eitaa logo
رفاقت با شهدا
2.6هزار دنبال‌کننده
7.3هزار عکس
6.9هزار ویدیو
56 فایل
برای رسیدن به پله ای که شهید بر آن ایستاده است، باید گامی به بلندای گذشتن از همه چیز برداشت، حتی گذشتن از آبرو شهدا توانستند، آمده‌ایم تا ما هم بتوانیم! ای که مرا خوانده‌ای راه نشانم بده خادم کانال @Sarbazanevelayat313N
مشاهده در ایتا
دانلود
🔸چند روایت از زندگی شهید علی رفیق‌دوست 🌼 |علی وقتی رفت جبهه، توی یه نامه خطاب به خانواده‌اش، نوشت: این اولین نامه‌ای است که به طور جدی دارم برای شما می‌نویسم... پدر هم در جوابش گفت: پسرم! تو مدت‌هاست داری جدی می‌نویسی، ولی توی پرونده‌ی اعمال خودت... 🌼 |هر شب قبل از خواب، با دقت خاصی دعاهای مربوط به خواب رو می‌خواند. به نمازش و دیگر عبادات هم خیلی اهمیت می‌داد. مادرش می‌گفت: علی از ۶ سالگی نماز واجبش ترک نشد و از ۱۲ سالگی مقید به انجام مستحبات بود... 🌼 |توی ۹ تا مسجدِ محله‌های اطراف، کار فرهنگی و دینی می‌کرد. جالبه که دوستانش می‌گفتند که علی‌آقا وقتی شب‌ها توی بسیج کارش تموم می‌شد، می‌رفت سراغ همسایه‌هایی که سالمند بودند، براشون نفت می‌خرید. 🌼 | همیشه می‌گفت: دوست دارم سر به سجده شهید بشم... قرار بود برای خطِ مقدم آب ببریم. علی جلو بود و من هم پشت سرش‌. کمی که رفتیم خمپاره آمد و ترکش‌هاش اول به علی خورد؛ بعد هم من افتادم. وقتی به خودم اومدم و از جا بلند شدم، دیدم علی در حال سجده به شهادت رسیده... 📚منبع: مستند زندگی شهید 𝑱𝒐𝒊𝒏⤹ ‌🌿رفاقت با شهدا @Refaghatshohada
🔸میرهادی از نوجوانی استکبارستیز بود... 🌼 |همه ساله از طرف دبستان ازش می‌خواستند عکس خودش رو به مدرسه بده تا به‌عنوان دانش‌آموز ممتاز توی روزنامه چاپ کنند. میرهادی هيچوقت راضی نمیشد و می گفت: از اينکار خوشش نمی‌یومد. 🌼|وقتی از جبهه برمی‌گشت، توپی رو زير سر میذاشت و می‌خوابيد. وقتی علت رو ازش پرسیدم، گفت : نبايد به جای گرم و نرم عادت کرد؛ که آنجا خبری نيست. 🌼 |میرهادی توی رشته رياضی-فيزيک شاگرد ممتاز بود. ازش خواستم که برای امتحان تيزهوشان شيراز شرکت کنه؛ چون مطمئن بودم که قبول میشه، اما خودش، مخالفت کرد و استدلالش اين بود که: مدارس و دانشگاه ما را برای خودشان تربيت می‌کنند... 🌼 |توی سفر حج با هم بودیم، یه روز بهش گفتم: هادی! بيا بریم بازار... ایشونم گفت: چی رو تماشا کنيم؟ کالاهای آمريکايی رو؟!!! نه! من برای زيارت اومدم... 👤خاطره‌ای از زندگی شهید میرهادی خوشنویس 📚منبع: ستاد مرکزی لاله‌های واژگون ‌ 𝑱𝒐𝒊𝒏⤹ ‌🌿رفاقت با شهدا @Refaghatshohada
🔸چند روایت کوتاه از زندگی شهید محمود مظاهری 🌼 |یکی از آشناها که اتفاقاً از مأمورین رژیم شاه بود، اومد خونه‌مون. محمود رو صدا زدم و بهش گفتم: این آقا مأمور رژیمه؛ مراقبِ حرف‌زدنت باش... بی‌اعتنا به حرفام رفت پیششون. بابام پرسید: محمود کجا بودی؟ گفت: رفتم تظاهرات! تیراندازی شد؛ منم فرار کردم. مأمور رژیم گفت: اومدم بگم خیال نکنی من یه مأمورم و اگه دستگیر شدی کاری برات انجام میدم، نه! اصلا از این صحبت‌ها نیست. محمود هم رو به رویش ایستاد و با شجاعت گفت: ما هدفمون بالاتر از این حرفاست؛ خدا با ماست و دلمون نمی‌خواد آدمایی مثل شما کمکمون کنید. 🌼 |داشتم قرآن می‌خوندم، که چشمم خورد به برگه‌ی لای قرآن. محمود روی برگه نوشته بود: دوست دارم شهید بشم و در رکاب امام زمان (عج) باشم... بالاخره هم به آرزوش رسید... 🌼 |مادرم می‌گفت: می‌ترسم! دشمن به مردم رحم نمی‌کنه. محمود خندید و گفت: اگه ما کردستان نریم بخاطر خطرناک بودنش، یه جوون دیگه میره؛ اون جوون مادر نداره تا براش دلتنگ بشه؟ مادرم اشکاش رو پاک کرد. محمود ادامه داد: خودت دوست داشتی مثل مادرِ حُر جوونت رو بفرستی جبهه، مگه یادت رفته؟ محمود با صحبت‌هاش همه‌مون رو راضی کرد و رفت جبهه... 🌼 |سر مزار محمود گریه می‌کردم، که یهو خانومی اومد و بهم گفت: چرا گریه می‌کنی؟ منم شهید دادم. مگه پسرت رو از ته دل نفرستادی؟ هر چه گشتم دیگه ندیدمش. حتی دخترم که کنارم بود، هم می‌گفت: اون خانوم رو ندیده... 📚 منبع: نویدشاهد " بنیاد شهید و امور ایثارگران" 𝑱𝒐𝒊𝒏⤹ ‌🌿رفاقت با شهدا @Refaghatshohada
🌼 |وقتی سرِ سفره می‌نشستیم؛ اگه غذا کم میومد، حاضر بود خودش نخوره و به برادر و خواهر و پدرش بده... 🌼 |خیلی اهل مراعات بود توی احترام به پدر و مادر. بعضی اوقات ما برادر و خواهرها لج می‌کردیم و پول توجیبی می‌خواستیم. علی‌اصغر سهم پول توجیبی خودش رو به ما می‌داد و می‌گفت: «الآن مامان و بابا ندارند! چقدر شما سخت می‌گیرید!» 🌼 |وقتی می‌خواست بره واسه عملیات. روی دیوار اتاقِ امور مالی سروآباد کردستان؛ با خط خودش نوشت: اینجانب علی‌اصغر مهردادی، اعزامی از بهشهر؛ پایان مأموریت و تاریخ شهادت!... انگار بهش الهام شده بود کِی شهید میشه... حتی به دوستاش گفته بود: من تیر به پیشونی‌ام می‌خوره... و همینطور هم شد... 👤خاطراتی از زندگی شهید علی‌اصغر مهردادی 📚منبع: کنگره شهدای استان مازندران ‌‌‌‌𝑱𝒐𝒊𝒏⤹ ‌🌿رفاقت با شهدا @Refaghatshohada