🌷شهیداحمد محمد مشلب🌷
معروف به شهید BMW سوار
اسم جهادی:غریب طوس
سن ۲۱سال
تاریخ شهادتش:۲۰۱۶/۲/۲۹
محل شهادتش:تل حمام روستایی در جنوب حلب
@Besabkeshohada313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 امتحانات الهی به اندازه ظرفیت تو هست. خداوند هیچ وقت از کسی بیش از ظرفیتش امتحان نمیگیره!
#استاد_پناهیان
@Besabkeshohada313
#خاطــره🎞
#زندگینامه🗒
شهید احمد محمد مشلب از اهالی شهر نبطیه لبنان و متولد31آگوست 1995میلای(9شهریور ماه سال 1374)بود.از همان کودکی با عشق به اهل بیت(ع)در خانواده اش تربیت شد،نفس کشید و بزرگ شد.احمد محمد مشلب،شهید 20 ساله حزب الله لبنان که به خاطر شیک پوشی به القاب مختلفی مشهور و معروف بود،اما خودش دوست داشت به او غریب طوس بگویند چرا که به امام رضا(ع)علاقه فراوان داشت.
مدرک دیپلمش را در هنرستان امجاد گرفت و به دانشگاه راه یافت.
درست در روزهایی که عده ای کج فهم تلاش می کردند تا مغرضانه دفاع از حرم عقیله بنی هاشم را به پول پیوند بزنند، احمد با آن لبخند زیبایش از راه رسید. همان روزهایی که می گفتند این جوان ها به خاطر 500 دلار یا به خاطر بیکاری و تنگدستی به سوریه می روند.همان موقع بود که احمد آمد.جوانی که نفر هفتم لبنان در رشته تکنولوژی بود و چیزی از مال دنیا کم نداشت؛ کرامت و غیرت شهید مشلب بود که او را به سوریه کشاند ...
او در تل حمام روستایی در جنوب حلب در تاریخ 29فوریه 2016 میلادی(10اسفند ماه سال 1394)به شهادت رسید و در محل شهدای شهر نبطیه آرام گرفت.
جوانی که در بخشی از وصیت نامه اش این طور نوشته:«خدا تو را کمک کند ای امام زمان!ما انتظار او را نمی کشیم؛او انتظار ما را می کشد و وقتی خودمان را درست کنیم و اصلاح کنیم بعد ساعاتی ظهور می کند.»
@Besabkeshohada313
| اخلاص | یعنے؛
یاد بگیرے
روے غیرِ خُدا حساب نڪنے!
#حسبنااللهونعمالوڪیل..🍃
@Besabkeshohada313
#معرفی_شهدا 😊
#شهیدانه 🌸
نام:احمد محمد مَشلَب
تاریخ ولادت:1374/06/09
وضعیت تاهل:مجرد
تاریخ شهادت: 1394/12/10🕊🍃
محل شهادت: تل حمام(حلب)
محل مزار:گلزارشهدای نبطیه-لبنان
نحوه شهادت:حمله تکفیری ها_اصابت گلوله به سر و پا
کتاب مربوط به شهید:ملاقات در ملکوت
#سخن_شهید:((خدا تو را کمک کند ای امام زمان! ما انتظار او را نمی کشیم؛ او انتظار ما را می کشد و وقتی خودمان را درست کنیم و اصلاح کنیم بعد ساعاتی ظهور می کند))
⚘⚘⚘
~~~~~~~••••••●●●
@Besabkeshohada313
🌹🕊🌹🕊
🕊🌹🕊
🌹🕊
🌹#سه_دقیقه_در_قیامت( #قسمت_چهاردهم)
📘از دیگر اتفاقاتی که در آن بیابان مشاهده کردم این بود که برخی از آشنایان که قبلا از دنیا رفته بودند را دیدم.
✨ یکی از آنها عموی خدابیامرزم من بود، او را دیدم که در یک باغ بزرگ قرار دارد.
✅سوال کردم: عموجان تین باغ زیبا را در نتیجه کار خاصی به شما دادند؟
🔰گفت: من و پدرت در سنین کودکی یتیم شدیم. پدر ما یک باغ بزرگ را به عنوان ارث برای ما جا گذاشت
اما شخصی آمد و قرار شد در باغ ما کار کند.
اما او با چند نفر دیگر کاری کردند که باغ از دست ما خارج شد. آنها باغ را فروختند و البته هیچکدام عاقبت به خیر نشدند و در اینجا نیز همه آنها گرفتارند...
⛔️ چون با اموال یتیم این کار را کردند، حالا این باغ را به جای باقی که در دنیا از دست دادم به من دادهاند تا با یاری خدا در قیامت به باغ اصلی برویم.
🌴بعد اشاره به در دیگر باغ کرد و گفت:
این باغ دو در دارد که یکی از درهای باغ برای پدر شماست که به زودی باز می شود...
🌲 باغ بزرگ دیگری آنجا بود که متعلق به یکی از بستگان ما بود.
به خاطر یک وقف بزرگ صاحب این باغ شده بود.
☘همانطور که به باغ خیره بودم یکباره تمام باغ سوخت و تبدیل به خاکستر شد!
☘ بنده خدا با حسرت به اطرافش نگاه میکرد...
شگفتزده پرسیدم: چرا باغ شما سوخت؟؟
🎋 گفت: پسرم اینها همه از بلایی است که پسرم بر سر من می آورد،او نمی گذارد ثواب خیرات این زمین به من برسد...
