8.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
•°🌱
بــا گریـــه ســلام
دلـــتنـــگ تـــوام آقـــا ...
#السلامعلیکیااباعبدالله
#انتخابات
#من_رای_میدهم
#مشارکت_حداکثری
#اللهم_ارزقنا_کربلا_به_حق_الحسین_ع
سلام
🌹روز دوازدهم ختم صلوات جهت سلامتی و تعجیـل در امر فرج صاحب الزمان عج و سلامتی امام خامنه ای عزیزتر از جان ونیت قلبی شما عزیزان✨
هدیه به روح مطهر شهیدعباس باقری صد صلوات 💫
التماس دعای فرج 🙏
@Ravie_1370🌷
.
نامزدشهادتبود،
خدابرایاوستادانتخاباتےزد :)،،
جنابقاف ((:♥️
#حاج_قاسم
#سردار_دلها
.
@Ravie_1370🌷
🌸#سوال بعضی مسلمانان🌸
بهشون میگم ولی گوش نمیدن دیگه نمیگم😏
پاسخ:
🍃۱) ما واجبمون رو انجام میدیم.... نتیجه با خداست....😊
مگه ما نماز میخونیم مطمئن هستیم که نمازمون قبول میشه؟ نه نیستیم
ولی این دلیل نمیشه که دیگه نماز نخونیم و بزاریمش کنار...👌
امر به معروف هم همینطوره...
🍃۲) 1) به احتمال زیاد گوش میکنن اگه عمل کردند ⬅️ تشکر میکنیم
🍃2) اگه گوش نکردند ⬅️ ما وظیفمون رو انجام دادیم و گناهش برای ما نوشته نمیشه و باقیش با خودش
مطمئنا بعد ها با خودش فکر میکنه
🍃3) اگه گف به تو چه ⬅️
بگو به خدا که مربوطه خدا گفته حجاب واجبه...
اینو بدون شنیدن به تو چه لیاقت میخواد...😌
بخاطر واجبمون و لبخند رضایت امام زمان(ع) انجام میدیم😍
بزار یک فحش هم بشنویم و یک فحش از روی دوش امام زمان(ع)برداریم...
تاثیر عملش بالاست
#کوتاهی_نکنیم
امر به معروف و نهی از منکر واجبه لطفا ترک نکنید
@Ravie_1370🌷
#شایــــدتلنــــــگــر 🌿
تو #گناه نکن؛در عوضخدآ
زندگیتروپرازوجودخودشمیکنه.
عصبی شدی؟
نفس بکشبگو: بیخیال،چیزیبگم،
امامزمانناراحتمیشه..♥️🌙
دلخورتکردن؟
بگو:خدامیبخشهمنممیبخشم🌊
تهمتزدن؟
آرومباشوتوضیحبده〰🌌
بگو: به ائمههمخیلیتهمتا زدن..
کلیپوعکسنامربوطخواستیببینے؟
بزنبیرونازصفحهبگو:مولامهمتره..🌱
نامحرمنزدیکتبود؟
بگو:فقط امام زمانم ❤
بیخیالبقیه👌🏻✨
@Ravie_1370🌷
*•••••┅═✧🦋❁﷽❁🦋✧═┅•••••*
#رمان_حسین_پسر_غلامحسین 📖
زندگینامه و خاطراتِ "شهید محمد حسین یوسف الهی":
🔸روزنامه حدیث کرمان، سال سوّم، شماره ۱۰۸ ، سه شنبه ۱۰ آذر ۱۳۶۶ ش
🔹صفحه۲۶۷_٢۶۴
#قسمت_صد_و_بیست_و_پنجم 🦋
طناب رو از پایۂ پل باز کرده بود که من توی قایق پریدم.
او هم پشت سر من طناب رو توی قایق پرت کرد و خودش هم آمد توی قایق و کنار من نشست.
به محض آنکه قایق راه افتاد، از دست هوای شرجی و دم کردۂ هور و خرمگس های نیش دار و مزاحم خلاص شدم.
باد خنک پاییزی توی صورتم خورد و در تمام بدنم لذت خاصی از گرما را احساس کردم.
داشتم می رفتم توی کِیفِ هوای خنک که #محمّد_حسین (شهید محمّدحسین یوسف الهی، معاون اطلاعات و عملیات لشکر ثاراللّه) گفت:
«آقا مصطفی!...می خواهی یک شعر تازه برایت بخونم؟»
نگاهم را سمتش چرخوندم.
خندۂ همیشگی را بر لبانش دیدم.
گفتم:«از مولاناست؟»
گفت:«آره.»
گفتم:«بخون».
او شروع کرد به خواندن؛
شمرده و با حرکات دست، گویی
می خواست با همۂ وجودش شعر را به من تفهیم کند:
💠من مست و تو دیوانه ما را که لرد خانه
صد بار تو را گفتم، کن خور، دو سه پیمانه
💠در شهر یکی کس را هشیار نمی بینم
هر یک بتر از دیگر شوریده و دیوانه
💠جانا به خرابات آ تا لذّت جان بینی
جان را چه خوشی باشد بی صحبت جانانه
💠هر گوشه یکی مستی دستی زده بر دستی
و آن ساقی هر هستی، با ساغر شاهانه
💠تو وقف خراباتی، دخلت می و هرجا می
زین وقف به هشیاران مسپار یکی دانه
💠ای لوطی بر بط زن، تو مست تری یا من
ای پیش چو تو مستی، افسون من افسانه
💠چون کشتی بی لنگر کژ می شد و مژ می شد
وز حسرت او مرده صد عاقل و فرزانه
به اینجای شعر که رسید، دستش را روی شانه ام گذاشت و گفت:
«حالا مصطفی شعر رو معنی کن.»
