eitaa logo
رفیق شهیدمෆ࿐•°|ོ
4.6هزار دنبال‌کننده
20.7هزار عکس
8.2هزار ویدیو
301 فایل
دلبسته‌دنیا‌که‌عاشق‌شهادت‌نمی‌شود🌷 رفیق‌شهیدمْ‌دورهمی‌خودمونیه✌️ خوش‌اومدی‌رفیق🤝 تأسیس¹⁰/⁰³/¹³⁹⁸ برام بفرست،حرف،عکس،فیلمی،صدا 👇 https://eitaayar.ir/anonymous/vF1G.Bs4pT جوابتو👇ببین https://eitaa.com/harfhamon کپی‌آزاد✅براظهورصلوات‌📿هدیه‌کردی‌چه‌بهتر
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💫✨ 🌹🌹«یا کاشِفَ الکَربِ عَن وَجهِ الحُسینِ؛ اِکشِف لی کَربی بِحَقّ اخیکَ الحُسَین علیه السلام" •|🦋|• @Refighe_shahidam313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹 امام سجاد علیه السلام: ابوالفضل العباس نزد خداوند جایگاهی دارد که همه شهدا روز قیامت به آن غبطه می خورند. 📗 بحارالانوار ج۲۲ ص۲۷۴ یا صاحب الزمان ادرکنی: ✨ السلام علیک یَا قَمر بَنیِ هَاشم 🌸 ولادت حضرت ابوالفضل العباس و روز جانباز بر همه مومنین مبارک باد 🌷 هدیه به حضرت ابوالفضل العباس و جمیع جانبازان راه حق ، ۱۴ صلوات بفرستیم. 🌤الّلهُـمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَج •|🦋|• @Refighe_shahidam313
رفقا وقت اذانه😍🍃 فراموش نشه🙃🍃 التماس دعای فرج🙏
بعد نماز📿 یادت نره برا سلامتی و فرج اقا امام زمان♡ دعا کنی☝️☝️ •|🦋|• @ Refighe_shahidam313
دخترِ حَرمَلھ در اوجِ حسادت میگفت : خوشبحالش؛ رقیھ عَجب عموُیے دارد !
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 استاد 📝 « منذر ابن جارود های جمهوری اسلامی » 🔻علی هم نتونست منو تو زندان نگه داره !! 🔻هر روز مرخصی ام !!
تصویر کمتر دیده شده از سردار دلها در ملاقات با یک جانباز سرافراز ☘ میلاد حضرت ابوالفضل وروزجانبازمبارک •|🦋|• @Refighe_shahidam313
🔺فرصت خودسازی و خلوت شعبان المعظم و رمضان المبارک🔻 انتشار نخستین مجموعه بررسی اندیشه عرفانی و سلوکی حضرت آیت‌الله خامنه‌ای حفظه‌الله و مکتب تربیتی شهید حاج‌قاسم‌سلیمانی 👈جهت دریافت رایگان نسخه PDF عدد ۹ را به ۱۰۰۰٨٨٨ پیامک کنید. «قطب‌نمایی برای هر جوان مومن انقلابی» 🔹همراهان گرامی لطفا در نشر حداکثری این مجمموعه کتب، ما را یاری فرمائید. 💫 •|🦋|• @Refighe_shahidam313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
امِّ بنین پسر آورده،🎉 پسر نگو🌿 قمــر آورده :)🌙
📲 | دلنوشته دختر با پدر 🌺به مناسبت ولادت علمدار کربلا حضرت اباالفضل العباس علیه السلام 🔻 حکمت انگشترتان این بود که از تن پاره‌پاره تان، دستی که مانده را راحت‌تر بشناسیم. دستی که سال ها به سوی معبودتان دراز کردید، دست جانبازیتان که دست تمنایتان شده بود. ‌‌عقیق بر دست که نماد آرامش روح است و شما آن را به دست کردید چون می دانستید قرار است به آرامشی ابدی رهایی یابید. ‌‌غم و غصه‌هایتان، دردهایتان از وجود مبارکتان رهانیده می