#چند_خاطره
🔸چند روایت از زندگی شهید علی رفیقدوست
🌼 #جواببینظیرِپدر|علی وقتی رفت جبهه، توی یه نامه خطاب به خانوادهاش، نوشت: این اولین نامهای است که به طور جدی دارم برای شما مینویسم... پدر هم در جوابش گفت: پسرم! تو مدتهاست داری جدی مینویسی، ولی توی پروندهی اعمال خودت...
🌼 #خودسازی|هر شب قبل از خواب، با دقت خاصی دعاهای مربوط به خواب رو میخواند. به نمازش و دیگر عبادات هم خیلی اهمیت میداد. مادرش میگفت: علی از ۶ سالگی نماز واجبش ترک نشد و از ۱۲ سالگی مقید به انجام مستحبات بود...
🌼 #کمکبهدیگران|توی ۹ تا مسجدِ محلههای اطراف، کار فرهنگی و دینی میکرد. جالبه که دوستانش میگفتند که علیآقا وقتی شبها توی بسیج کارش تموم میشد، میرفت سراغ همسایههایی که سالمند بودند، براشون نفت میخرید.
🌼 #سجده| همیشه میگفت: دوست دارم سر به سجده شهید بشم... قرار بود برای خطِ مقدم آب ببریم. علی جلو بود و من هم پشت سرش. کمی که رفتیم خمپاره آمد و ترکشهاش اول به علی خورد؛ بعد هم من افتادم. وقتی به خودم اومدم و از جا بلند شدم، دیدم علی در حال سجده به شهادت رسیده...
📚منبع: مستند زندگی شهید
#شهدا
#مذاکره
#شهید
#غزه_تحت_القصف
#آمریکا
#ایران
𝑱𝒐𝒊𝒏⤹
🌿رفاقت با شهدا
@Refaghatshohada
#چند_خاطره
🔸میرهادی از نوجوانی استکبارستیز بود...
🌼 #اهلخودنمایینبود|همه ساله از طرف دبستان ازش میخواستند عکس خودش رو به مدرسه بده تا بهعنوان دانشآموز ممتاز توی روزنامه چاپ کنند. میرهادی هيچوقت راضی نمیشد و می گفت: از اينکار خوشش نمییومد.
🌼#تمرینِاستقامت|وقتی از جبهه برمیگشت، توپی رو زير سر میذاشت و میخوابيد. وقتی علت رو ازش پرسیدم، گفت : نبايد به جای گرم و نرم عادت کرد؛ که آنجا خبری نيست.
🌼 #ممتازِاستکبارستیز|میرهادی توی رشته رياضی-فيزيک شاگرد ممتاز بود. ازش خواستم که برای امتحان تيزهوشان شيراز شرکت کنه؛ چون مطمئن بودم که قبول میشه، اما خودش، مخالفت کرد و استدلالش اين بود که: مدارس و دانشگاه ما را برای خودشان تربيت میکنند...
🌼 #کالای_آمریکایی|توی سفر حج با هم بودیم، یه روز بهش گفتم: هادی! بيا بریم بازار... ایشونم گفت: چی رو تماشا کنيم؟ کالاهای آمريکايی رو؟!!! نه! من برای زيارت اومدم...
👤خاطرهای از زندگی شهید میرهادی خوشنویس
📚منبع: ستاد مرکزی لالههای واژگون
#شهدا
#مذاکره
#شهید
#سپاه_پیروز
#آمریکا
#ایران
𝑱𝒐𝒊𝒏⤹
🌿رفاقت با شهدا
@Refaghatshohada
#چند_خاطره
🔸چند روایت کوتاه از زندگی شهید محمود مظاهری
🌼 #مبارز_شجاع|یکی از آشناها که اتفاقاً از مأمورین رژیم شاه بود، اومد خونهمون. محمود رو صدا زدم و بهش گفتم: این آقا مأمور رژیمه؛ مراقبِ حرفزدنت باش... بیاعتنا به حرفام رفت پیششون. بابام پرسید: محمود کجا بودی؟ گفت: رفتم تظاهرات! تیراندازی شد؛ منم فرار کردم. مأمور رژیم گفت: اومدم بگم خیال نکنی من یه مأمورم و اگه دستگیر شدی کاری برات انجام میدم، نه! اصلا از این صحبتها نیست. محمود هم رو به رویش ایستاد و با شجاعت گفت: ما هدفمون بالاتر از این حرفاست؛ خدا با ماست و دلمون نمیخواد آدمایی مثل شما کمکمون کنید.
🌼 #آرزو|داشتم قرآن میخوندم، که چشمم خورد به برگهی لای قرآن. محمود روی برگه نوشته بود: دوست دارم شهید بشم و در رکاب امام زمان (عج) باشم... بالاخره هم به آرزوش رسید...
🌼 #مثل_حُر|مادرم میگفت: میترسم! دشمن به مردم رحم نمیکنه. محمود خندید و گفت: اگه ما کردستان نریم بخاطر خطرناک بودنش، یه جوون دیگه میره؛ اون جوون مادر نداره تا براش دلتنگ بشه؟ مادرم اشکاش رو پاک کرد. محمود ادامه داد: خودت دوست داشتی مثل مادرِ حُر جوونت رو بفرستی جبهه، مگه یادت رفته؟ محمود با صحبتهاش همهمون رو راضی کرد و رفت جبهه...
🌼 #مکاشفه|سر مزار محمود گریه میکردم، که یهو خانومی اومد و بهم گفت: چرا گریه میکنی؟ منم شهید دادم. مگه پسرت رو از ته دل نفرستادی؟ هر چه گشتم دیگه ندیدمش. حتی دخترم که کنارم بود، هم میگفت: اون خانوم رو ندیده...
📚 منبع: نویدشاهد " بنیاد شهید و امور ایثارگران"
#شهــــــدآء
𝑱𝒐𝒊𝒏⤹
🌿رفاقت با شهدا
@Refaghatshohada
#چند_خاطره
🌼 #ایثار|وقتی سرِ سفره مینشستیم؛ اگه غذا کم میومد، حاضر بود خودش نخوره و به برادر و خواهر و پدرش بده...
🌼 #احترام_به_والدین|خیلی اهل مراعات بود توی احترام به پدر و مادر. بعضی اوقات ما برادر و خواهرها لج میکردیم و پول توجیبی میخواستیم. علیاصغر سهم پول توجیبی خودش رو به ما میداد و میگفت: «الآن مامان و بابا ندارند! چقدر شما سخت میگیرید!»
🌼 #پیشگویی|وقتی میخواست بره واسه عملیات. روی دیوار اتاقِ امور مالی سروآباد کردستان؛ با خط خودش نوشت: اینجانب علیاصغر مهردادی، اعزامی از بهشهر؛ پایان مأموریت و تاریخ شهادت!... انگار بهش الهام شده بود کِی شهید میشه... حتی به دوستاش گفته بود: من تیر به پیشونیام میخوره... و همینطور هم شد...
👤خاطراتی از زندگی شهید علیاصغر مهردادی
📚منبع: کنگره شهدای استان مازندران
𝑱𝒐𝒊𝒏⤹
🌿رفاقت با شهدا
@Refaghatshohada