از خودم خجالت کشیدم، گفتم:«محمّدحسین یک بار دیگر بخوان!»
و باز هم خواند.
پیش خودم گفتم:«محمّدحسین معنی شعر خودت هستی.»
اصلاً تو مصداق عینی این سرودۂ مولانا هستی، مگر نه اینکه اگر من مست هستم تو اصلاً دیوانه ای؟
و بعد دوباره این بیت را بلند خواندم:
ای لوطی بر بط زن، تو مست تری یا من
ای پیش تو چون مستی،افسون و من افسانه
توی دلم گفتم محمّدحسین از من افسون مخواه.
افسون من پیش تو افسانه هست.
نگاهش کردم، چفیه اش دور گردنش بود و چهره زیبایش را زیباتر می کرد.
تیر نگاهم را به یکباره بر نگاهش دوختم و به چشمانش خیره شدم.
دلم می خواست برایش شعر مولانا را می خواندم.
💠از خانه برون رفتم مستیم به پیش آمد
در هر نظرش مضمر صد گلشن کاشانه
💠چون کشتی بی لنگر کژ می شد و مژ می شد
و ز حسرت او مرده صد عاقل و فرزانه
دلم می خواست فریاد می زدم و می گفتم:«تو تجسّم این ابیاتی.
محمّدحسین!...من از ضمیر نگاهت بهشت را دیدم.
محمّدحسین!...تو همانند این قایق هستی که آرام نداری و بی پروا و شتابان بر امواج می رانی.
تو قایق بی لنگری، تو بر آب های زمان جاری هستی، تو خود موجی ، تو توفانی، تو دریایی، تو می رانی سوار بر بادها و توفان ها.
تو از آن دریایی، تو غریق رؤیای عشقی، تو دریای دریادلی، تو دریادل مسافری؛
محمّدحسین از حسرتت مردم....
💠و ز حسرت او مرده صد عاقل و فرزانه
به محمّدحسین نگاه کردم و به او خندیدم و پیش خودم خواندم:
💠من مست و تو دیوانه، ما را که برد خانه؟
مصطفی مؤذّن زاده
بهار ۱۳۶۵ ش
*•••••┅═✧🦋❁🌼❁🦋✧═┅•••••*
*•••••┅═✧🦋❁﷽❁🦋✧═┅•••••*
#رمان_حسین_پسر_غلامحسین 📖
زندگینامه و خاطراتِ "شهید محمد حسین یوسف الهی":
#قسمت_صد_و_بیست_و_ششم 🦋
به نظر من گل سر سبد بسیجیان، #شهید_حسین_یوسف_الهی بود.
سردار سرلشکر #سلیمانی در پاسخ به این سؤال که " افراد بسیجیِ نمونه و سرداران #شهید استان در طول هشت سال #دفاع_مقدس چه کسانی هستند" گفتند:
کسی که کلمهٔ #بسیج پیرامونش اطلاق شود، به نظر من خودش نمونهٔ انسان هاست یا انسان نمونه ای است؛
همان گونه که امام فرمودند: « من در دنیا افتخارم این است که خود یک بسیجی ام»، نشان می دهد که این کلمه خیلی کلمهٔ ارزشمندی است یا موقعی که ما در تعبیرات امام به این نکته می رسیم که پیغمبر اکرم (ص) یک بسیجی بود، نشان می دهد که این تفکّر و این کلمهٔ بسیار مقدّسی است.👌
در دوران جنگ، نیروهای عزیز و ارزشمند زیادی بودند که کمالات بسیار داشتند که تعداد آن ها کم نیست.
بعضی از این بچّه های
بسیج می آمدند در عملیّات ها ،
و عملیّاتی می کردند و می رفتند؛ یعنی برای یک #عملیات کمک می کردند.....
بعضی ها در همهٔ عملیّات ها [بودند]، بعضی ها در جنگ خیمه زده بودند و مقیم دائم جبهه شده بودند ..؛
و منتظران دائم شهادت بودند که اینها خانه، کاشانه، زندگی، پدر، مادر، زن، بچّه
و همه چیز خود را فدای این تکلیف کرده بودند.
💠بنظر من در شهر #کرمان ، گل سر سبد بسیجیان که مثل یک گل همهٔ پروانه ها 🦋را در دور خودش جمع کرده بود و از مخلصین و منتظران شهادت بود، #محمد_حسین_یوسف_الهی بود
که در جبهه ها مشهور به "حسین" بود!
او فردی بود که همهٔ عمرش را وقف جنگ کرد.
از اول جنگ تا زمان شهادتش در نوک پیکان و سخت ترین و حسّاس ترین نقطهٔ صحنه جنگ حضور داشت.
حسین (رحمت اللّه علیه) ابتدا مسئول محور #شناسایی بود.
شب ها با تیمی، دشمن را شناسایی
می نمود، از میدان های #مین عبور می کرد، سخت ترین معبر ها معمولاً در جنگ
به محمّد حسین واگذار می شد.
هر معبری که حسین مسئولش بود، این معبر موفّق ترین معبر بود.
نبود مسئولیّت و معبری که به محمّد حسین واگذار شود و او از پس آن بر نیاید و اظهار عجز کند!!
اهل مرخصی نبود، مگر اینکه......
*•••••┅═✧🦋❁🌼❁🦋✧═┅•••••*