شوند. معنی عقیق همین است که شما به راستی می دانستید کجا به دست کنید. به همان دستی که ماند تا یاد علمدار کربلا را دوباره زنده کند. در سرزمین عراق بر روی زمین افتاد تا علم و علمدار روحی تازه کند در دلها... شما علمدار بودید بابا؛ علمدار حرم و کرامت و انسانیت. بی سرو سامان و حیران و سرگردان به دنبال گوشه‌ای از شما بودیم که عقیقت به روح و جانم رسید این تمام سهم ما از شما بود... اینکه چگونه انگشترتان را به دستم رساندید بماند بین من و شما ... قول میدم همانطور که خواستی علمدار خوبی برای علمت باشم حضرت پدر... زینب سلیمانی (دختر سردار سلیمانی) 🔅 کاری از مرکز هنر های تجسمی @Refighe_Shahidam313
13.14M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مزار باصفای شهید سپهبد قاسم سلیمانی و همرزمانش امروز صبح😍🌧 خیلی زیباست حتما ببینید 👌 •|🦋|• @Refighe_shahidam313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📚🤓😍 👇👇👇👇 👇👇👇👇
💔 ۱۳🍃 نویسنده: ☺ دوباره تنها شدم و ذهنم مشغول رفتار دروغین سحر و چهره ی مرموز استاد بود.. هرطور فکر میکردم اگه دایی من این رفتارو میدید قطعا زنده م نمیذاشت، جالب بود که استاد چیزی نگفت! یڪ ساعتی از اون اتفاق گذشته بود که زنگ زدم سحر اما هربار رد میداد.. ترجیح دادم بیشتر از این دخالت نکنم و اجازه بدم خودش اگه دوست داشت توضیح بده برام.. امتحانای پایانترمم هم به خوبی تموم شد اما این بار سها درویشان پور رتبه برتر کلاس نبود.. اولین پله ی سقوطم همین بود! اواخر مرداد دوباره برگشتم خونه! روزامون عادی میگذشت اما این بار یه بیقراری عجیبی داشتم برای دوباره برگشتن به دانشگاه! تو یکی از همین روزا که مثل همیشه پای کامپیوترم نشسته بودم و آهنگ گوش میدادم ،مامان اومد اتاقم.. +چطوری سهای مامان!؟ لبخند آرومی زدم.. -خوبم مامانی! +دخترم راستش تو دیگه بزرگ شدی دانشگاه رفتی کنکورتم که دیگه تموم شده رفته.. راستش مامان جان حسام دوست علی دوباره از طریق خانواده ش اقتدام کرده و منتظر جوابته! نڟرت چیه مامان جان؟ -نه!!!!!!!! نمیتونستم به هیچکسی فکر کنم هیچکس! نمیخواستمم به کسی فکر کنم! مامان اخماش رو کشید توهم و گفت: ولی بابات و علی علاقه دارن بیشتر اشنا شیم! -پس چرا نظر منو میپرسید مامان؟؟ مامان همنطورکه زیر لب غرغر میکرد بلند شد و از اتاق رفت بیرون!!! صدای آهنگ رو بیشتر کردم؛ "حس میکنم عشقه، دردی که دنیامو بغل کرده" "حال و هوای من،تا برنگردی بر نمیگرده" صدای خواننده تو ذهنم اکو میشد"حس میکنم عشقه دردی که دنیامو بغل کرده" یعنی درد بود؟! یعنی عشـ..،، نه نه نمیخواستم اینجوری بشه! علی همیشه میگفت بذار ذهن و قلب و دلت بکر و ناب بمونه سعی کن عاشق نشی و عاشقت بشن، همیشه میگه عاشق شدن درد سر بزرگیه؛ هی نمیدونی چیکار کنی خلاص بشی هی بیچاره میشی هی درمونده میشی! عاشق شدنی که یه طرفه باشه "درد" داره!! اونقدر این حرفارو برای خودم حلاجی کردم که کم بیارم و اشک بریزم، اونقدر اشک بریزم که خوابم ببره! با نوازش دست علی چشمام رو باز کردم! +سلام خواهری! چیزی نگفتم! +حرف نمیزنی؟