رفیق شهیدمෆ࿐•°|ོ
#نسل_سوخته براساس داستان واقعی به قلم #شهید_مدافع_حرم #سید_طاها_ایمانی #رمان_واقعی #رمان #قسمت
#قسمت_صد_و_سی_ام_نسل_سوخته: سید
رفقاش که داشتن می رفتن ... کامران با ترس اومد سمتم... و در حالی که خنده های الکی می کرد و مثلا خیلی رو خودش مسلط بود ... سر حرف رو باز کرد ...
راستی آقا مهران ... حرف هایی که اون روز می زدم ... همه اش چرت بود ... همین جوری دور هم یه چیزی می گفتیم ...
چند لحظه مکث کردم ...
شما هم عین داداش خودم ... حرفت پیش ما امانته ... چه چرت ... چه راست ...
یکم هاج و واج به من و سعید نگاه کرد ... خداحافظی کرد و رفت ... سعید رفت تو ... من چند دقیقه روی پله های سرد راه پله نشستم ... شاید وجود آتش گرفته ام کمی آرام تر بشه ...
تمام شب خوابم نبرد ... از فشار افکار روز ... به بی خوابی های مکرر شبانه هم گرفتار شده بودم ... از این پهلو به اون پهلو ...
بیشترین زجر و دردی که اون ایام توی وجودم بود ... فقط یه سوال بود ... سوالی که به مرور، هر چه بیشتر تمام ذهنم رو خودش مشغول می کرد ...
- خدایا ... دارم درست میرم یا غلط؟ ... من به رضای تو راضیم ... تو هم از عمل من راضی هستی؟ ...
بعد از نماز صبح ... برگشتم توی رختخواب ... با یه دنیا شرمندگی از نمازی که با خستگی و خواب آلودگی خونده بودم ... تا اینکه ... بالاخره خوابم برد ...
سید عظیم الشأن و بزرگواری ... مهمان منزل ما بودند ... تکیه داده به پشتی ... رو به روشون رحل قرآن ... رفتم و با ادب ... دو زانو روی زمین، مقابل ایشون نشستم ...
قرآن رو باز کردند و استخاره با قرآن رو بهم یاد دادند ...
سرم رو پایین انداختم ...
من علم قرآن ندارم ... و هیچی نمی دونم ...
علم و هدایت از جانب خداست ...
جمله تمام نشده از خواب پریدم ... همین طور نشسته ... صحنه های خواب جلوی چشمم حرکت می کرد ... دل توی دلم نبود ...
دانشگاه، کلاس داشتم اما ذهن آشفته ام بهم اجازه رفتن نمی داد ... رفتم حرم ... مستقیم دفتر سوالات شرعی ...
حاج آقا ... چطور با قرآن استخاره می کنن؟ ... می خواستم تمام آدابش رو بدونم ...
باورم نمی شد ... داشت ... کلمه به کلمه ... سخنان سید رو تکرار می کرد ...
#قسمت_صد_و_بیست_و_نهم_نسل_ سوخته: به من بگو ...
نمی دونستم کاری که می کنم درسته یا نه ... یا اگه درسته تا چه حد درسته ... اما این تنها فکری بود که به ذهنم می رسید ...
سیستم رو خریدم و با سعید رفتیم دنبال ارتقای کارت گرافیک و ...
تقریبا کل پولی رو که از 2 تا شاگرد اولم ... موسسه پیش پیش بهم داده بود ... رفت ... ولی ارزشش رو داشت ... اصلا فکر نمی کردم اینقدر خوشحال بشه ... حتی اگر هیچ فایده دیگه ای نداشت ... این یه قدم بود ... و اهداف بزرگ ... گاه با قدم های ساده و کوچک به نتیجه می رسه ...
رفیق هاش رو می آورد ... منم تا جایی که می شد چیزی می خریدم ... غذا رو هم مهمون خودم ... یا از بیرون چیزی می گرفتم ... یا یه چیز ساده دور همی درست می کردم ...
سعی می کردم تا جایی که بشه ... مال و پول اونها از گلوی سعید پایین نره ... چیزی به روی خودم نمی آوردم ... ولی از درون داغون بودم ...
نماز مغرب تموم شده بود ... که سعید با عجله اومد توی اتاق مامان ...
مهران ... کامران بدجور زرد کرده ...
سرم رو آوردم بالا ...
واسه چی؟ ...
هیچی ... اون روز برگشت گفت ... باغ، پارتی مختلط داشتن و ... بساطِ ... الان که دید داشتی وضو می گرفتی... بد رقم بریده ...
دوباره سرم رو انداختم پایین ... چشم روی تسبیح و مهرم ... و سعی می کردم آرامشم رو حفظ کنم ...
خیلی ها قپی خیلی چیزها رو میان ... فکر می کنن خالی بندی ها به ژست و کلاس مردونه شون اضافه می کنه ... ولی بیشترش الکیه ... چون مد شده این چیزها باکلاس باشه میگن ... ولی طبل تو خیالین ... حتی ممکنه یه کاری رو خودشون نکنن ... ولی بقیه رو تحریک کنن که انجام بدن... خیلی چیزها رو باید نشنیده گرفت ...
