eitaa logo
رفاقت با شهدا
687 دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
1.6هزار ویدیو
6 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🕌رمـــــان 🕌 قسمت ۱۶ کیش و ماتش کرده بود که به دفاع از خود عربده کشید _این واسه ایرانیها جاسوسی میکنه! با چشمانی که از خشم آتش گرفته بود برایش جهنمی به پا کرد.. و در سکوت برگزاری نماز جماعت عشاء، فریادش در گلو پیچید _کی به تو اجازه داده خودت حکم بدی و اجرا کنی؟ و هنوز جمله‌اش به آخر نرسیده با دست دیگرش پنجه او را از دهانم کَند و من از ترس و نفس تنگی داشتم خفه میشدم و طوری به سرفه افتادم که طعم گرم خون را در گلویم حس میکردم... یک لحظه دیدم به یقه پیراهن عربی اش چنگ زد و دیگر نمیدیدم چطور او را با قدرت میکشد تا از من دورش کند.. که از هجوم وحشت بین من و مرگ فاصله ای نبود.. و میشنیدم همچنان نعره میزند که خون این رافضی است... از پرده بیرون رفتند.. و هنوز سایه هر دو نفرشان از پشت پرده پیدا بود و صدایش را میشنیدم که با کلماتی محکم تحقیرش میکرد _هنوز این شهر انقدر بیصاحب نشده که تو فتوا بدی! سایه دستش را دیدم که به شانه اش کوبید تا از پرده دورش کند.. و من هنوز باورم نمیشد زنده مانده ام که دوباره قامتش میان پرده پیدا شد. چشمان روشنش شبیه لحظات طلوع آفتاب به طلایی میزد.. و صورت مهربانش زیر خطوط کم پشتی از ریش و سبیلی خرمایی رنگ میدرخشید و نمیدانستم اسمم را از کجا میداند که همچنان در آغوش چشمانش از ترس می لرزیدم و او حیرت زده نگاهم میکرد... تردید داشت دوباره داخل شود، مردمک چشمانش برایم میتپید.. و میترسید کسی قصد جانم را کند که و با صدایی که به نرمی میلرزید، سوال کرد _شما هستید؟ ادامه دارد.... ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
🕌رمـــــان 🕌 قسمت ۱۷ سوال کرد _شما هستید؟ زبانم طوری بند آمده بود.. که به جای جواب فقط با نگاهم التماسش میکردم نجاتم دهد.. و حرف دلم را شنید که با لحنی مردانه دلم را قرص کرد _من اینجام، نترسید! هنوز نمیفهمید این دختر غریبه در این معرکه چه میکند.. و من هنوز در حیرت اسمی بودم که او صدا زد و با هیولای وحشتی که به جانم افتاده بود نمیتوانستم کلامی بگویم.. که 🔥سعد🔥 آمد... با دیدن همسرم بغضم شکست و او همچنان آماده دفاع بود.. که با دستش راه سعد را سد کرد و مضطرب پرسید _چی میخوای؟ در برابر چشمان سعد که از غیرت شعله میکشید،به گریه افتادم و او از همین گریه فهمید محرمم آمده که دستش را پایین آورد.. و اینبار سعد بیرحمانه پرخاش کرد _چه غلطی میکنی اینجا؟ پاکت خریدش را روی زمین رها کرد، با هر دو دست به سینه اش کوبید و اختیارش از دست رفته بود که در صحن مسجد فریاد کشید _بی‌پدر اینجا چه غلطی میکنی؟ نفسی برایم نمانده بود تا حرفی بزنم و او میدانست چه بلایی دورم پرسه میزند که با هر دو دستش دستان سعد را گرفت،... او را داخل پرده کشید و با صدایی که میخواست جز ما کسی نشنود، زیر گوشش خواند _ دنبالتون هستن، این مسجد دیگه براتون امن نیست! سعد نمیفهمید او چه میگوید و من میان گریه ضجه زدم _همونی که عصر رفتیم در خونه اش، اینجا بود! میخواست سرم رو ببُره... و او میدید.. برای همین یک جمله به نفس نفس افتادم که به جای جان به لب رسیده‌ام رو به سعد هشدار داد _باید از اینجا برید، تا خونش رو نریزن آروم نمیگیرن! دستان سعد سُست شده بود،... ادامه دارد.... ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
🔴 توئیت صفحه عبری رهبر انقلاب: با قاتل او حرفی اگر هست، قصاص است! 🔹 در مسلک ما صحبت پنهانی نیست 🔸 تسلیم شدن مرام نیست 🔸 هیهات که جز قصاص ما را حرفی 🔹 با قاتل نیست 📌 امام خامنه‌ای: «آن جنتلمن‌های پشت میز مذاکره، همان تروریست‌های فرودگاه بغداد هستند.» ۱۳۹۸/۱۰/۲۷ ✍ بین ما و قاتل ، تنها میدان، حکم خواهد کرد و نه ذلت‌بار که برخی ابلهان دنبال آن هستند. ابلهانی که با شیوه‌ی فتحعلی‌شاهی خود، دهه‌ی نود شمسی را به کابوس بزرگ برای قطار پیشرفت ایرانیان تبدیل کردند که یک قلم آن، امضای بند بود! نه آمریکا و نه سگ‌هار او اسرائیل، فی‌الحال نه توان حمله و نه جرأت گشودن آتش به سمت ایران را ندارند که اگر عرضه‌ی چنین کاری را داشتند، تاکنون تعلل نکرده و اقدام می‌کردند. ‼️ ترامپ تروریست، بامداد امروز به وقت تهران در جمع خبرنگاران: امیدوارم که بتوان با به توافق رسید تا بتوان از حمله به تأسیسات این کشور جلوگیری کرد. ✍ ترامپ در حال اجرای استراتژی است! یعنی آنقدر دیگران را تهدید کن، آنقدر مزخرف بگو و خزعبلات بباف تا طرف مقابل یا بخشی از جامعه‌ی طرف مقابل از تو بترسند یا محاسبات‌شان غلط شده تا با کمترین تنش و هزینه، بیشترین امتیاز را به تو بدهند! ✍ به نظر در داخل ایران و در بدنه‌ی حاکمیت، هستند کسانی که علاوه بر دائم و چندین باره، حماقت زایدالوصفی نیز دارند و مدام در پی امتیاز دادن بی‌جهت و تداوم حقارت در مذاکرات یکطرفه‌ی خود با هستند! ❤️ السلام علیک یا صاحب الزمان 🇮🇷