شنیدم گرد و خاک به پا کردی! لبخند زدم! +هرچی تو بگی همونه سها :) لبخندم بیشتر شد! + داداشتو نامحرم ندون.. اخمام توهم شد! +اخم نکن حالِ دلتو خوب نیست.. نامطمئن لبخند زدم!! +من پشتتم:) چشمامو بستم!ده دقیقه بیست دقیقه نیم ساعت فقط صدای نفسامون سکوت اتاق رو میشکوند! علی رفت بیرون! علی هم فهمید حال دلم خوب نیست! میترسیدم از ادامه ی ماجرایی که من با این حالِ دلِ بد خواهم داشت، بد هم میترسیدم!! مامان بابا مخالف خودشون رو بانظرم با کم محلی تو روزای اول اعلام کردن ولی اونا هم با حرفای علی متقاعد شدن که فعلا موافقم باشن تا ببینیم خدا چی میخواد.. صدای اذان ظهر از مسجد محله مون که بلند شد دلم بیقرارِ آرامش اونجا شد، بلند شدم و وضو گرفتم.. +مامان من میرم مسجد! بعد از نماز یک ساعتی نشستم دعا کردم و دعا کردم اونقدر با خدا حرف زدم تا یکم دلم سبک شد.. وقتی اومدم بیرون همه رفته بودن حتی جوونای مسجدیمون که هرروز نیم ساعتی بعد از نماز میموندن جلوی در مسجد و گپ میزدن! +سها خانوم؟! ٭٭٭٭٭--💌 💌 --٭٭٭٭٭ نویسنده : سیمین باقری ⛔️
💔 ۱۴🍃 نویسنده: ‌باقری☺ تشخیص صدای مردونه ای که اسمم رو صدا زد سخت نبود! برگشتم سمتش! سمت چپ در خروجی مسجد ایستاده بود.. زیر نور شدیدا داغ افتاب.. عینک دودی که زده بود از روی چشمش برداشت و گفت؛ سلام، عذر خواهی منو قبول کنید ولی باید خودم شخصا هم درخواستمو بهتون میگفتم و جواب نه رو ازتون بشنوم تا دلم آروم بگیره.. سها خانوم؟؟؟ از وقتی عینکش رو برداشت، نگاهم رو دوخته بودم به زمین و زل زده بودم به کفشای کالج سورمه ای رنگش! +نظرم همونه که داداشم گفته بهتون! -میتونم بپرسم چرا؟؟ اخمام توهم کشیده شد، دیگه داشتم دیر میکردم و صورت خوشی نداشت اگه کسی مارو میدید! -خیر! خدانگهدار پا پس کشیدم که برم گوشه ی چادرمو گرفت.. انگاری دست پاچه شد که اینکارو بی اختیار انجام داد، نگاهمو که انداختم بهش فورا دستشو کشید و مشت کرد کنارش .. +عذرمیخوام دست نفهمیدم چیشد! جوابشو ندادم پشت کردم بهش و رفتم سمت مخالفش.. +فقط سها خانوم، من هستم :) قرار نیست آدم صدبار عاشق بشه که! جوابی نداشتم که بدم.. قدم زنان رفتم به سمت خونه! بین راه همش به حرف حسام فکر میکردم! "قرار نیست ادم صدبار عاشق بشه که" یعنی من؟! یعنی نمیتونستم دیگه؟! چرا این روزا انقدر درمونده بودم! یعنی آدمای عاشق شبیه حسام میشدن؟؟ دیگه به کسی فکر نمیکردن؟! یعنی منم؟؟؟ رسیدم خونه بی سر و صدا درو باز کردم رفتم داخل.. صدای قاشق چنگال میگفت بقیه دارن ناهار میخورن، چادر نمازمو گذاشتم و رفتم سمت آشپز خونه که صدای علی روشنیدم: +بذارید سها خودش تصمیم بگیره ،درسته منم حسامو قبول کردم اون بهترینه روستاست ولی خب قرار نیست سها نظرش مثبت باشه که.. دورت بگردم داداشی! -باشه بابا ما که عجله ای نداریم فقط ادم دلش نمیاد پسر به این خوبیو رد کنه! با ورودم به اشپزخونه همه ساکت شدن و انگاری پرونده ی حسام همون روز تموم شد تا... ــــــــــــــــــــــــــــــــــ بیقراریم برای رفتن به دانشگاه تموم شد و بلاخره موقع انتخاب واحدم رسید! همش دعا میکردم این ترم هم با استاد صادقی کلاس داشته باشم! وقتی برای آخرین دو واحدیم اسم استاد رو دیدم از خوشحالی جیغ کوتاهی زدم! خوب بود که حداقل دوساعت در هفته رو میتونستم بدون بهونه ... وای خدا.. گاهی عذاب وجدان میگرفتم و گاهی اونقدر به افکارم بال و پر میدادم که باورم میشد عاشق شدم یه حتی علاقه ای وجود داره! اما وقتی به واقعیت برمیگشتم فقط یه دلِ بی حوصله نصیبم بود! نمیدونم آخر قصه م چی بود ولی ای کاش "عشقه یه طرفه" قسمتم نباشه.. ٭٭٭٭٭--💌 💌 --٭٭٭٭٭ نویسنده : سیمین باقری ⛔️
👆روایت امیرالمومنین علیه السلام مبنی بر قرائت آیاتی برای دفع بدی ها که به توصیه مرجع عالیقدر مرحوم آیت الله خوانساری برای در امان ماندن از بیماری های واگیردار مناسب است که خوانده شود. 🌅توصیه می شود این روزها هر روز صبح این آیات را قرائت فرمایید. لطفا نشر دهید. •|🦋|• @Refighe_shahidam313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
5dd6cba5a8d31d20fbd68dcb_-3980652077628758744.mp3
4.24M
وای به حال کسانی که از ولایت بخاطر دنیا روی برگردانند... •|🦋|• @Refighe_shahidam313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
پست از ما لفت دادن از شما😑😢
🚩 دلنوشته یک جوان : وقتی دست قطع شد، یک ماه بعد دست دادن برای کل عالم ممنوع شد سالروز ولادت علمدار کربلا، حضرت علیه السلام و روز گرامی باد اللهم عجل لولیک الفرج •|🦋|• @Refighe_shahidam313
سلام سلام سلام من اومدم با ✋ـسلام و عرض و 🌺ـتشکر از حضور گرم رفقای صمیمی و وفادار 🤝ـرفیق 🌷ـشهیدم که سنگر رو ترک نکردین🙃 مث همیشه✌️✌️✌️ ان شاءالله ک همگی این مدت بخاطر و روزهای رو به خوبی و خوشی کنار خانواده با ❤️ـعشق گذروندین☺️ از همینجا داخل کانال از همه ادمینها بخاطر تلاش و ادامه کار سنگر ازشون 🌺ـتشکر میکنم ان شاءالله که خود 🌷ـشهدا حاجت دلشون رو بدن😊 از اینکه ✌️باره شمارو میبینم خیلی خوشحالم ❤️❤️❤️ و تشکر میکنم از تمام کسانی که به کانال لطف داشتن و کانال رو دوس داشتن😊✌️😊 بازم میگم مث همیشه ممنون که هستین حضور گرمتون باعث دلگرمی حقیر و دوستان هست ❤️✌️✌️❤️ ✌️✌️❤️🌹❤️✌️✌️
امید غریبانه تنها کجایی!؟😔😭 آقاجان این جمعه هم گذشت و نیامدی....😔 ••🥀 @Refighe_shahidam313
ان شاءالله از امشب دوباره ادامه رمان📚🤓 رو حقیر در کانال قرار میدم😊