کی میخای،تااینکه بعدازشهادت همسرم،یکی ازدوستانش بهم گفت که موضوع چی بوده. 🌹گفت که تودانشگاهمون یک دختر خانم بود که حجاب خوبی نداشت.آقا سجادبه دوستش میگه برو بااین خانم صحبت کن ببین چراحجابش اینجوریه. همسرمربه دلیل حیای زیادخودش با دخترخانم حرف نمیزنه.دخترخانمم گفته بودبه دلیل مشکلات مالی نمیتونم چادر تهیه کنم.که اتفاقا همون روزچادر رو به ماهدیه دادن.آقاسجادهم همون روز چادر رومیبره برای این خانم وخداروشکر از اون روز تاحالااستفاده میکنن.خوشحالم که تونستم قدمی ناچیزبرای چادری شدن یه دختر مسلمان بردارم.انشالا حضرت فاطمه(س)ما روشفاعت کنن😔 ✍:همسر شهید 🌹شهادت:۱۳۹۴/۱۱/۱۶سوریه عملیات آزادسازی نبل و الزهرا 🌹 ........🌹 🕊 •┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈• کلام _شهید❣ ┄┅═✼✿‍✵❣✵✿‍✼═┅┄ https://eitaa.com/Ravie_1370 ┄┅═✼✿‍✵❣✵✿‍✼═┅┄
پیری و مرگ ؛ عجب قصہ جانفرسایی‌ست تا جوانیــم دعـا ڪن بہ شهـادت برسیم . . . ولادت : ۱۳۶۲/۰۲/۱۱ کازورن شهادت: ۱۳۹۴/۱۱/۱۶ سوریه عملیات آزادسازی نبل و الزهرا https://eitaa.com/Ravie_1370🦋🦋
آتـش هجـرِ تـو با اشڪ روان بنشانیم سوزِ دل را بہ جز این ؛ مایه ی تسڪینی نیست ... ای شهید گـذر زمــان ؛ همه چیز را با خود می‌برد جز ردّ نگاه تــو را . . . ◻️تاریخ ولادت : ۱۳۵۸/۱۲/۲۰ ◻️محل ولادت : اهواز ◻️تاریخ شهادت : ۱۳۹۴/۱۱/۱۹ ◻️محل شهادت :نبل و الزهرا - سوریه ◻️محل مزار شهید : گلزار شهدای اهواز •┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈• کلام _شهید❣ ┄┅═✼✿‍✵❣✵✿‍✼═┅┄ https://eitaa.com/Ravie_1370 ┄┅═✼✿‍✵❣✵✿‍✼═┅┄
‍ 🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹 🎙روایتی خواندنی از نحوه شهادت شهید مدافع حرم از زبان همرزم شهید ⏰ساعت ۱۲ دوم اردیبهشـت ماه که مصادف با شب شهادت امام موسی کاظم (ع)بود به منطقه شیحه(ریف حماء) رفتیم آنجا مقر فرماندهی بود که استراحت کردیم. ⏰ساعت ۳ بامدادبود که به سمت منطقه عملیاتی سوبین(ریف حماء)حرکت کردیم 🌙هوا نسبتاً داشت روشن می‌شـد که عملیات آغاز شد. 🌾بعد از اتمام کار از فرماندهی اجازه گرفتم که به اتفاق جمعی از بچه‌ها برای تفحص شهدایی که در عملیات قبـل نتوانتسیم به عقب منتقل کنیم به منطقه جنوب حلفایا برویم که او هم موافقت کرد. 🌴جمعی از دوستان از قبیل یک نفر از اطلاعات دو نفر از تخریب و شهید حامد بافنده و یک نفر دیگر از دوستان به سمت جنوب حلفایا حرکت کردیم.البته چون می‌خواستیم شـهید بیاوریم دستکش و برانکارد و پتو به همراه خود بردیم. ⏰حدود ساعت ۱۰ بود که به  جنوب حلفایا رسیدیم و وارد محدوده‌ای شدیم که شهید داده بودیم.بعد از بررسی ابتدایی متوجه پیکر مطهر یک شهید فاطمی شدیم.با توجه به احتمال تله بودن شهید توسط تکفیری‌ها ابتدا تخریب ‌چی‌ها بررسی کردند که محدوده شهید امن هست یا نه. 💐باز هم شروع کردیم به بررسی منطقه که ابتدا پیکری پیدا نشد،اما در راه برگشت کنار یک تانک سوخته متوجه پیکر دیگری از شهدا شدیم،بلافاصله بررسی‌های لازم انجام شـد و من کنار پیکر مطهر شهید نشستم. 🌷درهمین حین بچه‌های تخریب و شهید بافنده از من فاصله گرفتند و ابتدای یک جاده خاکی به سمت خودروی خودمان قدم می‌زدند. 🌹من همچنان کنار پیکر شهید نشسته بودم که ناگهان صدای انفجار همه جا را فرا گرفت.بلند شدم ابتدا دو تخریب‌چی را دیدم که ناله می‌کردند و به آن طرف‌تر توجه کردم دیدم شهید حامد بافنده وسط همان جاده خاکی رو به آسمون دراز کشیده و دستهایش باز بود و متاسفانه ترکش به شاهرگش اصابت کرده و خون‌ریزی شدیدی دارد.