واکنش همسر شهید
داریوش رضایے نژاد :
بہ شهآدت دانشمندِ هستہاے کشور
شهید محسن فخرے زاده↓
دعوت کرده بودند برای افطآر
من و خانم فخرےزاده
سریڪ میز بودیم
ایشان محبت داشتند
برای من برنج کشیدند،
دستشان مےلرزید
گفتم حاجخانم: من سرِ ترور داریوش
لرزش دست گرفتم
شما چرا دستتان مےلرزد؟!
گفت : شما رآحت شدید
ما هر روز تـرور مےشویم
هر روز آماده تـرور هستیم :)💔
@Refighe_Shahidam313
شهيد_محسن_فخري_زاده
#انتقام_سخت
رهبر انقلاب: عاملان ترور شهید فخریزاده را مجازات کنید
پیام رهبر انقلاب درپی ترور دانشمند هستهای شهید «محسن فخریزاده»:
🔹دانشمند برجسته و ممتاز هستهای و دفاعی کشور جناب آقای محسن فخریزاده به دست مزدوران جنایتکار و شقاوتپیشه به شهادت رسید.
🔹این عنصر علمی کمنظیر جان عزیز و گرانبها را به خاطر تلاشهای علمی بزرگ و ماندگار خود، در راه خدا مبذول داشت و مقام والای شهادت، پاداش الهی اوست.
🔸دو موضوع مهم را همه دستاندرکاران باید به جِدّ در دستور کار قرار دهند، نخست پیگیری این جنایت و مجازات قطعی عاملان و آمران آن، و دیگر پیگیری تلاش علمی و فنی شهید در همه بخشهایی که وی بدانها اشتغال داشت.
🔹اینجانب به خاندان مکرم او و به جامعه علمی کشور و به همکاران و شاگردان او در بخشهای گوناگون، شهادت او را تبریک و فقدان او را تسلیت میگویم و علو درجات او را از خداوند مسألت میکنم.
@Refighe_Shahidam313
#شهيد_محسن_فخري_زاده
#مرگ_بر_اسرائیل
#انتقام_سخت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•••
ایشان مُـهندس علیرضا فتحی پور است که یکبار تجربه نزدیک به مرگ را داشت و بعد از بازگشت دوباره به دنیا بعد از سالها، همین چند وقت پیش در اثر سرطان به رحمت خدا رفت. این حرف های او زمانی ضبط شده که مشغول شیمی درمانی بوده و همسرش را هم از دست داده بودند...!
فقط به ایمان او توجه کنید:)🌱
وخداۍڪهبهشدتڪافیست....
❀❀
@Refighe_Shahidam313
┄┅══❁🍃🌺🍃❁══┅┄
#خدا
#عشق
#مخاطب_خاص
رفیق شهیدمෆ࿐•°|ོ
#یڪروایتعاشقانہ💍 دیپلمم را تـازه گرفتہ بودم کہ آمدند خواستگارے💐 شرطها و معیـارهایمان را گفـتیم
یڪروایتعاشقانہ💍
یادم هست سر سفره عقد
کہ نشستہ بودیم بهم گـفت :
الان فقط منُ تو
توے این آینہ مشخص هستیم
از تـو مےخوام کہ کمک کنے
من بہ سعآدت و شهآدت برسم
منم همونجا قول دادم کہ
تو این مسیر کمکش کنـم..🙂💔
روایتے_از_همسرِ↓
شهید مُحسن حججے
❀❀
@Refighe_Shahidam313
┄┅══❁🍃🌺🍃❁══┅┄
#یک_روایت_عاشقانه
#مذهبیها_عاشقترند
#دلبرانه
...
چه خوب گفت سردار دلـها، کـه
شرط شـهید شـدن ؛ شهید بودن است :)
.
.
وامـــــان از روزی کـه
یـکـ زخــــم
دوباره سر بآز ڪنـد...!
