رفیق شهیدمෆ࿐•°|ོ
09:09 اللهم عجل لولیک
✨✨✨
❤️سلام_امام_زمانم❤️
🌼ای زیباترین فصل
فصل ظهور تو 🌸
🍁پاییز هم آمد
برگها بر سرم باریدند🍂
اما تو باز نیامدی
🥀ای غائب از نظر!
🍁پاییز را با ظهور تو
💗دوست تر می دارم
🤚صبحت_بخیر_مولای_من🤚
🌼 اللهم عجل لولیک الفرج 🌼
#امام_زمان #دلتنگ #پاییز
ما اول باید رابطمونـو با خدا درست بڪنیم
قبل از تنظیم رابطمون با هر چیزه دیگرے
تحت تأثیر این رابطه تمام اتفاقات زندگی ما شڪل میگیرهـ
ما باید رابطمون با خدارو در اولویت قرار بدیم
و در این رابطه سر خدارو ڪلاه نزاریم...
#خدا
#استاد_پناهیان
#مخاطب_خاص
رفیق شهیدمෆ࿐•°|ོ
#خاطرات_شهید هفته آخر بهمن ماه بود که برای ماموریت به مدت 5 روز به دیرالزور رفتند موقع بازگشت پس ا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
میبینی؟
نگاهشان به ماست!💖
فراموش کردیم سختی🥀
مسیرشان را...🚶
گم کردیم رد نگاهشان را...🖐
#شهیدبابکنوریهریس
#خادمبابک🤞
#شهادت #بابکنوری #مذهبی #رشت #گیلان #سوریه #قهرمان #شهید_بابک_نوری_هریس#شهید
جهت تعجیل در فرج و شادی روح شهدا 🥀
صلوات +وعجل فرجهم✌️
❀❀
رفیق شهیدم 🕊
❀❀
رفیق شهیدمෆ࿐•°|ོ
سلامتی دخترایی که❗️ نمیتونن مدافع باشن و برن جنگ....😔 ایها الداعش‼️📢 سپاهو بسیج و حزب الله را فاکتو
فقط امام زمان عج:
⚜⚜⚜
امروز در این خـــــیابان ها
دختر با حـــــيا بودن سخت است ...
سخت نه خیلے سخت ... 😓
گویے اڪثر مردم مے خواهند با نگاه هایشان
#چادر از سرت بڪشند ...
و تو محڪم تر چـــــادرت را میگیرے💕
از ڪنار یڪ عده ڪه رد میشوے حرف هایے
مے شنوے ســـــرشار از قضاوت ...
قضاوت هاے نادرست ❌
غمگین نشو اے بـــــانو
سربازے " مـــــهدے فـــــاطمه(سلام الله علیها ) "
بودن این سختے ها را هم دارد...
لبخند و رضایت خدا و مهدی فاطمه (سلام الله علیها ) " با تو زندگی توست
می ارزد به کل دنیا
جـــــنگ ما تمام شدنے نیست ✋
جـــــنگ روانے میان حـــــق و باطل 💠
چـــــادرے_ها_دختـــران_زینـب_اند❣
#حجاب
#حیا
🌱 الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج
جهت تعجیل در فرج و شادی روح شهدا 🥀
صلوات +وعجل فرجهم✌️
❀❀
رفیق شهیدم 🕊
❀❀
رفیق شهیدمෆ࿐•°|ོ
فقط امام زمان عج: ⚜⚜⚜ امروز در این خـــــیابان ها دختر با حـــــيا بودن سخت است ... سخت نه خیلے سخت
17❤️17
اللهم عجل لولیک الفرج
رفیق شهیدمෆ࿐•°|ོ
⚫️ ویژه برنامه با کاروان عشق ⚜ #داستان سفر امام حسین (ع)به کوفه و تمامی حوادث و اتفاقات تا شهادت
⚫️ ویژه برنامه با کاروان عشق
⚜ #داستان سفر امام حسین (ع)به کوفه
و تمامی حوادث و اتفاقات تا شهادت #امام_حسین (ع) و یاران باوفایش...
❀❀
@Refighe_Shahidam313
┄┅═❁🖤➰🥀➰🖤❁═┅┄
رفیق شهیدمෆ࿐•°|ོ
⚫️ ویژه برنامه با کاروان عشق ⚜ #داستان سفر امام حسین (ع)به کوفه و تمامی حوادث و اتفاقات تا شهادت
📕⚫️📕⚫️📕
⚫️📕⚫️📕
📕⚫️
⚫️
💠من هر چه نگاه مى كنم امام سجّاد(ع) را در ميان اسيران نمى بينم. گويا آنها امام سجّاد(ع) را بعداً وارد مجلس خواهند نمود. ابن زياد در ميان اسيران، بانويى را مى بيند كه به صورتى ناآشنا در گوشه اى نشسته است و بقيّه زنان، دور او حلقه زده اند.
