eitaa logo
❣️فقط کلام شهید❣️
469 دنبال‌کننده
12.6هزار عکس
2.4هزار ویدیو
7 فایل
یا صاحب الزمان ادرکنی ✹﷽✹ #شهید_سید_مرتضی_آوینی🍂 ✫⇠شرط ورود در جمع شهدا اخلاص است و اگر این شرط را دارے، ✦⇠چہ تفاوتی مے ڪند ڪہ نامت چیست و شغلت•√ #اللهم_عجل_لولیڪ‌_الفرج #ما_ملت_شهادتیم مدیرکانال👇 @Khadim1370 آی دی کانال👇 Ravie_1370
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
☘ 🌺خوشبختـــــے یعنـے حس‌ ڪنی‌ شهیـ🕊ـد دارد تو را‌ مینگرد و تو به احترامش از گناه فاصله میگیری...🍃 ❤️ @Ravie_1370🌷
🙂🌱 خاطره ای از حمید آقا🔗📝 اگه یه وقت مهمون داشتیم و نزدیک ترین مغازه به خونه بسته بود،جای دیگه نمیرفت برای خرید!!!!میگفت این بنده خدا به گردن ما حق داره!!!حق همسایه رو باید بجا بیاریم و از ایشون وسیله بخریم چون نزدیک منزل ما هستن...بعد از شهادتش هر وقت بخوام برای نذری چیزی بخرم نگاه میکنم و نزدیک ترین رو به مزار شهدا انتخاب میکنم که حق همسایگی همسرمو به جا بیارم. @Ravie_1370🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
توییت هوشمندانه سید حسن دبیرکل لبنان با انتشار تصویر سردار در کنار ایت الله و اشاره به آیه «وَعَهِدْنَا إِلَىٰ إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ أَنْ طَهِّرَا بَيْتِيَ...» : به ابراهیم و اسماعیل سفارش کردیم: «... خانه‌ام را از هرچه رنگ‌وبوی بت‌پرستی دارد، پاک کنید.» (بقره، ۱۲۵) ابراهیم [رییسی] اسماعیل [قاآنی] 😊😌 @Ravie_1370🌷
*•••••┅═✧🦋❁﷽❁🦋✧═┅•••••* 📖 زندگینامه و خاطراتِ "شهید محمد حسین یوسف الهی": 🦋 (اول مرداد ۱۳۶۶ ش) نور چشمان عزیز ، سلام علیکم و رحمة اللّه و برکاته امید است در پناه حضرت حق ، جلّ و علا، همگی شما و فرزندان از هر گونه آفت مصون و محفوظ باشید. همین الساعه که مشغول نوشتن نامه هستم، از مسجد پیغمبر و قبرستان بقیع مراجعت نموده ایم و همگی را در زیارت شریک نموده ایم، مخصوصا فرزندانم. پیغام محمدعلی را هم بالاخص رسانده ام. دو ساعت و چهل و پنج دقیقه پرواز نمودیم و به جدّه رسیدیم. وضع تلفن در اینجا که مدینه است، بی اندازه ناجور است. پس از هشت تا نه ساعت ایستادن در صف ، می توان با ایران تماس گرفت ؛ آن هم کد اول، کدوم دوم که شهرستان باشد ، مقدور نیست. ما هم نمی توانیم گرما را تحمل کنیم. عصری هم برنامه حرم داریم و سالم هم هستیم ، خداوند شما را حفظ کند. چهار روز دیگر به طرف مکه معظّمه حرکت خواهیم کرد. به همگی سلام و دعا برسانید.✋ *•••••┅═✧🦋❁🌼❁🦋✧═┅•••••*
