eitaa logo
رفیق شهیدمෆ࿐•°|ོ
4.6هزار دنبال‌کننده
21.3هزار عکس
8.5هزار ویدیو
303 فایل
دلبسته‌دنیا‌که‌عاشق‌شهادت‌نمی‌شود🌷 رفیق‌شهیدمْ‌دورهمی‌خودمونیه✌️ خوش‌اومدی‌رفیق🤝 تأسیس¹⁰/⁰³/¹³⁹⁸ برام بفرست،حرف،عکس،فیلمی،صدا 👇 https://eitaayar.ir/anonymous/vF1G.Bs4pT جوابتو👇ببین @harfaton1 کپی‌آزاد✅براظهورصلوات‌📿هدیه‌کردی‌چه‌بهتر
مشاهده در ایتا
دانلود
kesa.mp3
7.58M
حدیث‌کساء 🎧 استاد علی فانی🎤  ✳️ یازده خواص و فضیلت خواندن حدیث کساء 1_نزول رحمت و آمرزش خداوند 2_رستگاری و سعادت در آخرت 3_استجابت دعا 4_فواید حدیث کسا برای بیماران 5_توجه ویژه امام زمان 6:رفع بلا و گرفتاری 7_تقرب و نزدیکی به خداوند 8_نجات از گمراهی و انحرافات مذهب 9_آشنایی با مرکز دایره ارتباط با آل عبا 10_ثواب و پاداش عظیم 11_یاد خداوند در مکان های مختلف  💚حدیث شریف کسا سند حقانیت برامامت مولا امیر المومنین است 🌸 درخانه ای که حدیث شریف حدیث کسا خوانده شود فرشته هارفت و آمد می کنند آیت الله بهجت: ✅ با توجه به اهمیت و عظمت حدیث کساء اعتقاد راسخ به این موضوع داشتند که حضرت ولی عصر(عجل‌الله ) عنایت ویژه ای به مجالس خواندن حدیث کساء دارند... السلام علیک یا فاطمه الزهرا هوا هوای ماتم مادر مهربان«س» است السلام علیک یا فاطمه الزهرا فاطمیه را عاشورایی برگزار کنیم اَلْلَّٰھُمـَّـ ؏َـجِّڸْ لِوَلیِّٖــღــڪَ اَلْفَــــࢪَجْ 🥺🍂 🥀 جهت تعجیل در فرج آقا و شادے ارواح مطهر شـهدا صلوات +وعجل فرجهم📿 رفیق شهیدم 🕊 ❀❀ @Refighe_Shahidam313 ┄┅══❁🍂🕊🍂❁══┅┄
•┈┄┅═✧❁🌷 ﷽ 🌷❁✧═┅┄┈• شهید محسن پیروان شهید 18 ساله 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 تاریخ تولد: 15 / 6 / 1344 تاریخ شهادت: 22 / 1 / 1362 محل شهادت: فکه عملیات: والفجر 1 شهید محسن پیروان پانزدهم شهریور 1344 در شهرستان کازرون استان فارس متولد شد. پدرش عباس کتاب‌فروشی داشت و مادرش حبیبه نام داشت. تا کلاس دوم دبیرستان در رشته علوم انسانی درس خواند. از طرف بسیج در خرداد 60 به جبهه اعزام شد و به عنوان مسئول دسته تخریب مشغول به فعالیت شد. زمان امتحانات مدرسه مرخصی میگرفت و امتحان میداد. محسن بیست و دوم فروردین 1362 طی عملیات والفجر یک در فکه به شهادت رسید و پیکرش در منطقه باقیماند و مفقودالاثر شد. سالها بعد هنگام تفحص منطقه پیکرش شناسایی و تیر 78 در بهشت زهرا کازرون قطعه 1 ردیف 2 شماره 64 به خاک سپرده شد. فکه: منطقه‌ای بیابانی در شمال غربی استان خوزستان و جنوب شرقی استان ایلام است. این منطقه از جنوب به چزابه و شهر بستان، از شرق به میشداخ و رقابیه، از شمال غرب به عین خوش و شهر موسیان، از شمال شرق به چنانه، برغازه و سپس به شهر شوش و از غرب به استان العماره عراق منتهی میگردد. فکه به دو بخش شمالی و جنوبی تقسیم میشود. بخش جنوبی آن جزء استان خوزستان و شهرستان دشت آزادگان محسوب میشود، بخش شمالی آن جزء استان ایلام و از توابع شهرستان دهلران میباشد •┈┄┅✾❀🌸🦋🌷🦋🌸❀✾┅┄┈• اَلْلَّٰھُمـَّـ ؏َـجِّڸْ لِوَلیِّٖــღــڪَ اَلْفَــــࢪَجْ جهت تعجیل در فرج آقا و شادے ارواح مطهر شـهدا صلوات +وعجل فرجهم📿 رفیق شهیدم 🕊 ❀❀ @Refighe_Shahidam313 •❁꧁-•°🍂🕊🍂°•-꧂❁•