در چهره او ذلّت و خوارى نمى بينم. مگر او اسير ما نيست؟! او كيست كه چنين با غرور و افتخار نشسته است. چرا رويش را از من برگردانده است؟
🔸ابن زياد فرياد مى زند: "آن زن كيست؟" هيچ كس جواب نمى دهد. بار دوم و سوم سؤال مى كند، ولى جوابى نمى آيد. ابن زياد غضبناك مى شود و فرياد مى زند: "اينان كه اسيران من هستند، پس چه شده كه جواب مرا نمى دهند".
آرى! زينب مى خواهد كوچكى و حقارت ابن زيادرا به همگان نشان دهد.
سكوت همه جا را فرا گرفته است. ابن زياد بار ديگر فرياد مى زند: "گفتم تو كيستى؟".
✅جالب است خود آن حضرت جواب نمى دهد و يكى از زنان ديگر مى گويد: "اين خانم، زينب است".
ابن زياد مى گويد: "همان زينب كه دختر على و خواهر حسين است؟".
و سپس به زينب رو مى كند و مى گويد: "اى زينب! ديدى كه خدا چگونه شما را رسوا كرد و دروغ شما را براى همه فاش ساخت".
اكنون زينب(س) به سخن مى آيد و مى گويد: "مگر قرآن نخوانده اى؟ قرآن مى گويد كه خاندان پيامبر را از هر دروغ و گناهى پاك نموده ايم. ما نيز همان خاندان پيامبر هستيم كه به حكم قرآن، هرگز دروغ نمى گوييم!".
⚜جوابِ زينب كوبنده است. آرى! او به آيه تطهير اشاره مى كند، خداوند در آيه 33 سوره "احزاب" چنين مى فرمايد:
( إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا);
خداوند مى خواهد تا خطا و گناه را از شما خاندان دور كرده و شما را از هر پليدى پاك نمايد.
✅همه مى دانند كه اين آيه در مورد خاندان پيامبر نازل شده است.
ابن زياد ديگر نمى تواند قرآن را رد كند. به حكم قرآن، خاندان پيامبر دروغ نمى گويند، پس معلوم مى شود كه ابن زياد دروغگوست.
سخن زينب، همه مردم را به فكر فرو مى برد، عجب! به ما گفته بودند كه حسين از دين خدا خارج شده است، امّا قرآن شهادت مى دهد كه حسين هرگز گناهى ندارد.
💠آرى! سخنِ زينب تبليغات و نيرنگ هاى دشمن را نقش بر آب مى كند. اين همان رسالت زينب است كه بايد پيام رسان كربلا باشد.
ابن زياد باور نمى كرد كه زينب، اين چنين جوابى به او بدهد. آخر زينب چگونه خواهرى است، سر برادرش در مقابل اوست و او اين گونه كوبنده سخن مى گويد.
ابن زياد كه مى بيند زينب پيروز ميدان سخن شده است، با خود مى گويد بايد پيروزى زينب را بشكنم و صداى گريه و شيون او را بلند كنم تا حاضران مجلس، خوارى او را ببينند.
🔻او به زينب رو مى كند و مى گويد: "ديدى كه چگونه برادرت كشته شد. ديدى كه چگونه پسرت و همه عزيزانت كشته شدند". همه منتظرند تا صداى گريه و شيون زينب داغديده را بشنوند. او در روز عاشورا داغ عزيزان زيادى را ديده است. پسر جوانش ( عَون ) و برادران و برادرزادگانش همه شهيد شده اند.
☑️گوش كن، اين زينب است كه سخن مى گويد: "ما رأيتُ إلاّ جميلا"; "من جز زيبايى نديدم".
تاريخ هنوز مات و مبهوت اين جمله زينب است. آخر اين زينب كيست؟
تو معمّاى بزرگ تاريخ هستى كه در اوج قلّه بلا ايستادى و جز زيبايى نديدى.
تو چه حماسه اى هستى، زينب!
و چقدر غريب مانده اى كه دوستانت تو را با گريه و ناله مى شناسند، امّا تو خود را مظهر زيبابينى، معرّفى مى كنى.
تو كيستى اى فرشته زيبا بينى! اى مظهر رضايت حق!