*•••••┅═✧🦋❁﷽❁🦋✧═┅•••••* 📖 زندگینامه و خاطراتِ "شهید محمد حسین یوسف الهی": 🦋 💠شهید غلامرضا صانعی💠 افسوس به حال جامعه که آن چشمان نافذ در حال رفتن؛ به قرآئت قرآن بسته شد. آن شب ها را در سنگرمان یادم می آید. آن شب سخت که رفتی و دیگر از میدان مین برنگشتی. آن گاه که با تو شوخی می کردم. با تو گلاویز می شدم، با آرامش خود مرا آن چنان شرمگین می کردی که من عرق می کردم و بلافاصله می گفتی:«چرا اذیّت می کنی؟» می گفتم:«تو را دوست دارم.» تو در مقابل صادقانه جواب می دادی: «به خدا من تو را خیلی دوست دارم.» از آن یاران چند نفر رفتند؟ اول تو بودی. دوم رحیم آبادی... سوم امیری... چهارم یزدانی...... بله!...شماها رفتید. تنها مانده ام من با بار گناه. خداوند درجاتتان را متعالی گرداند. صحبت آن روز با آن کیفیت را پس از شهادت طالبی و اصالت یادت هست؟! درست یک روز پیش از شهادتت بود، ولی خوشحالم که از تو، همان موقع قوا شفاعت گرفتم....الحمداللّه! 💠💠💠💠💠💠 شهید غلامرضا صانعی پانزدهم ‌دی ۱۳۴۲، در شهرستان‌ چشم به جهان گشود. پدرش سهراب، ارتشی ‌بود و مادرش‌ سلطنت نام‌ داشت. تا سال چهارم متوسطه ‌تحصيل كرد، به ‌عنوان در حضور يافت. ایشان نوجوانی بود که به روایت دوستانش در نماز حالات عجیبی پیدا می کرد و رکوع و سجود طولانی داشت. ایشان از محل خود خبر داشتند ، و محل آن را به شهید یوسف الهی نشان داده بودند. ششم‌ فروردين ۱۳۶۲، در بر اثر اصابت ‌تركش در همان محل در حال تلاوت قرآن به درجه رفیع نائل گردید. پيكر وي در به خاک سپرده شد. 🔻 *•••••┅═✧🦋❁🌼❁🦋✧═┅•••••*
*•••••┅═✧🦋❁﷽❁🦋✧═┅•••••* 📖 زندگینامه و خاطراتِ "شهید محمد حسین یوسف الهی": 🦋 💠شهید علی رحیم آبادی💠 تو چگونه رفتی رحیم آبادی؟ غریب وار در آن میدان آتش!😔 کاش به تو دسترسی داشتیم تا تو را به خانواده ات برسانیم. نکته های جالب و حساب شده ات را به یاد آور. گریه های تو با صانعی، کنار هم و در کنار من، یادت هست؟! افسوس که آن قطره های مذاب شده از تنگی محیط زندگی تان که پر از درد بود و از چشمانتان جاری می شد؛ در پیکر سخت و سرد من بی اثر بود. در ، حالت نزار خود و صانعی و امیری و اشک ریختن خودتان را به یاد آور که چگونه در نزد معبود ستایش می کردید؛ نمازی را که در شب های سرد و خاموش آن سنگر، با امیری و صانعی می خواندید یادت هست که از صدای گریه های شما، بچّه های سنگر بیدار می شدند؟! خدا درجاتتان را متعالی گرداند که شما شافعان مایید، اگر خدا بخواهد.🤲 💠💠💠💠💠💠 مفقود الاثر علی رحیم آبادی، فرزند حسین در سوم فروردین ۱۳۴۳ در روستای کاظم آباد(شهر کاظم آباد فعلی) از توابع چترود چشم به جهان گشود. ایشان در تاریخ بیست و دوم فروردین۱۳۶۲ ، در در منطقه به درجه رفیع نائل گردید. همرزم شهید علی رحیم‌آبادی گفته: «علی می‌گفت "شهدا حق شفاعت دارند" ، من تمام کسانی را که غیرعمد مرتکب جرمی‌ شوند شفاعت می‌کنم؛ اما سر پل صراط جلوی کسانی که عملکردشان به ضربه بزند را می‌گیرم.» *•••••┅═✧🦋❁🌼❁🦋✧═┅•••••*