eitaa logo
رفاقت با شهدا
2.6هزار دنبال‌کننده
7.2هزار عکس
6.8هزار ویدیو
56 فایل
برای رسیدن به پله ای که شهید بر آن ایستاده است، باید گامی به بلندای گذشتن از همه چیز برداشت، حتی گذشتن از آبرو شهدا توانستند، آمده‌ایم تا ما هم بتوانیم! ای که مرا خوانده‌ای راه نشانم بده خادم کانال @Sarbazanevelayat313N
مشاهده در ایتا
دانلود
18.77M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
وصیت ڪردہ بود: رو قبرش ننویسیم مادر شهید! مے‌گفت: قاسم بیاید، ببیند مادرش این سے سال فڪر مـےڪردہ پسرش شهید شدہ، دل‌گیر میشه🕊💔 𝑱𝒐𝒊𝒏⤹ ‌🌿رفاقت با شهدا @Refaghatshohada
18.77M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
وصیت ڪردہ بود: رو قبرش ننویسیم مادر شهید! مے‌گفت: قاسم بیاید، ببیند مادرش این سے سال فڪر مـےڪردہ پسرش شهید شدہ، دل‌گیر میشه🕊💔 خودرابه کانال رفاقت باشهدادعوت کنید👇🏻 https://eitaa.com/Refaghatshohada ✾✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾‌✾
22.41M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💔 تا روز مرگم از یادم نمیره... گفت: که مادر نمی‌خواستم بیام، ولی بخاطر شما اومدم. گفتم: برم یه بار دیگه، مادر رو ببینم...
11.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مادری که بعد از ۳۳ سال خبر برگشت پسرش روبهش میدن 𝑱𝒐𝒊𝒏⤹ ‌🌿رفاقت با شهدا @Refaghatshohada
4.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
°●💚🎥●° مادر است دیگر... دوان دوان ، کله قند بر روی پیکر پسر گرفت مثلا خواست آرزو به دل نماند.💔 شهدا را یاد کنید با ذکر صلوات📿 𝑱𝒐𝒊𝒏⤹ ‌🌿رفاقت با شهدا @Refaghatshohada
3.73M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شهدا شرمنده ایم...‌‌.😭💔 با دیدن این کلیپ از خودم خجالت کشیدم😔
🍁 گفتنــد " شهیـد کہ دیگر غسل نمےخواهد" نمےدانستنـد این بهـانہ اے بود برای آخرین نوازش های ... 𝑱𝒐𝒊𝒏⤹ ‌🌿رفاقت با شهدا @Refaghatshohada
💠 مصطفے و مجتبے ڪہ مدت ها تلاش ڪردند تا خود را برای دفاع از حرم حضرت زینب(س) به سوریہ برسانند هربار به دلیلے دچار مشکل مے‌شدند. عاقبت تصمیم مےگیرند هویت ایرانےخود را تغییردهند و از طریق تیپ فاطمیــون به این آرزوی سخت خود دست پیدا ڪنند.اما حکایت "ڪه عشق آسان نمود اول ولےافتاد مشکلها" براے این دو برادر رقم خورد ... مادر شهیدان مے گوید : آنها براے اینڪه بتوانند خود را افغانستانے معرفے ڪنند از مهاجرین پرسیده بودند چه اسم‌هایے بگذاریم ڪه طبیعے تر باشد؟ خودشـان را پسر خالـہ معرفے ڪرده بودند. یعنے من با نام (سڪینه نوری) خاله مصطفے (بشیرزمانی)ومادر مجتبے (جوادرضایی) بودم. اسم پدرشان را هم گذاشته بودند جمعه خان. بچہ ها منو افغانستانے معرفے کرده بودند اگرتماس مےگرفتند بایدبا لهجه حرف میزدم. "با من تمــرین ڪرده بودند" یڪ روز زنگ زدند و گفتند: خانـم ! شما جواد رضایے را مے‌شناسید؟ گفتم: بله مادرش هستم باکمک الهی تونستم با زبان افغانستانی صحبت کنم اینقدرراحت نقشم را بازی کردم که متوجه نشدند. پسرانم راهےسوریه شدندمن آگاهانه راضی به رفتنشان شدم. مے ‌دانستم ممڪن است شهید شوند، سرشان را ببرند و بدنشان را تکه تکه ڪنند، اینها همه را مےدانستم بعد گفتم:راضے به رضاے خدا هستم و قربون بی‌بی‌ زینب(س) هم مے‌روم که خاک پایش هم نمے‌شوم پسرانم فدای بی بی جان و هر دوباهم فدایے حضرت زینب (س) شدند. "روحمـــــان با یادشـان شـــاد " 🌷 𝑱𝒐𝒊𝒏⤹ ‌🌿رفاقت با شهدا @Refaghatshohada