eitaa logo
رفیق شهیدمෆ࿐•°|ོ
4.6هزار دنبال‌کننده
24.1هزار عکس
10.1هزار ویدیو
325 فایل
دلبسته‌دنیا‌که‌عاشق‌شهادت‌نمی‌شود🌷 رفیق‌شهیدمْ‌دورهمی‌خودمونیه✌️ خوش‌اومدی‌رفیق🤝 تأسیس¹⁰/⁰³/¹³⁹⁸ برام بفرست،حرف،عکس،فیلمی،صدا 👇 https://eitaayar.ir/anonymous/vF1G.Bs4pT جوابتو👇ببین @harfaton1 کپی‌آزاد✅براظهورصلوات‌📿هدیه‌کردی‌چه‌بهتر
مشاهده در ایتا
دانلود
#زندگینامه #شهید_حامد_جوانی یکی از جوان ترین #شهدای_مدافع_حرم_آذربایجان متولد ۲۸ آبان ۶۹ است. در روز ۲۳ اردیبهشت ۹۴ در منطقه #لاذقیه #سوریه #مجروح شده و بر اثر شدت جراحات حدود ۴۳ روز در سوریه و بیمارستان بقیه الله تهران بستری و در حالت کما بود که سرانجام با لبیک به دعوت حق، ۳ تیر ماه ۹۴ به قافله سیدالشهدا(ع) پیوست و در گلزار شهدای وادی رحمت آرام گرفت. ┄┅══❁🍃🌺🍃❁══┅┄ @Refighe_Shahidam313 ┄┅══❁🍃🌺🍃❁══┅┄
شهید شمسی پور در خانواده ای در سال ۴۲ در می شود را در می گذراند و را در ، بعد از دبیرستان در سال ۶۰ برای گذراندن در ۲۸ و بعد از پایان دوره سربازی وارد می شود. سال ۶۲ به مدت یک سال در می کند و رفته رفته بعد از خدمت در بسیج مقاومت وارد می شود و از سال ۶۳ که در همدان مشغول انجام وظیفه بود، بسیار برای در های نبرد به اعزام و بارها شده و در سه مرحله با شیمیایی می شود. ❤️❤️🌺🌺🌺❤️❤️ گلزار_شهدا
داشت و با در ها، خود را نیز می گذراند، در ۴ می شود و پس از ، دار ، مدتی نیز یکی از شده و سپس به و نزد رفته و او را خود قرار می دهد. بعد از آنکه می شود، همراه با علی چیت سازیان و در یکی از می رود، در این و در زمان ، شمسی پور به همراه علی میرزاییان که در کنار چیت سازیان هستند می شوند. که می شود فرماندهی گردان را عهدار شده تا اینکه جنگ پایان می یابد و او همچنان و ندارد، گاهی همراه با !راهیان_نور برای می رود و گاهی دیگر به عنوان در حضور می یابد و گاهی هم در به عنوان ... ❤️❤️🌺🌺🌺❤️❤️ گلزار_شهدا
به گفته «» و_جوی_مفقودین در و این شهید والامقام، در بسیاری از دوران از ناحیه ، و بارها می شود، با این وجود پس و در ، با کمیته جست و جوی مفقودین به این کمیته می پیوندد، چنانچه با همکاری مجاهدانه او در بازه زمانی سال های ۷۰ تا ۷۲ موفق موفق به تفحص پیکر بیش از دو هزار شهید به همراه دیگر می شود. مردم بی پناه و زجر و رنج کودکان سوری دلشان را سوزانده بود، خواب و خوراک نداشت، نه ایام و می شناخت و نه و روزی، مدتی در جستجوی آرامش حقیقی به عنوان مدافع حرم به سوریه می رود، اما گویا نوای شهادت از جایی دیگر به گوشش می رسد، باز می گردد و نامه شهادتش را هنگام تفحص شهدا در عراق به دست می گیرد، جایی که گفت: “” 🌺🌺🌺❤️🌺🌺🌺 گلزار_شهدا
در ۴ که از حساسی برخوردار بود به عنوان محدوده !عملیات ۲۷ (ص) تایید شد تا نتایج مهمی همچون خارج کردن از دید و بر ۱۳ و را به همراه داشته باشد. حالا این عملیات ۳۳ روزه که تبدیل به و شده بود بعد از ۳۳ سال باز هم راوی دوران شد. صحبت از است که در !اواخر به می‌رسد و در۸ سال دفاع مقدس بارها و ۳ بار نیز می‌شود. پس از پایان جنگ تحمیلی برای حفظ خاطرات و ارزش‌های دفاع مقدس راوی و از سوی دیگر جستجوگر نور می شود و سال‌ها در به می‌پردازد برای بازگرداندن پیکر پاک شهیدانی که دور از مانده بودند به جمع خانواده هایشان. با داغ مردم بی پناه و و دلش را سوزانده بود و وقت از حرم می رسد. گلزار_شهدا