سعید از در رفت بیرون ... من با چشم های پر اشک، سجده... نمی دونستم کاری که می کنم درسته یا نه ... توی دلم آتشی به پا بود ... که تمام وجودم رو آتش می زد ...
- خدایا ... به دادم برس ... احدی رو ندارم که دستم رو بگیره... کمکم کن ... بهم بگو کارم درسته ... بگو دارم جاده رو درست میرم ...
.
.ادامه دارد...
🌸نويسنده:سيدطاها ايماني🌸
🌹🌹🌹🌹🌹🌹
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
┄┅══••✼❣🍃🌺🍃❣✼••══┅┄
@Refighe_Shahidam313
رفیق شهیدمෆ࿐•°|ོ
#قسمت_صد_و_سی_ام_نسل_سوخته: سید رفقاش که داشتن می رفتن ... کامران با ترس اومد سمتم... و در حالی که
ـراه باشــید🌹
┄┅══••✼❣🍃🌺🍃❣✼••══┅┄
@Refighe_Shahidam313
رفیق شهیدمෆ࿐•°|ོ
#قسمت_صد_و_سی_ام_نسل_سوخته: سید رفقاش که داشتن می رفتن ... کامران با ترس اومد سمتم... و در حالی که
#قسمت_صد_و_سی_و_یکم_رمان_ نسل سوخته: وحشت
چند روز از اون ماجرا و خواب گذشته بود ... هر بار که می رفتم سر قرآن یاد اون خواب می افتادم ... و ترس وجودم رو پر می کرد ...
به کافران بگو خداست که هر کس را بخواهد در گمراهی می گذارد و هر کس را که (به سوی او) بازگردد به سمت خودش هدایت می کند ...
تمام این آیات و آیات شبیه شون از توی ذهنم رد می شد ...
یُضِلُّ بِهِ کَثِیرًا وَیَهْدِی بِهِ کَثِیرًا وَمَا یُضِلُّ بِهِ إِلاَّ الْفَاسِقِینَ ...
و ترس بیشتری وجودم رو پر می کرد ...
مهران ... اونهایی که بدون علم و معرفت ... و فهم حقیقی دین، وارد چنین حیطه و اموری شدن ... کارشون به گمراهی کشید ... اگه خواب صادقه نبوده باشه چی؟ ... تو چی می فهمی؟ ... کجا می خوای بری؟ ... اگه کارت به گمراهی بکشه و با سر سقوط کنی، چی؟ ... امثال شمر و ابوموسی اشعری ... ادعای علم و دیانت شون می شد ... نکنه سرانجامت بشه مثل اونها؟ ...
وحشت عجیبی وجودم رو پر کرده بود ... نمی فهمیدم این افکار حقیقیه و مال خودمه؟ ... یا شک و خطوات شیطانه ... و شیطان باز داره ... حق و باطل رو با هم قاطی می کنه؟ ...
تنها چیزی که کمی آرومم می کرد یک چیز بود ... من تا قبل از اون خواب ... اصلا استخاره گرفتن رو بلد نبودم ... یعنی ... می تونست یه خواب صادقانه باشه؟ ...
هر چند، این افکار ... چند هفته مانع شد ... حتی دست به قرآن ببرم ... صبح به صبح ... تبرکی، دستی روی قرآن می کشیدم ... و از خونه می زدم بیرون ... تمام اون مدت، سهم من از قرآن همین شده بود ...
امتحانات پایان ترم دوم ... و سعید داشت دیپلم می گرفت ...
رابطه مون به افتضاحی قبل نبود ... حالا کمتر با دوست هاش بیرون می رفت ... امتحان نهایی هم مزید بر علت شده بود ...
شب ها هم که توی خونه سیستم بود ... می شست پشت میز به بازی ... یا فیلم نگاه کردن ... حواسم بهش بود ... اما تا همین جا هم جلو اومدن، خودش خیلی بود ...
قبل از امتحان ... توی حیاط دانشگاه دور هم بودیم ... یکی از بچه ها اعصابش خیلی خورد بود ...
لعنت به امتحانات ... قرار بود کوه، بریم * ... بد رقم دلم می خواست برم ... فقط به خاطر این پیشنیاز مسخره نرفتم ...
و شروع کرد از گروه شون صحبت کردن ... و اینکه افراد توی کوه به هم نزدیک تر میشن و ...
ایده فوق العاده ای به نظر می اومد ... من ... سعید ... کوه ...
#قسمت_صد_و_سی_و_دوم_رمان_ نسل سوخته: و قسم به عصر
بعد از امتحان حسابی رفتم توی فکر ...
اگه واقعا کوه رفتن آدم ها رو اینقدر بهم نزدیک می کنه و ... با هم قاطی میشن ... ایده خیلی خوبیه که من و سعید هم بریم کوه ... حالا شاید خودمون ماشین نداریم ... و جایی رو هم بلد نیستم ... اما گروه های کوهنوردی ... مثل گروهی هم که سپهر می گفت ... به نظر خوب میاد ...