😭بلافاصله با دیدن محل خون‌ریزی،دستم را روی شاهرگش گذاشتم و دکتر رو صدا زدم.🚑مجروحین را تحویل آمبولانس دادیم و به سمت بیمارستان حرکت کرد. بیمارستان شلوغ بود. 🕊پشت در اتاق عمل منتظر بودم و شروع به قرائت زیارت عاشورا کردم. زیارت عاشورایم که تمام شد من فقط قدم می‌زدم.لحظاتی گذشت که رفیقمان از سالن بیرون آمد و شروع کرد به گریه کردن.من هاج و واج مانده بودم چی شد؟ شوک‌زده بودم،نکنه حامد شهید شده؟ رفیقمان را در بغلم گرفتم که آرامش کنم اما او شدید گریه می‌کرد و می‌گفت جواب دخترش را چی بدهم؟😭 🥀تاریخ شهادت:۱۳۹۶/۰۲/۳ روز شهادت امام موسی کاظم(ع) 🕊محل شهادت:حما(سوریه) 🌹 •┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈• کلام _شهید❣ ┄┅═✼✿‍✵❣✵✿‍✼═┅┄ https://eitaa.com/Ravie_1370 ┄┅═✼✿‍✵❣✵✿‍✼═┅┄
سلام مرا به رهبرم ؛ امام خامنه ‌ای برسانید و به ایشان بگویید از ایشان شرمنـده ام چون یڪ جان بیشتر نداشتم تا در راه دفاع از حریم اسلام و انقلاب تقدیم نمایم ... ...🎈🎂🎈 •┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈• کلام _شهید❣ ┄┅═✼✿‍✵❣✵✿‍✼═┅┄ https://eitaa.com/Ravie_1370 ┄┅═✼✿‍✵❣✵✿‍✼═┅┄
‍ 🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹 🎙روایتی خواندنی از نحوه شهادت شهید مدافع حرم از زبان همرزم شهید ⏰ساعت ۱۲ دوم اردیبهشـت ماه که مصادف با شب شهادت امام موسی کاظم (ع)بود به منطقه شیحه(ریف حماء) رفتیم آنجا مقر فرماندهی بود که استراحت کردیم. ⏰ساعت ۳ بامدادبود که به سمت منطقه عملیاتی سوبین(ریف حماء)حرکت کردیم 🌙هوا نسبتاً داشت روشن می‌شـد که عملیات آغاز شد. 🌾بعد از اتمام کار از فرماندهی اجازه گرفتم که به اتفاق جمعی از بچه‌ها برای تفحص شهدایی که در عملیات قبـل نتوانتسیم به عقب منتقل کنیم به منطقه جنوب حلفایا برویم که او هم موافقت کرد. 🌴جمعی از دوستان از قبیل یک نفر از اطلاعات دو نفر از تخریب و شهید حامد بافنده و یک نفر دیگر از دوستان به سمت جنوب حلفایا حرکت کردیم.البته چون می‌خواستیم شـهید بیاوریم دستکش و برانکارد و پتو به همراه خود بردیم. ⏰حدود ساعت ۱۰ بود که به  جنوب حلفایا رسیدیم و وارد محدوده‌ای شدیم که شهید داده بودیم.بعد از بررسی ابتدایی متوجه پیکر مطهر یک شهید فاطمی شدیم.با توجه به احتمال تله بودن شهید توسط تکفیری‌ها ابتدا تخریب ‌چی‌ها بررسی کردند که محدوده شهید امن هست یا نه. 💐باز هم شروع کردیم به بررسی منطقه که ابتدا پیکری پیدا نشد،اما در راه برگشت کنار یک تانک سوخته متوجه پیکر دیگری از شهدا شدیم،بلافاصله بررسی‌های لازم انجام شـد و من کنار پیکر مطهر شهید نشستم. 🌷درهمین حین بچه‌های تخریب و شهید بافنده از من فاصله گرفتند و ابتدای یک جاده خاکی به سمت خودروی خودمان قدم می‌زدند. 🌹من همچنان کنار پیکر شهید نشسته بودم که ناگهان صدای انفجار همه جا را فرا گرفت.بلند شدم ابتدا دو تخریب‌چی را دیدم که ناله می‌کردند و به آن طرف‌تر توجه کردم دیدم شهید حامد بافنده وسط همان جاده خاکی رو به آسمون دراز کشیده و دستهایش باز بود و متاسفانه ترکش به شاهرگش اصابت کرده و خون‌ریزی شدیدی دارد.😭بلافاصله با دیدن محل خون‌ریزی،دستم را روی شاهرگش گذاشتم و دکتر رو صدا زدم.🚑مجروحین را تحویل آمبولانس دادیم و به سمت بیمارستان حرکت کرد. بیمارستان شلوغ بود. 