دخترانههاےآرام•❥|🌸
امامزمانے🦋.•
❁°اگـرمیخواھید
حال↻🌱خودرا
ھنگامملاقاتِ✨
حضرتحجت•°
بدانیـد💭✦...
ببینیدالـان⇩ッ
درملاقاتِباقرآن📖
چهحالـےدارید!°❁
∞| ♡ʝσiŋ🌱↷
『
❀❀
@Refighe_Shahidam313
┄┅══❁🍃🌺🍃❁══┅┄
#خدا
#قرآن
#امام_زمان
خمپاره ۶۰ ............................... عزرائیل
💣
بسیجی .................................... آهنربا
🧔🏻
دوشکا ................................... بلبل خط
کلاشینکف ....................... کلاغ کیش کن
🔫
قاطر .................................... ترابری ویژه
🐴
مین ضد نفر گوجه ای ..................... پابوس
نماز شب ................................ پا لگد کن
📿
آفتابه ......................................... تک لول
مواد شیمیایی ........... شمر بن ذی الجوشن
#اصطلاحات_جبهه #طنز_جبهه
#طنز
سلام رفقا
عصرتون بهشت
این گلهایـ💐 زیبا تقدیم نگاه های مهربونتون
✌️🍂✌️
ممنون که هستین
حضور گرمتون باعث دلگرمی حقیره
😊🍂😊
بخاطر خودتونو خونوادتون
ماسکـ😷 فراموش نشه
✌️😊✌️
رفیق شهیدم
#کرونا
رفیق شهیدمෆ࿐•°|ོ
#رمان_بدون_تو_هرگز #بدون_تو_هرگز #رمان زندگينامه شهيد سيد علی حسينی طلبه شهید به قلمـ✍ #شهید_سید_طا
#رمان_بدون_تو_هرگز
#بدون_تو_هرگز
#رمان
زندگينامه شهيد سيد علی حسينی
طلبه شهید
به قلمـ✍
#شهید_سید_طاها_حسینی
#قسمت_29
#قسمت_30
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
🍂🍃🌺🍂🍃✨ـ
🌺🍂🍃ـ
🍂ـ
@Refighe_Shahidam313
✨
🍂
🌺🍂🍃
🍂🍃🌺🍂🍃✨
🌠 رمان شب
#بدون_تو_هرگز 29
"جبهه پر از علی بود"
🔸با عجله رفتم سمتش ...
خیلی بی حال شده بود ...
یه نفر، عمامه علی رو بسته بود دور شکمش ...
💢 تا دست به عمامه اش زدم، دستم پر خون شد ...
عمامه سیاهش اصلا نشون نمی داد ...
اما فقط خون بود 😭
... چشم های بی رمقش رو باز کرد ...
💢تا نگاهش بهم افتاد ... دستم رو پس زد ...
زبانش به سختی کار می کرد ...
- برو بگو یکی دیگه بیاد ... بی توجه به حرفش ... دوباره دستم رو جلو بردم که بازش کنم ... دوباره پسش زد ...
قدرت حرف زدن نداشت ...
سرش داد زدم ...
- میزاری کارم رو بکنم یا نه؟ ...😒
🔸مجروحی که کمی با فاصله از علی روی زمین خوابیده بود ...
سرش رو بلند کرد و گفت:
- خواهر ... مراعات برادر ما رو بکن ... روحانیه ... شاید با شما معذبه ... با عصبانیت بهش چشم غره رفتم ...😒
- برادرتون غلط کرده!!!😕
من زنشم ... دردش اینجاست که نمی خواد من زخمش رو ببینم ... 😓
🔸محکم دست علی رو پس زدم و عمامه اش رو با قیچی پاره کردم ...
تازه فهمیدم چرا نمی خواست زخمش رو ببینم ... علی رو بردن اتاق عمل ...
💢و من هزار نماز شب نذر موندنش کردم ... 😭
مجروح هایی با وضع بهتر از اون، شهید شدن ...
🔷 اما علی با اولین هلی کوپتر انتقال مجروح، برگشت عقب ... دلم با اون بود اما توی بیمارستان موندم ...
از نظر من، همه اونها برای یه پدر و مادر ... یا همسر و فرزندشون بودن ... یه علی بودن ...
🌷🌺 جبهه پر از علی بود ...
