eitaa logo
هیئت رایت العباس (ع) کرمانشاه
333 دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
969 ویدیو
7 فایل
📌کانال رسمی هیئت رایة العباس (ع) کرمانشاه 📎اطلاع رسانی برنامه های هیئت 📎ارسال فایل های صوتی و تصویری جلسات هیئت
مشاهده در ایتا
دانلود
در آن حال در عالم سرگشتگی می دید: به بام خانه اش بس آبشار نور می بارد و هر دم یک ستاره در سرایش می چکد رنگین و نورانی و زین قدرت نمایی ها نصیب او - شگفتی بود و حیرانی در آن دم مرغکی را دید با پرهای یاقوتی و منقاری زمردفام که سویش پر کشید از بام - و در صحن سرا پر زد و پرهای پرندین ره به پهلوی زن دردآشنا سائید به ناگه درد او آرام شد، آرام به کوته لحظه ای گرداند سر را با هاله امید تنش نیرو گرفت و در دلش نور خدا تابید چو دید آن حاصل کون و مکان و لطف سرمد را - دو چشمش برق زد تا دید رخشان چهر را - شنید از هر کران عطر دلاویز را سپس بشنید این گفتار وحی آمیز: - الا، ای ای مادر پیغمبر خاتم! سرایت خانه ی توحید ما باد و مشید باد سعادت همره جان تو و جان باد * بدو بخشیده ایم ای ای مادر تقوا! صدای دلکش " داوود " و حب " دانیال" و عصمت " یحیی " به فرزند تو بخشیدیم کردار" خلیل " و قول " اسماعیل " و حسن چهره ی " یوسف " شکیب " موسی عمران " و زهد و عفت " عیسی " بدو دادیم: خلق " آدم " و نیروی " نوح " و طاعت " یونس " وقار و صولت " الیاس " و صبر بی حد " ایوب " بود فرزند تو یکتا - بود دلبند تو محبوب - سراسر پاک - سراپا خوب. * دو گوش بر وحی ذات پاک سرمد بود دو چشم در چشم رخشان بود - که ناگه دید روی دخترانی آسمانی را - به دست این یکی ابریق سیمین در کف آن‌ دیگری ‌طشت ‌زمرد بود دگر حوری، پرندی چون گل مهتاب در کف داشت را چو مروارید غلتان شستشو دادند به نام پاک یزدان بوسه ها بر روی او دادند سپس از آستین کردند بیرون " دست قدرت " را - زدند از سوی درگاه خداوندی - میان شانه های حضرتش را سپس در پرنیانی نقره گون، آرام پیچیدند وز آنجا " آسمان دختران " بر " عرش " کوچیدند. همان شب قصه پردازان ایرانی خبر دادند: که آمد تکسواری در " مدائن " سوی " نوشروان " و گفت: ای پادشه " آتشکده ی آذرگشتاسب " ما - که صدها سال روشن بود - هم امشب ناگهان خاموش شد، خاموش به " یثرب " یک " یهودی " بر فراز قلعه ای فریاد را سرداد: که امشب اختری تابنده پیدا شد و این نجم درخشان اختر فرزند نوین پیغمبر پاک خداوندست و انسانی کرامتمندست... @Rayat_Al_Abbas
در آن حال در عالم سرگشتگی می دید: به بام خانه اش بس آبشار نور می بارد و هر دم یک ستاره در سرایش می چکد رنگین و نورانی و زین قدرت نمایی ها نصیب او - شگفتی بود و حیرانی در آن دم مرغکی را دید با پرهای یاقوتی و منقاری زمردفام که سویش پر کشید از بام - و در صحن سرا پر زد و پرهای پرندین ره به پهلوی زن دردآشنا سائید به ناگه درد او آرام شد، آرام به کوته لحظه ای گرداند سر را با هاله امید تنش نیرو گرفت و در دلش نور خدا تابید چو دید آن حاصل کون و مکان و لطف سرمد را - دو چشمش برق زد تا دید رخشان چهر را - شنید از هر کران عطر دلاویز را سپس بشنید این گفتار وحی آمیز: - الا، ای ای مادر پیغمبر خاتم! سرایت خانه ی توحید ما باد و مشید باد سعادت همره جان تو و جان باد * بدو بخشیده ایم ای ای مادر تقوا! صدای دلکش " داوود " و حب " دانیال" و عصمت " یحیی " به فرزند تو بخشیدیم کردار" خلیل " و قول " اسماعیل " و حسن چهره ی " یوسف " شکیب " موسی عمران " و زهد و عفت " عیسی " بدو دادیم: خلق " آدم " و نیروی " نوح " و طاعت " یونس " وقار و صولت " الیاس " و صبر بی حد " ایوب " بود فرزند تو یکتا - بود دلبند تو محبوب - سراسر پاک - سراپا خوب. * دو گوش بر وحی ذات پاک سرمد بود دو چشم در چشم رخشان بود - که ناگه دید روی دخترانی آسمانی را - به دست این یکی ابریق سیمین در کف آن‌ دیگری ‌طشت ‌زمرد بود دگر حوری، پرندی چون گل مهتاب در کف داشت را چو مروارید غلتان شستشو دادند به نام پاک یزدان بوسه ها بر روی او دادند سپس از آستین کردند بیرون " دست قدرت " را - زدند از سوی درگاه خداوندی - میان شانه های حضرتش را سپس در پرنیانی نقره گون، آرام پیچیدند وز آنجا " آسمان دختران " بر " عرش " کوچیدند. همان شب قصه پردازان ایرانی خبر دادند: که آمد تکسواری در " مدائن " سوی " نوشروان " و گفت: ای پادشه " آتشکده ی آذرگشتاسب " ما - که صدها سال روشن بود - هم امشب ناگهان خاموش شد، خاموش به " یثرب " یک " یهودی " بر فراز قلعه ای فریاد را سرداد: که امشب اختری تابنده پیدا شد و این نجم درخشان اختر فرزند نوین پیغمبر پاک خداوندست و انسانی کرامتمندست... @Rayat_Al_Abbas