🕊پشت در اتاق عمل منتظر بودم و شروع به قرائت زیارت عاشورا کردم. زیارت عاشورایم که تمام شد من فقط قدم می‌زدم.لحظاتی گذشت که رفیقمان از سالن بیرون آمد و شروع کرد به گریه کردن.من هاج و واج مانده بودم چی شد؟ شوک‌زده بودم،نکنه حامد شهید شده؟ رفیقمان را در بغلم گرفتم که آرامش کنم اما او شدید گریه می‌کرد و می‌گفت جواب دخترش را چی بدهم؟😭 🥀تاریخ شهادت:۱۳۹۶/۰۲/۳ روز شهادت امام موسی کاظم(ع) 🕊محل شهادت:حما(سوریه) 🌹 •┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈• کلام _شهید❣ ┄┅═✼✿‍✵❣✵✿‍✼═┅┄ https://eitaa.com/Ravie_1370 ┄┅═✼✿‍✵❣✵✿‍✼═┅┄
سر قبر که رفتیم دقایقی با شهید آهسته درد و دل کرد بعد گفت: آمین بگو من هم دستم را روی قبر شهید تورجی ‌زاده گذاشتم و گفتم هر چه گفته را جدی نگیرید... اما دوباره تاکید کرد تو که می‌دانی من چه می‌خواهم پس دعا کن تا به خواسته‌ام برسم... را از شهید تورجی زاده خواست... راوی : ڪهکشـان من ... راه شیـری نیست ! ڪهکشان من ، چشمان توست ؛ ڪہ مرا بہ آسمـــان‌ها می ‌برد ... 🌹🍃تاریخ تولد : ۱۰ دی ۱۳۵۹ 🌹🍃‌تاریخ شهادت :۲۰ مهر ۱۳۹۴ 🌹🍃مزار : اصفهان •┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈• کلام _شهید❣ ┄┅═✼✿‍✵❣✵✿‍✼═┅┄ https://eitaa.com/Ravie_1370 ┄┅═✼✿‍✵❣✵✿‍✼═┅┄
❣ محمد در آخرین پیامک ، برایم نوشته بود : « هرجا باشم عاشقتـم ایران باشم یا خارج ، هرجا باشم عاشقتـم...» می‌گفت همسرِ سادات داشتن هم خوب است و هم سخت ...! فکر اینکه همسرت دختر حضرت‌ زهرا (س) است ، اجازه بدرفتاری را به آدم نمی‌ دهد و از طرفی قدم‌هایش برڪت زندگی است.» محمد خیلی خوش اخلاق بود ، واقعا اگر بگویم اخم او را ندیدم گزافه نیست ، حتی وقتی در معراج شهدا برای آخرین‌ بار او را دیدم همان لبخندِ زیبا و همیشگی را روی لب داشت ... خدا را شڪر می‌ڪنم که محمد من هم "شهید" شد چون او شهادت را دوست داشت خیلی شهادت را دوست داشت ... ✍ به نقل از همسر شهید •┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈• ❣❣ ┄┅═✼✿‍✵❣✵✿‍✼═┅┄ https://eitaa.com/Ravie_1370 ┄┅═✼✿‍✵❣✵✿‍✼═┅┄
📌 حاج قاسم وقتی شهید عباسی گفت یک وجب از خاک ایران را به تمام جهان نمی‌دهم، بر دستانش بوسه زد 🔹️ پدر شهید مدافع حرم ستار عباسی نقل می‌کند: در یکی از عملیاتهای مهم برای مقابله با تروریست‌ها اگر ستّار حضور نداشت،بدون تردید یکی از حساس‌ترین شهرهای سوریه سقوط می‌کرد و تبعات آن بسیار سنگین می‌بود. ◇ یکی از ژنرالهای رده بالای ارتش عراق که توانمندی‌های ستار را می بیند به او می‌گوید: « شما اگر به ما بپیوندید، هر مقام و درجه و پولی بخواهید،به شما می‌دهیم که پیش ما باشید و به نیروهای ما را آموزش دهید»! ◇ ستار هم با بصیرتی عمیق در قبال این پیشنهاد می‌گوید : «اگر تمام جهان را به من بدهید،یک وجب از خاک ایران را به تمام جهان نمی‌دهم؛در ضمن من سرباز آقای خامنه‌ای هستم و جز در این لباس نمی توانم خدمت کنم؛ چرا که همه‌ی ایمان و توانایی من در سربازی برای ولایت فقیه است.» ◇ سردار شهید قاسم سلیمانی هم که این را می‌شنود، ستّار را می‌بوسد و با شوخی می‌پرسد: «چرا نرفتی؟» ◇ ستار می‌گوید: «چطور بروم؟ من ایرانی هستم، سرباز ولایت و رهبر هستم.» ◇ سردار نیز برای همین ایمان او بر دستانش بوسه زده و ستار را تشویق می‌کند. اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج ❣❣ ┄┅═✼✿‍✵❣✵✿‍✼═┅┄ https://eitaa.com/Ravie_1370 ┄┅═✼✿‍✵❣✵✿‍✼═┅┄ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