پخش زنده
فعلا قابلیت پخش زنده در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پخش زنده
فعلا قابلیت پخش زنده در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پخش زنده
فعلا قابلیت پخش زنده در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
رفیق شهیدمෆ࿐•°|ོ
🦋🌷تشییع شهدای گمنام در دیار حبیب حرم (همدان) همزمان با س
6.35M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
▪️پیامبر اعظم صلی الله علیه وآله وسلم در لحظات احتضار فرمودند: وَيْلٌ لِمَنْ ظَلَمَهَا وَ وَيْلٌ لِمَنِ ابْتَزَّهَا حَقَّهَا وَ وَيْلٌ لِمَنْ انتهك حُرْمَتَهَا وَ وَيْلٌ لِمَنْ أَحْرَقَ بَابَهَا وَ وَيْلٌ لِمَنْ آذَى حلِيلَهَا [جنينها و شجّ جنبيها] وَ وَيْلٌ لِمَنْ شَاقَّهَا وَ بَارَزَهَا اللَّهُمَّ إِنِّي مِنْهُمْ بَرِي‏ءٌ وَ هُمْ مِنِّي بُرَآءُ. ●وای بر کسی که بر فاطمه سلام الله علیها ستم کند. ●وای بر کسی که حق او را غصب کند. ●وای بر کسی که حرمتش را بشکند. ●وای بر کسی که در خانه‌اش را آتش بزند. ●وای بر کسی که همسر او را بیازارد. ●وای بر کسی که با او کینه ورزد و ستیزه کند. ✖️خداوندا، من از آنها بیزارم و آنان هم از من بیزار هستند. 📚 طرف من الانباء (سید بن طاووس)، ص۱۶۹. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ «س» اَلْلَّٰھُمـَّـ ؏َـجِّڸْ لِوَلیِّٖــღــڪَ اَلْفَــــࢪَجْ جهت تعجیل در فرج آقاامام زمان و شادے ارواح مطهر شـهدا صلوات +وعجل فرجهم📿 رفیق شهیدم 🕊 ❀❀ @Refighe_Shahidam313 •❁꧁-•°🍂🕊🍂°•-꧂❁•
🌹می گفت:دوست دارم شهادتم در حالی باشد که در سجده هستم 🥀یکی از دوستانش می گفت : در حال عکس گرفتن بودم که دیدم یک نفر به حالت سجده پیشانی به خاک گذاشته است . فکر کردم نماز می خواند ؛ اما دیدم هوا کاملاَ روشن است و وقت نماز گذشته ، همه تجهیزات نظامی را هم با خودش داشت . 🥀جلو رفتم تا عکسی در همین حالت از او بگیرم . دستم را که روی کتف او گذاشتم ، به پهلو افتاد . دیدم گلوله‌ای از پشت به او اصابت کرده و به قلبش رسیده ، آرام بود انگار در این دنیا دیگر کاری نداشت . 🥀صورتش را که دیدم زانوهایم سست شد به زمین نشستم . با خودم گفتم : «این که یوسف شریف است... 🌹سردار شهید: یوسف شریف متولد: اردیبهشت ۱۳۴۲ شهادت: ۱۳۶۴ عملیات: والفجر هشت مسئولیت: جانشین مخابرات لشکر ثارالله کرمان الهی که روزی ما هم نمازمون سجده مون مثل عزیزمون ختم به شهادت بشه 😭🍂🤲📿 اَلْلَّٰھُمـَّـ ؏َـجِّڸْ لِوَلیِّٖــღــڪَ اَلْفَــــࢪَجْ جهت تعجیل در فرج آقا و شادے ارواح مطهر شـهدا صلوات +وعجل فرجهم📿 رفیق شهیدم 🕊 ❀❀ @Refighe_Shahidam313 •❁꧁-•°🍂🕊🍂°•-꧂❁•