در هر صورت، ایده خوبی برای شروع بود ... از طرفی یه فکر دیگه هم توی ذهنم حرکت می کرد ...
حالا اگه به جای من ... به بقیه نزدیک تر بشه و رابطه مون همین طوری بمونه چی؟ ... یا اینکه ...
دل دل کنان می رفتم سمت قرآن ... یه دلم می گفت استخاره کن ... اما دوباره ترس وجودم رو پر می کرد ...
بالاخره دلم رو زدم به دریا ... نمی دونم چطور شد اون روز این تصمیم رو گرفتم ... وضو گرفتم و بعد از نماز مغرب و تسبیحات حضرت زهرا ... با هزار سلام و صلوات ... برای اولین بار در تمام عمرم ... استخاره کردم ...
- و قسم به عصر ... که انسان واقعا دستخوش زیان است ... مگر افرادی که ایمان آوردند و عمل شایسته انجام دادند ... و یکدیگر را به حق سفارش کردند و به صبر و شکیبایی توصیه نمودند ... صدق الله العلی العظیم ...
قرآن رو بستم و رفتم سجده ...
- خدایا ... به امید تو ... دستم رو بگیر و رهام نکن ...
امتحانات سعید تموم شد ... و چند وقت بعد، امتحانات من... شب که برگشت بهش گفتم ...
حسابی خوشش اومد ... از حالتش معلوم بود ایده حرف نداشت ... از دیدن واکنشش خوشحال شدم ... و امیدوار تر از قبل ... که بتونم از بین اون رفیق های داغون ... جداش کنم...
خودش رفت سراغ گروه کوهنوردی ای که سپهر پیشنهاد داده بود ... و اسم من و خودش رو ثبت نام کرد ...
- انتخاب اولین جا با تو ... برای بار اول کجا بریم ...
هر چند، انتخاب رو بهش دادم ... اما بازم می خواستم موقع ثبت نام باهاش برم ... اون محیط تعریفی ... و افراد و مسئولینش رو ببینم ... ولی دقیقا همون روز، ساعت کلاسم عوض شد ...
سعید خودش تنها رفت ... وقتی هم که برگشت با هیجان شروع به تعریف کرد ... خیلی خوشحال بودم ... یعنی می شد ... این یه گام بزرگ سمت موفقیت باشه؟ ...
نماز صبح رو خوندم و چهار و نیم زدیم بیرون ... جزء اولین افرادی بودیم که رسیدیم سر قرار ... هوا هنوز گرگ و میش بود ... که همه جمع شدن ... و من ... وارد جو و دنیایی شده بودم ... که حتی فکرش رو هم نمی کردم ...
.ادامه دارد...
🌟نويسنده:سيدطاها ايماني🌟
🌹🌹🌹🌹🌹🌹
بامــــاهمــ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️🌺❤️🌺
🌺❤️🌺
❤️🌺
🌺
کسی که پا بذاره
توی این دنیا
توی دلدادگیش
از پا نمیفته...
پیشاپیش
تولدت مبارک داداش
😍✌️😊✌️😍
#قهرمان_من
#شهید_ابراهیم_هادی
#ماه_مبارك_رمضان
🕊رفیق شهیدم🕊
@Refighe_Shahidam313
┈••✾•🥀☘❤️☘🥀•✾••┈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ابراهیم هادی
از زبان استاد عالی
👌👌👌
#قهرمان_من
#شهید_ابراهیم_هادی
#بهار_قران
🕊رفیق شهیدم🕊
@Refighe_Shahidam313
┈••✾•🥀☘❤️☘🥀•✾••┈
رفیق شهیدمෆ࿐•°|ོ
در غم فراغ او نشسته ایم چرا که مولایمان هنوز به اندازه ا هل بدر "مومن کامل" ندارد!! سلام آقا جان
00:00
❤️❤️:❤️❤️
تصور کن
همه عالم بلند شدن واست کفـ👏 بزنن
اما امام زمان {عج} که
تو رو دید
روشو برگردونه ...
😔😔😔
ارزش داره واقعا ..؟
🥀🥀🥀
سلام آقای خوبیها
#صفرعاشقی
#التماس_دعای_فرج
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
🕊رفیق شهیدم🕊
@Refighe_Shahidam313
┈••✾•🥀☘❤️☘🥀•✾••┈
رفیق شهیدمෆ࿐•°|ོ
ما معتقدیم که همانا خدا ما را از بالا میبیند اما حقیقت این است که او ما را از درون میبیند...
خدایا!
خودت از اون نگاهها
که حواسمون نیست بهمون بنداز(:💛
...مناجات_خودمونی...
#خدا
#رمضان
#بهار_قران
🕊رفیق شهیدم🕊
@Refighe_Shahidam313
┈••✾•🥀☘❤️☘🥀•✾••┈
رفیق شهیدمෆ࿐•°|ོ
دعاى روز هفتم ماه_مبارک_رمضان اللهمّ اعنّی فیهِ على صِیامِهِ وقیامِهِ وجَنّبنی فیهِ من هَفَواتِهِ
••| دعایروزهشتمماهرمضان🌙°•.