❤️🍁❤️🍁❤️ 🍁❤️🍁❤️ ❤️🍁❤️ 🍁❤️ ❤️ همیشه می‌گفت دوست ندارم جنازه‌ام روی این زمین جایی بگیرد. روز دوم می‌شود. می‌گذارندش روی که به عقب منتقل شود. درست می‌خورد وسط برانکارد. هیچ چیز از جواد نمی‌ماند که جایی بگیرد. جواد خیلی دلم را سوزاند... 😔😔😔 به صص۲۸۶-۲۸۷ شادی روح تمام شهدا صلوات +وعجل فرجهم http://eitaa.com/joinchat/3755868179C7a5148bdd4
📸 اولین #تصویر از #شهید درگیری های اخیر در #کرمانشاه 🌹 #شهید_مدافع_وطن #ایرج_جواهری از #کارکنان_پلیس ۲۴ #الهیه_کرمانشاه #شنبه بیست و پنجم #آبان ماه در پی #حمله #اشرار #مسلح به #کلانتری #مجروح و روز گذشته در #بیمارستان به درجه رفیع #شهادت نائل گردید.🕊 http://eitaa.com/joinchat/3755868179C7a5148bdd4
🌷ـشهدا از 😷ـنفس افتادن تا ما نفس بکشیم... حضور در #کردستان، #ایمانی_قوی و دلی چون #شیر را می طلبید، در #اردیبهشت سال 59 و در #جریان_عملیات_آزاد_سازی شهر #سنندج بعد از نبردی دلاورانه، #مجروح شد و توسط #کومله به اسارت گرفته شد. همان لباس با آرم #سپاهی که پوشیده بود، #کفایت می کرد تا #خونخواران کومله تا لحظه #شهادت بلاهائی بر سر او بیاورند که باور این رفتارها از یک انسان بسیار سخت است.  بعد از #مجروحیت و #اسارت سعید، دیگر هیچ خبری از او نبود و نیست و برای همیشه #مفقود الاثر شد و تنها #سند و حکایت بعد از #اسارت ایشان خاطرات یک برادر #ارتشی است که از آن دوران دارد:   دشمنان برای اعتراف گرفتن، هر دو دستش را از بازو بریدند. با #دستگاه های برقی تمام صورتش را سوزاندند. بعد از آن پوست‌های نو که جانشین سوخته‌ شد همان پوست‌های تازه را کنده و با همان جراحات داخل دیگ آب نمک انداختند. او مرتب #قرآن را #زمزمه می‌کرد. ‌  سرانجام او را داخل دیگ آب جوش انداخته و همان جا به دیدار معشوق شتافت. (آخ آخ آخ آی خدا دلم تنگه💔) کوموله ها جسدش را #مثله نموده و جگرش را به خورد هم سلولی‌هایش دادند و مقداری را هم خودشان خوردند! 😔😢😭💔😭😢😔 آی 🌷ـشهدا اگر 🤝ـدستمان را 🤛🤜ـنگیرید 💔ـمیمیریم.. #شهیدی_که_گوشت_بدنش_راخوردند #شهید_احمد_وکیلی #یادش_باصلوات #شهدا #شهیدانه #شهادت #شهید http://eitaa.com/joinchat/3755868179C7a5148bdd4
فقط یک دارم....!!! گفت: «توی دنیا بعد از فقط یک آرزو دارم: اونم اینکه تیر بخوره به گلوم». تعجب کردیم. 😳😳 بعد گفت: «یک صحنه از همیشه 💔ـقلبمو آتیش می زنه؛ بریده شدن گلوی » 😔😔 بود که شد. یک تیر تو آخرین حد بردش خورده بود به گلوش. وقتی می بردنش عقب، داشت از گلوش خون می آمد. می گفت: آرزوی دیگه ای ندارم مگر . +وعجل_فرجهم @Refighe_Shahidam313
روز دوشنبه 27 بود که برای آخرین بار با شهید باغبانی صحبت کردم چون معمولا هر روز باهم تماس داشتیم. روز سه شنبه بود که خبری از هادی نداشتم تا اینکه چند تا از دوستانش به منزل ما آمدند و گفتند که هادی شده است اما من همان لحظه متوجه شدم که هادی شده است و به همرزمانش گفتم اگر هادی مجروح شده است چرا لباس مشکی به تن دارید اما آنها برای دقایقی انکار کردند و می گفتند که هادی مجروح است ولی وقتی متوجه شدند که من فهمیده ام هادی شهید شده است، شروع به گریه کردن کردند و خبر شهادت او را به من دادند. 😔😔😔 +وعجل_فرجهم http://eitaa.com/joinchat/3755868179C7a5148bdd4