عاشقان پنجره باز است اذان اذان میگویند... 🗣🤲🕌📿 التماس دعــای فرج مارو هم از دریای محبت دعای خودتون لبریز کنید 🤲🥺🤲🍂 اَلْلَّٰھُمـَّـ ؏َـجِّڸْ لِوَلیِّٖــღــڪَ اَلْفَــــࢪَجْ جهت تعجیل در فرج آقا و شادے ارواح مطهر شـهدا صلوات +وعجل فرجهم📿 رفیق شهیدم 🕊 ❀❀ @Refighe_Shahidam313 •❁꧁-•°🍂🕊🍂°•-꧂❁•
رفیق شهیدمෆ࿐•°|ོ
#فاطمیه علی علیه‌السلام ۳۳ سالشه!!! این آقا عبدالرحمن‌ابن‌عوف ۴۰ سالشه!!! این آقا سعد وقاص ۴۵ سال
حالا باید این سنگ‌رو از تو این جاده بردارن... فکر کرد، زیرک بود... اومد گفت: باریکلا علی!! رئیس شدی، رئیس من و همه... می‌دونید وقتی اومد قبول کرد چه اتفاقی افتاد؟! همه گفتن: درود بر ابوبکر... چرا درود بر ابوبکر؟! 🤔 گفتن؟! این تا قبل از این که پیغمبر بگه قرار بود رئیس بشه چون ۲۷ سال از علی بزرگتر بود دیگه تا پیغمبر فرمود علی هوای نفس‌شو گذاشت زیر پاش، گفت: هرچی پیغمبر می‌گه... باریکلا این عجب آدم خوبیه!! گفت من الان می‌رم ایمان میارم قبول می‌کنم؛ بعداً میام تو مدینه می‌گم مردم علی جوانِ نمی‌تونه... اگه الان قبول کنم اون موقع حرف منو قبول می‌کنن، اما اگه الان قبول نکنم بعداً بگم نه، می‌گن ابوبکر تو از اول مسئله داشتی... ببین زیرکی رو!! قبول کرد... آقا اومدن مدینه سازمان‌شون شروع کرد به کار کردن علی می‌تونه کارو بچرخونه؟! این جوان نیست؟! می‌تونه بحران‌ها رو بخوابونه؟!🤔 دقت کنید شما شیعه علی‌بن‌ابی‌طالب هستید؛ اینارو باید یاد بگیرید، بفهمید توی این جهان کفری که یهود داره اداره‌اش می‌کنه اگه زیرکی نداشته باشین می‌بلعنتون...! اومدن مدینه می‌دونید وقتی وارد مدینه شدن سال قبلش در موته (اینو براتون توضیح دادم) پیغمبر اکرم نیرو فرستاده بود با رومی‌ها بجنگن شکست خورده بودن، سه تا فرمانده اون‌جا شهید شده بود، سپاهم شکست خورده برگشته بود... یکی از فرماندهان زید بن حارثه بود رومی‌ها اون ۵۰ هزار نیرو رو تبدیل کرده بودن به صدهزار اومده بودن حمله کنید پیغمبر اکرم آماده باش دادن آماده باشید برید موته رو آزاد کنید فرمانده کی؟! بچه‌ی همون زید، اسمش اُسامه بود ۱۹ سالش بود آقا ابوبکر و تیمش فهمیدن که پیغمبر داره اینارو از مدینه بیرون می‌کنه... چرا؟! تا موته هزاروخورده‌ای کیلومتر راهه برن و برگردن ۴۰ روز طول می‌کشه!! تو این مدت پیغمبر از دنیا رفته، علی در مدینه شده رئیس، برگردن به مدینه‌‌ای وارد می‌شن که علی رئیسشه دیگه، هیچی نمی‌تونن بگن؛ بنابراین سپاه اُسامه نباید بره