🔻قلم نمى تواند اين سخن تو را وصف كند. به خدا قسم، اگر مردم دنيا همين سخن تو را سرمشق زندگى خود قرار دهند، در زندگى خود هميشه زيبايى ها را خواهند ديد.
تو ثابت كردى كه مى توان در اوج سختى و بلا ايستاد و آنها را زيبا ديد.
اى كاش تو را بيش از اين مى شناختم!
دشمن در كربلا قصد جان تو را نكرد، امّا اكنون كه اين سخن را از تو مى شنود به عظمت كلام تو پى مى برد و بر خود مى لرزد و قصد جان تو مى كند.
و تو ادامه مى دهى: "اى ابن زياد! برادر و عزيزان من، آرزوى شهادت داشتند و به آن رسيدند و به ديدار خداى مهربان خود رفتند".
🔶چهره ابن زياد برافروخته مى شود. رگ هاى گردن او از غضب پر از خون مى شود و مى خواهد دستور قتل زينب(س) را بدهد.
اطرافيان ابن زياد نگران هستند. آنها با خود مى گويند: "نكند ابن زياد دستور قتل زينب را بدهد، آن گاه تمام اين مردمى كه پشت دروازه قصر جمع شده اند آشوب خواهند كرد.
يكى از آنها نزد ابن زياد مى رود و به قصد آرام كردن او مى گويد: "ابن زياد! تو كه نبايد با يك زن در بيفتى".
اين گونه است كه ابن زياد آرام مى شود.
⚫️
📕⚫️
⚫️📕⚫️📕
📕⚫️📕⚫️📕
رفیق شهیدمෆ࿐•°|ོ
📕⚫️📕⚫️📕 ⚫️📕⚫️📕 📕⚫️ ⚫️ 💠من هر چه نگاه مى كنم امام سجّاد(ع) را در ميان اسيرا
📕⚫️📕⚫️📕 🌿﷽🌿
⚫️📕⚫️📕
📕⚫️
⚫️
☆ با کــاروان عــشـق☆
● برنامه چهل و نهم
🌴زينب اين خطيب بزرگ، پيام خود را به مردم كوفه رساند.
آنهايى كه براى جشن و شادى در اين جا جمع شده بودند، اكنون خاك بر سر خود مى ريزند. نگاه كن! زنان چگونه بر صورت خود چنگ مى زنند و چگونه فرياد ناله و شيون آنها به آسمان مى رود.
اكنون زمان مناسبى است تا امام سجّاد(ع) سخنرانى خود را آغاز كند.
آرى! مأموران ابن زياد كارى نمى توانند بكنند، كنترل اوضاع در دست اسيران است.
امام از مردم مى خواهد تا آرام باشند و گريه نكنند. اكنون او سخن خويش آغاز مى كند:
خداى بزرگ را ستايش مى كنم و بر پيامبرش درود مى فرستم.
اى مردم كوفه! هر كس مرا مى شناسد كه مى شناسد، امّا هر كس كه مرا نمى شناسد، بداند من على، پسر حسين هستم.
🔸من فرزند آن كسى هستم كه كنار نهر فرات با لب تشنه شهيد شد. من فرزند آن كسى هستم كه خانواده اش اسير شدند.
اى مردم كوفه! آيا شما نبوديد كه به پدرم نامه نوشتيد و از او خواستيد تا به شهر شما بيايد؟ آيا شما نبوديد كه براى يارى او پيمان بستيد، امّا وقتى كه او به سوى شما آمد به جنگ او رفتيد و او را شهيد كرديد؟ شما مرگ و نابودى را براى خود خريديد.
در روز قيامت چه جوابى خواهيد داشت، آن هنگام كه پيامبر به شما بگويد: "شما از امّت من نيستيد چرا كه فرزند مرا كشتيد".
🔹بار ديگر صداى گريه از همه جا بلند مى شود. همه به هم نگاه مى كنند، در حالى كه به ياد مى آورند كه چگونه به امام حسين(ع) نامه نوشتند و بعد از آن به جنگ او رفتند.
امام بار ديگر به آنها مى فرمايد: "خدا رحمت كند كسى كه سخن مرا بشنود. من از شما خواسته اى دارم".
همه مردم خوشحال مى شوند و فرياد مى زنند: "اى فرزند پيامبر! ما همه، سرباز تو هستيم. ما گوش به فرمان توايم و ما جان خويش را در راه تو فدا مى كنيم و هر چه بخواهى انجام مى دهيم. ما آماده ايم تا همراه تو قيام كنيم و يزيد و حكومتش را نابود سازيم".