اللَّهُمَّارْزُقْنِیفِیهِرَحْمَةَالأیْتَامِوإِطْعَامَ الطّعَامِوإِفْشَاءَالسَّلامِوصُحْبَةَالكِرامِ
بِطَوْلِكَیامَلجَأَالآمِلِینَ𖠁
خدایاروزیمکندرآنترحمبریتیمان
وطعامنمودنبرمردمانوافشاءسلام
ومصاحبتکریمانبهفضلخودتاِی
پناهآرزومندان•❥
#ماه_مبارك_رمضان
#بهار_قران
#رمضان
🕊رفیق شهیدم🕊
@Refighe_Shahidam313
┈••✾•🥀☘❤️☘🥀•✾••┈
رفیق شهیدمෆ࿐•°|ོ
🖐🖐🖐 روزه میگیری دمت گرم... ولی رفیق! این روزهای که کسی جرأت نداره باهات حرف بزنه و بی اع
هستی رِفیق...
یہچیزدرِگوشےبگمبہشما
یہروزٺمامِحسابھایِبانڪےو
مجازیِماخالےمیشہ،
ٺنھایہحسابِباقےمےمونہ؛
اونمحسابِماباخداسٺ...
حسابٺپرهرفیق؟!
..بدون_تعاࢪف..
#خدا
#تلنگر
#رمضان
🕊رفیق شهیدم🕊
@Refighe_Shahidam313
┈••✾•🥀☘❤️☘🥀•✾••┈
هدایت شده از خاطرات صوتی دفاع مقدس
ملازم اول غواص۳۴.m4a
6.89M
کتاب : ملازم اول غواص 🌹
راوی : برادر جانباز و آزاده حاج محسن جام بزرگ🌹
نویسنده : محسن صیفی کار🌹
قسمت : سی و چهارم🌹
آدرس ما👇👇👇ت ل گ رام
@chateratdefae
ایتا👇👇
http://eitaa.com/joinchat/1487863813C4bb957d00e
واتساپ👇👇
https://chat.whatsapp.com/GZeookBrGMTEkraRvVXLXl
...سلام خدای خوبم...
روز خود را با سلام به
چهارده معصــوم علیهم السلام شروع کنیم..🌅
بسْمِﺍﻟﻠَّﻪِﺍﻟﺮَّحمنِﺍﻟﺮَّﺣِﻴﻢ
ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﺭﺳﻮﻝَ ﺍﻟﻠﻪ🌹
ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﺍﻣﯿﺮَﺍﻟﻤﺆﻣﻨﯿﻦ علی اِبن ابی طالب🌹
ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏِ ﯾﺎ ﻓﺎﻃﻤﺔُ ﺍﻟﺰﻫﺮﺍﺀ🌹ُ
ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﺣﺴﻦَ ﺑﻦَ ﻋﻠﯽٍ ﺍﻟﻤﺠﺘﺒﯽ🌹
ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﺣﺴﯿن بن ﻋﻠﯽٍ ﺳﯿﺪ ﺍﻟﺸﻬﺪﺍﺀ🌹ِ
ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﻋﻠﯽَّ ﺑﻦَ ﺍﻟﺤﺴﯿﻦِ ﺯﯾﻦَ ﺍﻟﻌﺎﺑﺪﯾﻦ🌹َ
ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﻣﺤﻤﺪَ ﺑﻦَ ﻋﻠﯽٍِ ﺍﻟﺒﺎﻗﺮ🌹ُ
ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﺟﻌﻔﺮَ ﺑﻦَ ﻣﺤﻤﺪٍ ﺍﻟﺼﺎﺩﻕ🌹ُ
ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﻣﻮﺳﯽ ﺑﻦَ ﺟﻌﻔﺮٍﺍﻟﮑﺎﻇﻢُ ﻭ ﺭﺣﻤﺔ ﺍﻟﻠﻪ ﻭ ﺑﺮﮐﺎﺗﻪ🌹
ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﻋﻠﯽَّ ﺑﻦَ ﻣﻮﺳَﯽ ﺍﻟﺮﺿَﺎ ﺍﻟﻤُﺮﺗﻀﯽ ﻭ ﺭﺣﻤﺔ ﺍﻟﻠﻪ ﻭﺑﺮﮐﺎﺗﻪ🌹
ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﻣﺤﻤﺪَ ﺑﻦَ ﻋﻠﯽٍ ﺍﻟﺠﻮﺍﺩ🌹ُ
ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﻋﻠﯽَّ ﺑﻦَ ﻣﺤﻤﺪٍﺍﻟﻬﺎﺩﯼ🌹
ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﺣﺴﻦَ ﺑﻦَ ﻋﻠﯽٍ ﺍﻟﻌﺴﮑﺮﯼ🌹
ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﺑﻘﯿﺔَ ﺍﻟﻠﻪِ، ﯾﺎ ﺻﺎﺣﺐَ ﺍﻟﺰﻣﺎﻥ ﻭ ﺭﺣﻤﺔ ﺍﻟﻠﻪ ﻭ ﺑﺮﮐﺎﺗﻪ
سلام بر تو ای بهتریـ🌺 بندهـ🌹 خــ❤️ــدا
❤️ــمــهــــدی جان منجی عالم بشریت ظهور کن...