تو شهر شایعه کردن که این اُسامه جوانِ، همه رو به کشتن می‌ده... پیغمبر بیمار شده بودن دیگه، تب داشتن اومدن تو مسجد دیدن عه همه هستن فرمودن: مگه نرفتین؟! گفتن: نه چرا نرفتید؟! گفتن: آقا میگن اُسامه جوانه، همه را به کشتن می‌ده... حضرت رفت بالای منبر فرمود: من هنوز زنده هستم با حرف من مخالفت می‌کنید؟! مگه قرآن نمی‌گه: وَ مَا یَنطِقُ عَنِ الهَوَی اِن هُوَ إلَا وَحیُُ یُوحَی عَلَّمَهُ شَدِیدُ القُوَی ذُو مِرَّة فَاستَوَی... سوره‌ی مبارکه نجم، آیات/۳/۴/۵/۶ هرچی می‌گه وحیِ... من گفتم اُسامه خدا امضا گذاشته پاش می‌گید به کشتن می‌ده!! یهو به خودشون اومدن ای دل غافل آره ما چرا همچین کردیم؟! یا رسول‌الله العفو ببخشید استغفار خیلی خوب برید یاالله سپاه اسلام را تجهیز کنید... بعد فرمود: خدا لعنت کنه هرکی تو این سپاه نره هرکی بمونه ملعونه... رفتن... اما نباید این سپاه بره ... ۱۰ کیلومتر که فاصله گرفت ابوبکر اومد پیش اُسامه، ابوبکر جای بابای اُسامه حساب می‌شه... اُسامه هم اینو نفر دوم قبول داره اُسامه ما الان داریم می‌ریم دیدی پیغمبر داره می‌میره؟! گفت: آره گفت: ایشون بمیره ما تو نماز میت می‌تونیم شرکت کنیم؟! گفت: نه می‌دونی چقدر ثواب داره؟! گفت: آره گفت: پس نرو... چی‌کار کنم؟! وایسا ببینیم اگه تو این دو سه روزه پیغمبر فوت شد، بریم نماز بخونیم و بریم، اگه فوت نشد؛ می‌ریم گفت: باشه 😔 سپاهو متوقف کرد به عُمر گفت: برو مدینه دیده‌بانی کن ببین فوت می‌شه یا نه؟! تا دیدی مردم دارن می‌فهمن تو نیومدی تو سپاه، تو بیا من یکی دیگه رو می‌فرستم... به مغیره گفت: تو هم برو آقا مغیره و عُمر آمدن خب عُمر پدرخانم پیغمبر بود؛ دیگه صاف اومد خونه‌ی پیغمبر دید اوه اوه اوضاع خرابه حال پیغمبر خراب... نشست پیامبر اکرم یهو چشم باز کرد دید عمر و مغیره آمدن فهمیدن سپاه نرفته فرمودن که یه کاغذ و قلم بیارین مطلبی بگم بنویسید که بعد از من هرگز گمراه نشید... عمر گفت: ولش کنید نمی‌خواد بیارید؛ تب بهش فشار آورده داره هذیون می‌گه، نمیی‌دونه چی می‌گه... یاللعجب به پیغمبر می‌گه ها...!!!!!
دعوا شد... نصفی از جمعیتی که اون‌جا بودن (یعنی زن‌های پیغمبر) گفتن عُمر درست می‌گه، نصفی هم گفتن پیغمبر درست می‌گه... (ببینید چقدر مردم به اینا اعتماد داشتن...) حضرت فرمود: نمی‌خواد بنویسین برید... رفتن حال پیغمبر رو به وخامت گذاشت شب از دنیا رفت😔 صبح علی‌بن ابی طالب به مردم خبر داد که آقا رسول‌الله از دنیا رفت... عُمر پیش خودش فکر کرد، (الان علی‌بن‌ابی‌طالب پیکر رو می‌شوره، کفن می‌کنه، میاره تو مسجد وایمیسه بهش نماز می‌خونه، دفن می‌کنه، می‌شه رئیس... رئیس شد دیگه نمی‌شه از کار برش داشت) عمر اینو فهمید اعضای تیمم نیستن چی کار باید کرد؟! شمشیر کشید گفت: علی اشتباه می‌کنه پیغمبر نمرده!! پس چی شده؟! گفت: این مرگ موقته زنده می‌شه... آن‌قدر مردم خوشحال شدن... خب حالا علی‌بن‌ابی طالب چی کار کنه؟! بیاد بیرون بگه بابا والله بالله پیغمبر از دنیا رفته می‌گن: علی چقدر دوست داری پیغمبر زود بمیره...!! مجبور شد نیاد بیرون...