🌴اين سخنان در موجى از احساس بيان مى شود. دست ها همه گره كرده و فريادها بلند است. ترس در دل ابن زياد و اطرافيان او نشسته است.
به راستى، امام چه زمانى دستور حمله را خواهد داد؟
ناگهان صداى امام همه را وادار به سكوت مى كند: "آيا مى خواهيد همان گونه كه با پدرم رفتار نموديد، با من نيز رفتار كنيد؟ مطمئن باشيد كه فريب سخن شما را نمى خورم. به خدا قسم هنوز داغ پدر را فراموش نكرده ام".
🔸همه، سرهاى خود را پايين مى اندازند و از خجالت سكوت مى كنند.
آرى! همين مردم بودند كه در نامه هاى خود به امام حسين(ع) نوشتند كه ما همه آماده جان فشانى در راه تو هستيم و پس از مدتى همين ها بودند كه لشكرى سى هزار نفرى شدند و براى كشتن او سر از پا نمى شناختند.
همه با خود مى گويند پس امام سجّاد(ع) چه خواسته اى از ما دارد؟ او كه در سخن خود فرمود از شما مردم خواسته اى دارم. امام به سخن خود ادامه مى دهد: "اى مردم كوفه! خواسته من از شما اين است كه ديگر نه از ما طرفدارى كنيد و نه با ما بجنگيد".
🔹اى مردم كوفه! خاندان پيامبر، ديگر يارى شما را نمى خواهند. شما مردم امتحان خود را پس داده ايد، شما بىوفاترين مردم هستيد.
مردم با شنيدن اين سخن، آرام آرام متفرّق مى شوند. كاروان اسيران به سوى قصر ابن زياد حركت مى كند.
آرى! در اسارت بودن بهتر از دل بستن به مردم كوفه است.
💠اكنون ابن زياد منتظر است تا اسيران را نزد او ببرند. قصر آذين بندى شده و همه سربازان مرتّب و منظّم ايستاده اند.
ابن زياد دستور داده است تا مجلس آماده شود و سرِ امام حسين(ع) را در مقابل او قرار دهند. عدّه اى از مردم سرشناس هم به قصر دعوت شده اند.
ابن زياد روى تخت خود نشسته و عصايى در دست دارد.
واى بر من! او با چوب بر لب و دندان امام حسين(ع) مى زند و مى خندد و مى گويد: "من هيچ كس را نديدم كه مانند حسين زيبا باشد".
انس بن مالك به ابن زياد مى گويد: "حسين شبيه ترين مردم به پيامبر بود. آيا مى دانى كه الآن عصاى تو كجاست؟ همان جايى كه ديدم پيامبر آن را مى بوسيد".
◾️من آن روز نمى دانستم كه چرا پيامبر لب هاى حسين را مى بوسيد، امّا او امروز را مى ديد كه تو چوب به لب و دندان حسين مى زنى!
سربازان وارد قصر مى شوند: "آيا اسيران را وارد كنيم؟".
با اشاره ابن زياد، اسيران را وارد مى كنند و آنها را در وسط مجلس مى نشانند.
⚫️
📕⚫️
⚫️📕⚫️📕
📕⚫️📕⚫️📕
رفیق شهیدمෆ࿐•°|ོ
📕⚫️📕⚫️📕 🌿﷽🌿 ⚫️📕⚫️📕 📕⚫️ ⚫️ ☆ با کــاروان عــشـق☆ ● برنامه چهل و نهم
📕⚫️📕⚫️📕
⚫️📕⚫️📕
📕⚫️
⚫️
🌴اكنون ابن زياد پشيمان است كه چرا با زينب سخن گفته است تا اين گونه خوار و حقير شود.
چه كسى باور مى كرد كه ابن زياد اين گونه شكست بخورد. او خيال مى كرد با زنى مصيبت زده روبرو شده است كه كارى جز گريه و زارى نمى تواند بكند.
در اين هنگام امام سجّاد(ع) را در حالى كه زنجير به دست و پايش بسته اند، وارد مجلس مى كنند.
ابن زياد تعجّب مى كند. رو به نيروهاى خود مى كند و مى پرسد: "چگونه شده كه از نسل حسين، اين جوان باقى مانده است؟".
◾️عمرسعد مى گويد كه او بيمارى سختى دارد و به زودى از شدّت بيمارى مى ميرد. امام سجّاد(ع) را با آن حالت در مقابل ابن زياد نگاه مى دارند. ابن زياد از نام او سؤال مى كند، به او مى گويند كه اسم اين جوان على است.