#سلام_برادرهاےشهیدم
#سلام_خواهرهایهاےشهیدم
🏳 زیارتنامه "شهــــــداء"
🌺بِسمِ اللّٰهِ الرَّحمٰن الرَّحیم🌺
اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یَا اَولِیاءَ اللہ وَ اَحِبّائَهُ
اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یَا اَصفِیَآءَ اللہ و َاَوِدّآئَهُ
اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ
اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللہِ
اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ
اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ
اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَبے مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِےّ الوَلِےّ النّاصِحِ
اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَبے عَبدِ اللهِ، بِاَبے اَنتُم وَ اُمّے طِبتُم وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم، وَ فُزتُم فَوزًا عَظیمًا فَیا لَیتَنے کُنتُ مَعَڪُم فَاَفُوزَ مَعَڪُم...
یادشهداباصلوات+وعجلفرجهم
🍀🌸🍀🌸🍀🌸
🔶رفیق شهیدم🔶
#رفیق_شهیدم
#شهیدانه
🕊رفیق شهیدم🕊
@Refighe_Shahidam313
┈••✾•🥀☘❤️☘🥀•✾••┈
رفیق شهیدمෆ࿐•°|ོ
به توکل نام اعظمت بِسمِ اللّهِ الرَحمنِ الرَحیم 🌹 #معرفی_شهید🌹 امروز با معرفی برادران شهید
بسم ربـ شهدا✨ والصدیقین
🎈°•بسم رب الشهدا•°🎈
معرفی شهید : ابراهیم هادی 😍
نام پدر :حسین
تاریخ تولد:۱۳۳۶/۰۲/۰۱☺️
محل تولد : تهران
تاریخ شهادت : ۱۳۶۱/۱۱/۲۲
محل شهادت : فکه، عملیات والفجر مقدماتی
نحوه شهادت : حوادث ناشی از درگیری💔😔
محل یادبود : بهشت زهرا(س)، قطعه 26 ردیف 52 شماره 1.
وضـعیت پـیکر :جـاویدالاثـر
وضعیت تاهل : مجرد
تحصیلات : دیپلم
#معرفی_شهید
#قهرمان من
#شهید_ابراهیم_هادی
#ماه_مبارك_رمضان
🕊رفیق شهیدم🕊
@Refighe_Shahidam313
┈••✾•🥀☘❤️☘🥀•✾••┈
#زندگینامه
ابراهیم دراول #اردیبهشت سال 36 در محله شهید سعیدی حوالی میدان خراسان دیده به هستی گشود.
او چهارمین فرزند خانواده بشمار می رفت.
با این حال پدرش مشهدی محمد حسین به او علاقه خاصی داشت.
او نیزمنزلت پدر خویش رابدرستی شناخته بود.
پدری که باشغل بقالی توانسته بود فرزندانش را به بهترین نحو تربیت نماید...
#ماه_مبارك_رمضان
#شهید_ابراهیم_هادی
🕊رفیق شهیدم🕊
@Refighe_Shahidam313
┈••✾•🥀☘❤️☘🥀•✾••┈
ابراهیم نوجوان بود که طعم تلخ یتیمی را چشید.
از آنجا بود که همچون مردان بزرگ زندگی را پیش برد.
دوران دبستان را به مدرسه طالقانی رفت ودبیرستان را نیز در مدارس ابوریحان وکریم خان.
سال 55 توانست به دریافت دیپلم ادبی نائل شود.
از همان سال های پایانی دبیرستان مطالعات غیر درسی را نیز شروع کرد...
#بهار_قران
#زندگینامه
🕊رفیق شهیدم🕊
@Refighe_Shahidam313
┈••✾•🥀☘❤️☘🥀•✾••┈
حضوردرهیئت جوانان وحدت اسلامی وهمراهی وشاگردی استادی نظیر علامه #محمد_تقی_جعفری بسیاردر رشد شخصیتی ابراهیم موثر بود.
در دوران پیروزی انقلاب شجاعت های بسیاری از خود نشان داد.
او همزمان با تحصیل علم به کار در بازار تهران مشغول بود.
پس از انقلاب در سازمان #تربیت_بدنی و بعد از آن به آموزش پرورش منتقل شد. ابراهیم همچون معلمی فداکار به تربیت فرزندان این مرز وبوم مشغول شد...
#شهید_ابراهیم_هادی
🕊رفیق شهیدم🕊
@Refighe_Shahidam313
┈••✾•🥀☘❤️☘🥀•✾••┈
اهل ورزش بود.
با ورزش پهلوانی یعنی #ورزش_باستانی شروع کرد. در #والیبال و #کشتی بی نظیر بود.
هرگز در هیچ میدانی پا پس نکشید ومردانه می ایستاد.
مردانگی اورا می توان در ارتفاعات سر به فلک کشیده #بازی_دراز و #گیلان_غرب تا دشت های سوزان جنوب مشاهده کرد.
حماسه های او در این مناطق هنوز در اذهان یاران قدیمی جنگ تداعی می کند...