شهیدمحسنفخرےزاده
سلاممارابهسردار دلها برسون🍂🥀🍂
❀❀
@Refighe_Shahidam313
┄┅══❁🍃🌺🍃❁══┅┄
#شهید_فخری_زاده
#انتقام_سخت
#ترور
🔸🔶 الَّذي أَحْسَنَ کُلَّ شَيْءٍ خَلَقَهُ
دانشمندان مسیر طولانی را برای تخمین میانگین تعداد سلول ها در بدن انسان طی کرده اند. در نهایت برآوردهای اخیر نشان داده اند که تعداد سلول ها در حدود 30،000،000،000،000 (30 تریلیون است) است! این سلول ها به طور هماهنگ عمل میکنند تا تمام عملکردهای اساسی لازم برای زنده ماندن انسان انجام شود
حدود 200 نوع مختلف از سلول ها در بدن انسان وجود دارند که دارای ساختار، اندازه، شکل و عملکرد متفاوت بوده و حاوی اندام های سلولی مختلف هستند. به عنوان مثال می توان به موارد زیر اشاره کرد: گلبول های قرمز، سلول های پوست، نورون ها(سلول های عصبی) و...
#شهید_فخری_زاده
#انتقام_سخت
#ترور
وَقتِ نَمازِ
°﴿َنَمازِ اَوَل وَقتِش میچَسبه﴾°
•| أللَّٰهُمَّ ِعَجَّلِ لِوَلِیَّڪَ الفَرَج
•| أللّهُمَّ أرزُقّنا توّفیقِ الشَّهادَةَ فی سَبیلِک
•| أللّٰهُمَّ أرزُقّنا کَربَلا
•| أللّٰهُمَّ إشْفِ کُلَّ مَریضٍ
#نماز_اول_وقت
#نماز
منم ✌️A کنید لطفا😊
رفیق شهیدمෆ࿐•°|ོ
🌷مهدی شناسی ۱۲۰🌷 🔷اسامی امام زمان عج الله فرجه🔷 🌹مُزِيلِ الْهَم🌹(زايل كننده ی غصه) ◀️اين عبارت
🌷مهدی شناسی ۱۲۱🌷
🔷اسامی امام زمان عج الله فرجه🔷
🌹صاحبِ صَمصام🌹
◀️اين عبارت در ظاهر به معناي صاحب شمشير است. اما كدام شمشير از تير مژگان مبارك حضرت بُرَّندهتر خواهد بود؟!
◀️ اين فراز نشاني از صلابت همراه با قاطعيت و بُرَّندگي ايشان ميدهد.
◀️نگاه تيز و عميق ايشان سبب ميشود تا هر منتظر سالكي را از خطا باز دارد زيرا براي هر فرد صاحب خِردي نگاه عميق بيش از كلام سخن ميگويد و شمشير نگاه حضرت براي صاحبان خرد به مراتب تيزتر و برندهتر از كلام ايشان است زيرا آنها ميدانند نگاه قاطع حضرت نهايت لطف و رحمت نسبت به آنهاست و ثمرهي به جا مانده از اين نگاه بسيار شيرين و لذت بخش خواهد بود.
◀️امام زمان در اين نگاه،صاحبان خرد را حتي از افكار نامناسب در امان ميدارند و به آنها اجازه نميدهند كه فكر ناصحيح آنها از مرحلهي فكر به لسان و آنگاه به عمل سرايت كند تا وجود مقدس حضرت مجبور شوند توسط ديگران پيامي براي چنين شخصي ارسال دارند. از اين رو تذكر ايشان در مرحلهي نگاه باقي ميماند و تكليف فرد با همان يك نگاه روشن ميگردد.
#مهدی_شناسی
#قسمت_121
#اسامی_امام
#صاحب_صمصام
#امام_زمان
رفیق شهیدمෆ࿐•°|ོ
🌷مهدی شناسی ۱۲۱🌷 🔷اسامی امام زمان عج الله فرجه🔷 🌹صاحبِ صَمصام🌹 ◀️اين عبارت در ظاهر به معناي صاح
حرفدل
شد یه شب ،
تنہا حاجتت از خدا این باشه ڪه ؛
خدا...!
امام زمانم رو ازم راضے ڪن؟!
خدا میشه نفس سرڪشم رو درستش ڪنے؛
تا دیگه دل پسرفاطمه رو نشڪونم؟!
خدا میشه منم جزءِ اونایـے باشم ڪه
امام زمان سحرگاه درمناجاتاش
دعا میڪنه براش...!؟!؟
خدامیشهڪهبشه؟
اللهمعجللولیڪالفرج
❀❀
@Refighe_Shahidam313
┄┅══❁🍃🌺🍃❁══┅┄
#جهت_تعجیل_در_فرج_دعتی_فرج_فراموش_نشه 😊✌️😊
#السلامعلیکیااباصالحمهدی
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
همین طور که
منو امثال من
غرق دنیا
و روزمرگی هاشیم، .... !