رفیق شهیدمෆ࿐•°|ོ
☘ سلام بر ابراهیم 💥 قسمت‌ پانزدهم : ایام انقلاب ✔️راوی : امير ربيعي 🔸ابراهيم از دوران کودکي عشق
☘ سلام بر ابراهیم ☘ 💥 قسمت شانزدهم : ۱۷ شهریور ✔️ راوی : امیر منجر 🔸صبح روز هفدهم بود. رفتم دنبال . با موتور به همان جلسه رفتيم. اطراف ميدان ژاله ( شهدا ).جلسه تمام شد. سر و صداي زيادي از بيرون مي آمد. 🔸نيمه هاي شب حكومت نظامي اعلام شده بود. بسياري از مردم هيچ خبري نداشتند. سربازان و مأموران زيادي در اطراف ميدان مستقر بودند. جمعيت زيادي هم به سمت ميدان در حركت بود. مأمورها با بلندگو اعلام ميكردند كه: متفرق شويد. ابراهيم سريع از جلسه خارج شد. بلافاصله برگشت و گفت: امير، بيا ببين چه خبره؟! 🔸آمدم بيرون. تا چشم کار ميکرد از همه طرف جمعيت به سمت ميدان مي آمد. شعارها از درود بر خميني به سمت شاه رفته بود. فرياد بر شاه طنين انداز شده بود. جمعيت به سمت ميدان هجوم مي آورد. بعضيها ميگفتند: ساواکيها از چهار طرف ميدان را کرده اند و... 🔸لحظاتي بعد اتفاقي افتاد که کمتر کسي باور ميکرد! از همه طرف صداي تيراندازي مي آمد. حتي از هليکوپتري که در آسمان بود و دورتر از ميدان تيراندازي مي آمد. حتي از هليکوپتري که در آسمان بود و دورتر از ميدان قرار داشت. سريع رفتم و موتور را آوردم. از يک کوچه راه خروجي پيدا کردم. مأموري در آنجا نبود. ابراهيم سريع يکي از مجروحها را آورد. با هم رفتيم سمت سوم شعبان و سريع برگشتيم. تا نزديک ظهر حدود هشت بار رفتيم بيمارستان. مجروحها را ميرسانديم و برميگشتيم. تقريباً تمام بدن ابراهيم غرق خون شده بود. 🔸يکي از مجروحين نزديك پمپ بنزين افتاده بود. مأمورها از دور نگاه ميکردند. هيچکس جرأت برداشتن را نداشت. ابراهيم ميخواست به سمت مجروح حرکت کند. جلويش را گرفتم. گفتم: آنها مجروح رو تله کرده اند. اگه حركت كني با تير ميزنند. ابراهيم نگاهي به من کرد و گفت: اگه برادر خودت بود، همين رو ميگفتي!؟ 🔸نميدانستم چه بگويم. فقط گفتم: خيلي مواظب باش. صداي تيراندازي کمتر شده بود. مأمورها کمي عقبتر رفته بودند. ابراهيم خيلي سريع به حالت سينه خيز رفت داخل خيابان، خوابيد کنار مجروح، بعد هم دست مجروح را گرفت و آن را انداخت روي کمرش. بعد هم به حالت سينه خيز برگشت. ابراهيم شجاعت عجيبي از خودش نشان داد.بعد هم آن مجروح را به همراه يک نفر ديگر سوار موتور من کرد و حرکت کردم. در راه برگشت، مأمورها کوچه را بستند. حکومت نظامي شديدتر شد. من هم ابراهيم را گم کردم! هر طوري بود برگشتم به خانه. 🔸عصر رفتم منزل ابراهيم. مادرش نگران بود. هيچكس خبري از او نداشت. خيلي ناراحت بوديم. آخر شب خبر دادند ابراهيم برگشته. خيلي خوشحال شدم. با آن بدن قوي توانسته بود از دست مأمورها فرار کند. روز بعد رفتيم بهشت زهرا در مراسم تشييع و تدفين کمک کرديم. بعد از هفدهم شهريور هر شب خانه يکي از بچه ها جلسه داشتيم. براي هماهنگي در برنامه ها. مدتي محل تشکيل جلسه پشت بام خانه ابراهيم بود. مدتي منزل مهدي و... 🔸در اين جلسات از همه چيز خصوصاً مسائل اعتقادي و مسائل روز بحث ميشد. تا اينکه خبر آمد حضرت امام به باز ميگردند. 📚 منبع : کتاب سلام بر ابراهیم جهت تعجیل در فرج آقا و شادی روح شهدا 🥀 صلوات +وعجل فرجهم✌️ رفیق شهیدم 🕊 ❀❀ @Refighe_Shahidam313 ┄┅═❁✌️➰❄️➰✌️❁═┅┄