#نحوه_شهادت
و سرانجام ابراهیم،
در والفجر مقدماتی پنج روز به همراه بچههای گردان کمیل و حنظله در کانالهای فکه مقاومت کرد اما تسلیم نشد و در ۲۲ بهمن سال ۶۱ بعد از فرستادن بچههای باقی مانده به عقب، تنهای تنها با خدا همراه شد و دیگر کسی او را ندید و این هم آخرین تصویر از پیکر پهلوان بسیجی شهید «ابراهیم هادی» در کانال قتلگاه فکه گرفته شده توسط تلویزیون عراق، که در نشریه پلاک هشت منتشر شده است
ابراهیم همیشه از خدا میخواست گمنام بماند؛ چرا که گمنامی صفت یاران خداست...
#شهید_ابراهیم_هادی
🕊رفیق شهیدم🕊
@Refighe_Shahidam313
┈••✾•🥀☘❤️☘🥀•✾••┈
#خصوصیات_اخلاقی :
احترام به دیگران بود😊 ؛ حتی به دشمن جنگی همیشه میگفت اکثر این دشمنان ما انسانهای جاهل و ناآگاه هستند.
به همین خاطر بیشتر مواقع در درگیری به جای کشتن دشمن آنها را به اسارت میگرفت.
اغلب بعد از اسارت انها چون عربی بلد بود با آنها صحبت میکرد.
هر نوع غذایی هم خودمان میخوردیم برای آنها میبرد.
این رفتار او باعث میشد اسرای عراقی مجذوب او شوند.😍
میگفت:
اگر کار برای رضای خداست، گفتن نداره » و یا « مشکل کارهای ما اینه که برای رضای همه کار میکنیم، به جز خدا »
ابراهیم همیشه از خدا میخواست #گمنام بماند؛
چرا که گمنامی صفت یاران خداست.✨
#شهید_ابراهیم_هادی
🕊رفیق شهیدم🕊
@Refighe_Shahidam313
┈••✾•🥀☘❤️☘🥀•✾••┈
برشی از #کتاب #سلام_بر_ابراهیم
روزهای آخر
آخر آذرماه بود.
با ابراهیم برگشتیم تهران.
در عین خستگی خیلی خوشحال بود.
می گفت: هیچ شهیدی یا مجروحی در منطقه دشمن نبود، هرچه بود آوردیم.
😍🥀😍
بعد گفت: امشب چقدر چشم های منتظر را خوشحال کردیم، مادر هرکدام از این شهدا سر قبر فرزندش برود، ثوابش برای ما هم هست.
من بلافاصله از موقعیت استفاده کردم و گفتم: آقا ابرام پس چرا خود دعا می کنی که گمنام باشی!؟
منتظر این سوال نبود.
لحظه ای سکوت کرد و گفت: من مادرم رو آماده کردم، گفتم منتظر من نباشه، حتی گفتم دعا کنه که گمنام شهید بشم!
ولی باز جوابی که می خواستم نگفت.
راویان: علی صادقی، علی مقدم
#خاطره
🕊رفیق شهیدم🕊
@Refighe_Shahidam313
┈••✾•🥀☘❤️☘🥀•✾••┈
جوانان لندنی که به عشق شهید ابراهیم هادی گریه می کردند
حجتالاسلاموالمسلمین سیدمفید حسینی کوهساری،
در جلسه ای با جوانان غربی، به مناسبتی بحث شهدا پیش آمد؛ به آنها گفتم شما از شهدای ایران چه کسی را میشناسید؟ گفتند « #شهید_حججی را می شناسیم»؛ سؤال کردم از شهید حججی چه می دانید؟ گفتند خاطرات شهید را خوانده بودیم و می دانیم، لذا با این که نه فارسی و نه عربی بلد بودند و به انگلیسی صحبت می کردند، کلی خاطره از شهید حججی نقل کردند.
وی افزود: آشنایی این افراد برای بنده عجیب بود، گفتم شاید چون شهید حججی تقریبا تازه شهید شده، این افراد او را می شناسند و به همین خاطر از آنها پرسیدم از شهیدان دفاع مقدس چه کسانی را می شناسید؟ گفتند خیلی ها را می شناسیم. برایم بسیار عجیب بود که جوانان غربی شهدای ما را می شناسند. به آنها گفتم چه کسی را می شناسید؟ گفتند «#شهید_ابراهیم_هادی را می شناسیم»؛ بنده کتاب «سلام بر ابراهیم» که دو جلد است را خوانده بودم و شناخت آنها هم از این شهید از طریق همین کتاب بود.
ایشان کرد:
این جوانان نزدیک به نیم ساعت مشغول خاطره گفتن از شهید ابراهیم هادی بودند که برایم بسیار جالب بود؛ من خودم با اینکه کتاب شهید را خوانده بودم، اما اینقدر خاطره از این شهید در ذهن نداشتم که جوانان غربی تعریف کردند و نکته جال این بود که در حین تعریف خاطرات شهید هادی، گریه می کردند.