✨پرسیدم:
حالا چه میشود؟ چه کار باید بکنید؟!
گفت: مدتی طول میکشد تا دوباره با ثواب خیرات باغ من آباد شود به شرطی که پسرم نابودش نکند.
💥 من در جریان ماجرای زمین وقفی و پسر ناخلف اش بودم، برای همین بحث را ادامه ندادم.
✨آنجا می توانستیم به هر کجا که میخواهیم سر بزنیم یعنی همین که اراده می کردیم بدون لحظه ای درنگ به مقصد میرسیدیم.
✨ پسر عمه ام در دوران دفاع مقدس شهید شده بود ،دوست داشتم جایگاهش را ببینم.
بلافاصله وارد باغ بسیار زیبایی شدم.
🌕 مشکلی که در بیان مطالب آنجاست عدم وجود مشابه در این دنیا است...
🌏 یعنی نمی دانیم زیباییهای آنجا را چگونه توصیف کنیم؟!
کسی که تاکنون شمال ایران و دریا و سرسبزی جنگلها را ندیده و تصویر و فیلمی از آن جا ندیده هرچه برایش بگویم نمی تواند تصور درستی در ذهن خود ایجاد کند.
❄️حکایت ما با بقیه مردم همینگونه است. ما باید به گونهای بگوییم که بتواند به ذهن نزدیک باشد.
🌴 وارد باغ بزرگ شدم که انتهای آن مشخص نبود.
از روی چمن هایی رد می شدم که بسیار نرم و زیبا بودند.
بوی عطر گلهای مختلف مشام انسان را نوازش می داد.
🌳درختان آنجا همه و میوهای را داشتند، میوه های زیبا و درخشان...
بر روی چمن ها دراز کشیدم. مثل یک تخت نرم و راحت و شبیه پرقو بود.
بوی عطر همه جا را گرفته بود .
🌾صدای پرندگان و شرشر آب رودخانه به گوش میرسید.
اصلا نمی شد آنجا را توصیف کرد.
☘ به بالای سرم نگاه کردم درختان میوه و میوه و یک درخت نخل پر از خرما دیدم .
✅با خودم گفتم: خرمای اینجا چه مزهای دارد؟ یک باره دیدم درخت نخل به سمت من خم شد.
✨ دستم را بلند کردم و یکی از خرماها را چیدم و داخل دهان گذاشتم.
♻️ نمیتوانم شیرینی آن خرما را با چیزی در این دنیا مثال بزنم، اینجا اگر چیزی خیلی شیرین باشد باعث دلزدگی میشود. اما نمیدانید آن خرما چقدر خوشمزه بود.
✨ از جا بلند شدم به سمت رودخانه رفتم.در دنیا معمولا در کنار رودخانهها زمین گل آلود است و باید مراقب باشیم تا پای ما کثیف نشود.
✨اما همین که به کنار رودخانه رسیدم دیدم اطراف رودخانه مانند بلور زیباست... به آب نگاه کردم آنقدر زلال بود که تا انتهای رود مشخص بود دوست داشتم بپرم داخل آب.
✅ اما با خودم گفتم بهتر است سریعتر بروم سمت قصر پسر عمه.
آن طرف رود یک قصر زیبای سفید و بزرگ نمایان بود نمیدانم چطور توصیف کنم.
♻️با تمام قصر های دنیا متفاوت بود. تمام دیوارهای قصر نورانی بود میخواستم به دنبال پلی برای عبور از رودخانه باشم اما متوجه شدم می توانم از روی آب عبور کنم
✨با پسر عمه صحبت می کردم، او گفت:ما در اینجا در همسایگی اهل بیت هستیم.میتوانیم به ملاقات امامان برویم و این یکی از نعمتهای بزرگ بهشت برزخی است...
✨ادامه دارد...
@Besabkeshohada313
#تلنگر
#شهیدانه
می گویندمردم به خاطر 500دلار به احزاب و به خاطر بیکاری وجهالت می گرایند درحالی که شهیداحمد مَشلب ✅نفرهفتم✅ لبنان در رشته ی تکنولوژی است وچیزی از نیازهای دنیا را احتیاج نداشت وهمه چیز در اختیار داشت وهرچیزی که میخواست در اختیار داشت و چیزی که او را به سوریه کشاند کرامت وغیرتش بود که در بسیاری از دنیا آن را نمیبینیم.😍
#شهید_احمد_محمد_مَشلَب
🌷🌷🌷
~~~~~••••••●●●
@Besabkeshohada313
#شهیدانه
#خواهر_شهید :
خوش اخلاقی و شوخ طبعی احمد زبان زد بود.😄 احمد بسیار نکته سنج و دقیق بود.🤔 هیچ گاه تولد خواهرانش را فراموش نمی کرد و هر سال به ما هدیه تولد می داد🎁. او برادری مهربان و دوستی قابل اعتماد بود. در همه چیز اعتدال داشت. نه پر حرف بود نه کم حرف. در هنگام خشم و ناراحتی، سکوت می کرد.😌
#شهید_احمد_محمد_مَشلَب
⚘⚘⚘
@Besabkeshohada313
#شهیدانه
#شهید_مشلب بخاطر ارادت و علاقه خاصی که به امام رضا (ع) داشت 😍
لقب جهادی غـریب طــوس را برای خود انتخاب کرد😌
@Besabkeshohada313