یه عده رو ❤️ـخدا
می چسبونه به آغوشِ خودش...
🤗🤗🤗
❀❀
@Refighe_Shahidam313
┄┅══❁🍃🌺🍃❁══┅┄
#خدا
#عاشقانه
#مخاطب_خاص
رفیق شهیدمෆ࿐•°|ོ
#رمان_بدون_تو_هرگز #بدون_تو_هرگز #رمان زندگينامه شهيد سيد علی حسينی طلبه شهید به قلمـ✍ #شهید_سید_طا
#رمان_بدون_تو_هرگز
#بدون_تو_هرگز
#رمان
زندگينامه شهيد سيد علی حسينی
طلبه شهید
به قلمـ✍
#شهید_سید_طاها_حسینی
#قسمت_23
#قسمت_24
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
🍂🍃🌺🍂🍃✨ـ
🌺🍂🍃ـ
🍂ـ
@Refighe_Shahidam313
✨
🍂
🌺🍂🍃
🍂🍃🌺🍂🍃✨
🌠 رمان شب
#بدون_تو_هرگز 23
آمدی جانم به قربانت..
🔹شلوغی ها به شدت به دانشگاه ها کشیده شده بود ...
اونقدرکه اوضاع به هم ریخته بود که نفهمیدن یه زندانی سیاسی برگشته دانشگاه
منم از فرصت استفاده کردم
با قدرت و تمام توان درس می خوندم
ترم آخرم و تموم شدن درسم با فرار شاه و آزادی تمام زندانی های سیاسی همزمان شد
التهاب مبارزه اون روزها
شیرینی فرار شاه ، با آزادی علی همراه شده بود ...
🌻صدای زنگ در بلند شد در رو که باز کردم ...
علی بود ... علی 26 ساله من ... 😭
مثل یه مرد چهل ساله شده بود ...
چهره شکسته ...
بدن پوست به استخوان چسبیده ...
با موهایی که می شد تارهای سفید رو بین شون دید ...
و پایی که می لنگید ...
✔️زینب یک سال و نیمه بود که علی رو بردن ...
🔻و مریم هرگز پدرش رو ندیده بود ...
حالا زینبم داشت وارد هفت سال می شد و سن مدرسه رفتنش شده بود ...
و مریم به شدت با علی غریبی می کرد
می ترسید به پدرش نزدیک بشه و پشت زینب قایم شده بود
🌻من اصلا توی حال و هوای خودم نبودم
نمی فهمیدم باید چه کار کنم ...
به زحمت خودم رو کنترل می کردم ...
🌻دست مریم و زینب رو گرفتم و آوردم جلو ...
- بچه ها بیاید
یادتونه از بابا براتون تعریف می کردم ... ببینید ...
بابا اومده ... بابایی برگشته خونه 😢
🔹علی با چشم های سرخ، تا یه ساعت پیش حتی نمی دونست بچه دوم مون دختره ...
خیلی آروم دستش رو آورد سمت مریم ...
مریم خودش رو جمع کرد و دستش رو از توی دست علی کشید ...
چرخیدم سمت مریم ...
- مریم مامان،بابایی اومده ...
🔸علی با سر بهم اشاره کرد ولش کنم ...
چشم ها و لب هاش می لرزید ...
دیگه نمی تونستم اون صحنه رو ببینم ...
چشم هام آتش گرفته بود و قدرتی برای کنترل اشک هام نداشتم ...
صورتم رو چرخوندم و بلند شدم ...
🥃میرم برات شربت بیارم علی جان ...
چند قدم دور نشده بودم ...
که یهو بغض زینبم شکست و خودش رو پرت کرد توی بغل علی 😭
بغض علی هم شکست ...
😭😭😭😭
محکم زینب رو بغل کرده بود و بی امان گریه می کرد ...
من پای در آشپزخونه ...
زینب توی بغل علی و مریم غریبی کنان ...
شادترین لحظات اون سال هام ،به سخت ترین شکل می گذشت ...
🔷بدترین لحظه، زمانی بود که صدای در دوباره بلند شد ...
پدر و مادر علی، سریع خودشون رو رسونده بودن ...
مادرش با اشتیاق و شتاب ،علی گویان ...
دوید داخل....
تا چشمش به علی افتاد از هوش رفت ...
😔علی من، پیر شده بود ...
😭😭😭😭❤️
@Refighe_Shahidam313