وی گفت: بنده به جوانان حاضر در جلسه گفتم چقدر خوب با شهدای ما آشنا هستید؟
گفتند ما در غرب با توجه به تهاجم فرهنگی موجود، خودمان را با #شهدا حفظ میکنیم و همین خاطرات شهدا را می خوانیم و آنها را الگو قرار می دهیم.
ایشان افزود: شهدای ما امروزه دست خیلی ها را گرفته اند و اگر شهدا نبودند معلوم نبود ما هم کجا بودیم و اینکه در راه اسلام و انقلاب باشیم یا خیر؟.
از برکات داش ابرام 😍❤️😍
#شهید_ابراهیم_هادی
🕊رفیق شهیدم🕊
@Refighe_Shahidam313
┈••✾•🥀☘❤️☘🥀•✾••┈
رفیق شهیدمෆ࿐•°|ོ
وصیت نامه شهید هادی؛ بسم رب الشهداء و الصديقين اگر چه خود را بيشتر از هر كس محتاج وصيت و پند و اندر
برگشت به پیام قبل
#وصیتنامه
#شهید_ابراهیم_هادی
#ماه_مبارك_رمضان
🕊رفیق شهیدم🕊
@Refighe_Shahidam313
┈••✾•🥀☘❤️☘🥀•✾••┈
این روز ها هیچ چیز سر جایش نیست…
اما برادر شهیدم…
تو چه زیبا جای گرفته ای
...کنج دلم...
گرچه ندیدمت
اما دلم برای کسی که ندیدمش تنگ است...
دیدن عکس هایت
به من آرامش می دهد...
حتی اگر فراموشم کنی
که نمیکنی
آن قدر به تو فکر می کنم
تا فکری به حال خرابم کنی...
😔😔😔
ای که مرا خوانده ای
راه نشانم بده...
✌️❤️✌️
تولدت مبارک داداش ابراهیم
#ماه_مبارك_رمضان
#شهید_ابراهیم_هادی
#تولد
🕊رفیق شهیدم🕊
@Refighe_Shahidam313
┈••✾•🥀☘❤️☘🥀•✾••┈
سلام بچه های خوب
طاعات و عبادات مقبول درگاه حق
همونطور که در جریانید
امروز تولد داداش هادیمونِ
تولدش مبارکمون باشه
✌️🎈🎉🎊🎊🎉🎈✌️
لطفا جهت شادی روح شهید عزیز با هدیه فاتحه صلوات+وعجل فرجهم ایشون رو مهمون کنیم...
بچه ها
رسمه که تو تولد کادو بدیم ولی ما از داداش ابراهیم کادو میخوایم...
🎁😍❤️😍🎁
بچه ها از شهدا بخوایم
اونا دست رد به سینه مون نمیزنن حالا شاید دیر جواب بدن ولی میدن البته اگه به صلاحمون باشه...
✌️🥀🤲
از داداش ابراهیم بخوایم که مارو تو مسیر خودش قرار بده اگه کج رفتیم مارو برگردونه اگه دستشو ول کردم ایندفعه دستمونو محکم بگیره خلاصه هر چی دوس دارین ازش بخواین دیگه...
🤲🌺🤲
اگه این وسطا هم دوس داشتین براش صلوات هدیه بدین تعداد صلواتاتونو تو ناشناس برام ارسال کنید با اسم چون پیاما قاطی میاد
جای دوری نمیره ببینم چقدر همت دارید بسم الله... 1014🌺
200🌸
100🌸
100🌸
1000🌸
500🌸
100☘
500☘
200☘
1000☘
100☘
200🌱
1000🌱
1400🌹
2000🌹
500🌹
100🌹
114🌹
10🍀
800🍀
100🍀
🥀200000😅این گزینه
تعداد هدیه هاتو اینجا برام ارسال کن با اسمت که تو حرف ناشناس چون پیاما به هم ریخته میاد قاطی نشه
👇👇👇
https://harfeto.timefriend.net/16138013651191
جوابتو اینجا ببین
https://eitaa.com/joinchat/42401864Caf7e7e9e7b
#بهار_قران #ماه_مبارك_رمضان
#شهید_ابراهیم_هادی
🕊رفیق شهیدم🕊
@Refighe_Shahidam313
┈••✾•🥀☘❤️☘🥀•✾••┈
هدایت شده از پرواز
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حــاجابـراهـــیم💛
تبر بر دوش داره حاج ابراهیم👌🏻☘
#حامد_زمانی
#پرواز
#جهادگران_گمنام
📚موضوع مرتبط:
#شهید_ابراهیم_هادی
#شهید_دفاع_مقدس
#نماهنگ
📆مناسبت مرتبط:
تاریخ تولد
#02_01
#jihad
#martyr
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صوت زیبای داداش ابراهیم
موقع پیمان بستن با همرزمانش
خیلی شنیدنیه
✌️😍✌️
#قهرمان_من
#شهید_ابراهیم_هادی
#ماه_مبارك_رمضان
🕊رفیق شهیدم🕊
@Refighe_Shahidam313
┈••✾•🥀☘❤️☘🥀•✾••┈
رفیق شهیدمෆ࿐•°|ོ