@Refighe_Shahidam313
🌠 رمان شب
#بدون_تو_هرگز 30
" طلسم عشق"
🔺 بیست و شش روز بعد از مجروحیت علی، بالاخره تونستم برگردم ... دل توی دلم نبود ...
📞 توی این مدت، تلفنی احوالش رو می پرسیدم ...
اما تماس ها به سختی برقرار می شد ...☎️
🔺 کیفیت صدای بد ... و کوتاه ... برگشتم ...
از بیمارستان مستقیم به بیمارستان ...
✅ علی حالش خیلی بهتر شده بود ...☺️
💢 اما خشم نگاه زینب رو نمی شد کنترل کرد ...😒
به شدت از نبود من کنار پدرش ناراحت بود ...
- فقط وقتی می خوای بابا رو سوراخ سوراخ کنی و روش تمرین کنی، میای ... اما وقتی باید ازش مراقبت کنی نیستی ...😤
🔸 خودش شده بود پرستار علی ...
نمی گذاشت حتی به علی نزدیک بشم ... چند روز طول کشید تا باهام حرف بزنه ...
تازه اونم از این مدل جملات ... همونم با وساطت علی بود ... خیلی لجم گرفت!!!☹️
آخرش به روی علی آوردم ...
- تو چطور این بچه رو طلسم کردی؟ 🤔
🔷 من نگهش داشتم... تنهایی بزرگش کردم ... ناله های بابا، باباش رو تحمل کردم ...
باز به خاطر تو هم داره باهام دعوا می کنه!!!🙄
و علی باز هم خندید ... اعتراض احمقانه ای بود ...
👌🏼وقتی خودم هم، طلسم همین اخلاق با محبت و آرامش علی شده بودم ...😊💞
@Refighe_Shahidam313
🌹سلام مهربانان
🌸صبحتان پراز عطر خدا
🍁صبحتان پراز رحمت
🌸صبحتان پراز نعمت
🍁صبحتان پراز محبت
🌸صبحتان پراز زیبایی
🍁صبحتان پراز انرژی
🌸صبحتان بخیر و شادی
صبح زیبای چهارشنبه تون بخیر 🌹
چهارشنبه های امام رضایی😢
🌺السلام علیک یا امام رئوف🌺
هدایت شده از خاطرات صوتی دفاع مقدس
دوماشال۳۴.m4a
7.12M
کتاب : دو ماشال..... خاطرات برادر جانباز ماشالله حرمتی🌹
خاطره نگار: مهین سماواتی🌹
قسمت : سی چهارم🌹
آدرس ما👇👇👇ت ل گ رام
@defaemogadas1
ایتا👇👇
http://eitaa.com/joinchat/1487863813C4bb957d00e
واتساپ👇👇
https://chat.whatsapp.com/GZeookBrGMTEkraRvVXLXl
.
ابراهیم همت در زمان انقلاب فقط
یک معلم ساده بود ، تمام روستاهای
اصفهان رو با یک دستگاه جیب
میرفت ، وشروع میکرد به تبیین
انقلاب و چرایی انقلاب و ماهیت
انقلاب برای اهالی روستا که از
امکانات بسیارمحدودی برخوردار
بودند هرنوع فعالیت فرهنگی که
لازم بود انجام میداد. روستاهایی که
در پیچ وخم جاده ها دیده نمیشدند
ومردمان ی که به دست فراموشی
زیربار ظلم خان و خان زادگان از
طبیعی ترین حق خود هم محروم
بودند . تا جایی که توانست از لحاظ
فرهنگی وجهادی یک تنه با کمک مردم
روستا فعالیت کرد .
ماها چقدر شبیه ابراهیم همت
تونستیم باشیم ؟
#همت
#شهید_ابرهیم_همت
https://eitaa.com/Refighe_Shahidam313
#عطر_نماز ❣🕌
💠آیت الله حق شناس (ره) :
شیطان دائماً مراقـب شماست ،
ولی به کسانیـکه نمـازشان را
در اول وقـت میـخوانند ،
کمـتر نزدیک می شود..
نماز اول وقت فراموش نشه
#نماز_اول_وقت 📿
#التماس_دعای_فرج 🤲🏻
امام على عليه السلام:
در معرفت آدمى، همين بس كه... آگاه به زمان خويش باشد
حَسبُ المَرءِ مِن... عِرفانِهِ عِلمُهُ بِزَمانِهِ
ميزان الحكمه جلد1 صفحه133
#شهید_فخری_زاده
#انتقام_سخت
#حدیث