او خطاب به امام سجّاد(ع) مى گويد:
ــ مگر خدا، على، پسر حسين را در كربلا نكشت؟
ــ من برادرى به نام على داشتم كه خدا او را نكشت، بلكه مردم او را كشتند.
✨ابن زياد مى خواهد كشته شدن على اكبر را به خدا نسبت بدهد. او سپاهى را كه به كربلا اعزام كرده بود به نام سپاه خدا نام نهاده و اين گونه تبليغات كرده بود كه رضايت خدا در اين است كه حسين و يارانش كشته شوند تا اسلام باقى بماند. ولى امام سجّاد(ع) با شجاعت تمام در مقابل اين سخن ابن زياد موضع مى گيرد و واقعيّت را روشن مى سازد كه اين مردم بودند كه حسينو يارانش را شهيد كردند.
جواب امام سجّاد(ع) كوتاه ولى بسيار دندان شكن است. ابن زياد عصبانى مى شود و بار ديگر خون در رگش به جوش مى آيد و فرياد مى زند: "چگونه جرأت مى كنى روى حرف من حرف بزنى".
💫در همين حالت دستور قتل امام سجّاد(ع) را مى دهد. او مى خواهد از نسل حسين، هيچ كس در دنيا باقى نماند. ناگهان شير زن تاريخ، زينب(س) برمى خيزد و به سرعت امام سجّاد(ع) را در آغوش مى كشد و فرياد مى زند: "اگر مى خواهى پسر برادرم را بكشى بايد اوّل مرا بكشى. آيا خون هاى زيادى كه از ما ريخته اى برايت بس نيست؟"
🔻صداى گريه و ناله از همه جاى قصر بلند مى شود. امام سجّاد(ع) به زينب(س)مى گويد: "عمه جان، اجازه بده تا جواب او را بدهم".
آن گاه مى گويد: "آيا مرا از مرگ مى ترسانى؟ مگر نمى دانى كه شهادت براى ما افتخار است".
✳️نگاه كن! چگونه عمّه تنها يادگار برادر خود را در آغوش گرفته است. ابن زياد نگاهى به اطراف مى كند و درمى يابد كه كشتن زينب(س) و امام سجّاد(ع) ممكن است براى حكومت او بسيار گران تمام شود، زيرا مردم كوفه آتشى زير خاكستر دارند وممكن است آشوبى بر پا كنند.
🔸از طرف ديگر، ابن زياد گمان مى كند كه امام سجّاد(ع) چند روز ديگر به خاطر اين بيمارى از دنيا خواهد رفت. براى همين، از كشتن امام منصرف مى شود.
● ادامه دارد...
⚫️
📕⚫️
⚫️📕⚫️📕
📕⚫️📕⚫️📕
رفیق شهیدمෆ࿐•°|ོ
💢 یک روز در کربلا حضرت قاسم برای نجات جان عموی خود پیش قدم شد... و امروز علی لندی نوجوان ۱۵ ساله
🔻 موافقت رهبر انقلاب با درخواست «در حکم شهید» تلقی شدن نوجوان فداکار ایذهای
🔹️رهبر معظم انقلاب اسلامی با درخواست رئیس بنیاد شهید و امور ایثارگران مبنی بر در حکم شهید تلقی شدن علی لندی نوجوان فداکار ایذهای موافقت کردند.
🔹️آقای قاضیزاده هاشمی رئیس بنیاد شهید و امور ایثارگران در نامهای به رهبر انقلاب اسلامی با اشاره به فداکاری علی لندی که با ایثار و از خودگذشتگی برای نجات جان دو تن از هموطنان به دل آتش زد و روز گذشته بر اثر شدت جراحات ناشی از سوختگی جان باخت، درخواست کرد که این نوجوان غیور در حکم شهید تلقی شود که حضرت آیتالله خامنهای با این درخواست موافقت کردند.
#علی_لندی #شهیدانه #شهادت
جهت تعجیل در فرج و شادی روح شهدا 🥀
صلوات +وعجل فرجهم✌️
❀❀
رفیق شهیدم 🕊
❀❀
انا لله و انا الیه راجعون
علامه حسنزاده آملی دار فانی را وداع گفت
یکی از نزدیکان علامه #حسن_زاده_آملی در گفتوگو با خبرگزاری فارس اعلام کرد که علامه حسنزاده آملی ساعاتی پیش دار فانی را وداع گفتند.
جهت تعجیل در فرج و شادی روح شهدا 🥀
صلوات +وعجل فرجهم✌️
❀❀
رفیق شهیدم 🕊
❀❀