خواهر عزیزم، "هرگاه خواستے از حجاب خارج شوے و لباس اجنبے را بپوشے به یاد آور ڪه اشک امام زمانت را جا
یه نفر اومده بود مسجد و سراغ دوستان شهید ابراهیم هادی رو می گرفت
بهش گفتم :
کار شما چیه؟! بگین شاید بتونم کمکتون کنم
گفت:
هیچی! می خواهم بدونم این شهید ابراهیم هادی کی بوده؟ قبرش کجاست؟
مونده بودم چی بهش بگم
🤔
بعد از چند لحظه سکوت گفتم:
شهید ابراهیم هادی
مفقود الاثره ،
قبر نداره
چرا سراغشو می گیری؟
با یه حزن خاص قضیه رو برام تعریف کرد:
😔😔
کنار خونه ی ما تصویر یه شهید نصب کردند
که مال شهید ابراهیم هادی هستش
من دختر کوچیکی دارم که هر روز صبح
از جلوی این تصویر رد میشه و میره مدرسه
🏦
یه روز بهم گفت:
بابا این آقا کیه؟
گفتم:
اینا رفتند با دشمنا جنگیدن و نذاشتن دشمن به ما حمله کنه و شهید شدند
🥀🥀🥀
از زمانی که این مطلب رو به دخترم گفتم
هر وقت از جلوی عکس رد میشه بهش سلام می کنه
✋
چند شب پیش این شهید اومده به خواب دخترم
بهش گفته
من ابراهیم هادی ام ،
😍
صاحب همون عکس که بهش سلام می کنی
✌️
بهش گفته:
دختر خانوم ! تو هر وقت به من سلام می کنی من جوابت رو میدم
چون با این سن کم ،
اینقدر خوب حجابت رو رعایت می کنی دعات هم می کنم
🤲
بعد از اون خواب
دخترم مدام می پرسه: این شهید ابراهیم هادی کیه؟ قبرش کجاست؟
... بغض گلوم رو گرفته بود
حرفی برا گفتن نداشتم
فقط گفتم:
به دخترت بگو اگه می خواهی شهید هادی همیشه هوات رو داشته باشه
مواظب نماز و حجابت باش...
برگی از خاطرات
کتاب زندگینامه #شهید_ابراهیم_هادی
سلام بر ابراهیم
#حجاب
#ماه_مبارك_رمضان
🕊رفیق شهیدم🕊
@Refighe_Shahidam313
┈••✾•🥀☘❤️☘🥀•✾••┈
رفیق شهیدمෆ࿐•°|ོ
یه نفر اومده بود مسجد و سراغ دوستان شهید ابراهیم هادی رو می گرفت بهش گفتم : کار شما چیه؟! بگین شای
بچه ها ....
دیدید که شــهــدا 🥀
چــــقــــدر حواسشون به ما هست✌️
نمونه بارز #شهید_ابراهیم_هادی
که معروف به
هادی دلهاست 😍
اگه تا الان شَک داشتی
شَکِت رو بزار کنار و
بیا
رفیق...
دوست...
داداش...
پشتوانه...
...
یا هر چی که میتونی اسمش رو بزار انتخاب کن
و مثل اونا شو ...
میگه که
رفیقتان میشوم ...
رفیقتان که شدم ...
شبیه هتان میشوم ...
😍😍😍
خیلی قشنگه بچه ها این حرفا
بیاید مثل شهدا بشیم
خیلی سخت نیست فقط باید از خودخواهیمون بگذریم اونوقت دیگه حله✌️
اگه دستمونو
دلمونو بدیم به شهدا اونا خودشون مارو میبرن اونجایی که باید...
دقت کن ببین چی میگم "دل" دستتو که دادی باید "دلتم" بدی...
خیلی پر حرفی کردم حلال کنید...
کوچیک شمام من
قصدم نصیحت کردن و این چیزا نبود
ولی چون منم خودم هدایت شده داداش ابراهیم هستم میگم این حرفارو😍✌️😍
دل به دل شهدا دادن آدمو به سمت عشق میبره ❤️
نه هر عشقی ها
عشق پاک و آسمونی منظورمو که گرفتی✌️
میدونم فهمیدی که خـــــــدا رو میگم...
❤️✌️❤️
تو این دنیا بعضیا میان که وسیله شن وصلت کنن
به اون بالایی...
اون بعضیا شهدان
اون بالایی هم خداس
دوس داشتم بیشتر حرف بزنم ولی
دیگه تموم کنم حرفامو بچه ها
😊😊😊
بچه ها تو #ماه_مبارك_رمضان ✌️A فرامشتون نشه
خیلی خیلی خیلی التماس دعا دارم...
🤲✌️🤲
رأس همه دعاهاتون هم تعجیل در فرج باشه
راستی یه نکته هم بگم این ماه #بهار_قران هست خوندن یه آیه اش کلی ثواب داره
خسته تون کردم
ولی دوس داشتم حسمو به اشتراک بزارم باهاتون
خادم و خدمتگذار سرباز گمنام
الهی قبلتون پر از آرامشـ🙃
🕊رفیق شهیدم🕊
@Refighe_Shahidam313
┈••✾•🥀☘❤️☘🥀•✾••┈