#خاطره
#خاطرات
#کودک
#کودکی
صدای دایی توی حیاط پیچید که بلند بلند میگفت:
«بیاین! یه ماهی بزرگ گرفتم!»
با عجله دویدم🏃 به سمت حیاط و سیدمجتبی کوچک چهارساله را دیدم که روی شانه دایی نشسته است و از سرتا پای هر دوشان، آب چکه میکند.
هر دو فقط میخندیدند.😅😅
مادرم گفت: «این دیگه چه وضعیه؟! مگه با لباس شنا کردین؟!»
دوره جنگ بود و برای در امان ماندن از موشکهای عراق در روستای بنوار (از روستاهای اطراف دزفول) ساکن شده بودیم. کانال کشاورزی بزرگی با عمق زیاد و سرعت بالای آب، در آن حوالی بود که با وجود خطرناک بودنش، تابستانها استخر شنای بچهها بود.
┄┅══❁🍃🌺🍃❁══┅┄
@Refighe_Shahidam313
┄┅══❁🍃🌺🍃❁══┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥| #ڪليپ
" از شير خوارگے تا دڪتراے یڪ قهرمان
🎞روايتے از ١٨ سال اسارت
به مناسبت ١٩ مرداد ١٣٨٨ - سالروز #شهادت_سرلشكر_حسین_لشگری
#دکتری
#کودکی
#شهیدانه
#کپی_مطالب_با_ذکر_صلوات_نثار_شهدا_آزاد
http://eitaa.com/joinchat/3755868179C7a5148bdd4
#سوم_محرم
#روز_حضرت_رقیه
#رقیه #پدر را میخواهد، #تاب #تحمل دوری از پدر را #ندارد،
همه اینها #بهانه است تا هرچه زودتر به سوی پدر پر کشد
و از #شر #قساوتهای #زمانه #رهایی یابد،
#لعنت #خدا بر #خبیث ترین افرادی که #حرمت #خاندان #آل_الله
را شکستند و دیگر جایی برای #بخشش باقی نگذاشتند.
#روز_سوم_ماه_محرم_الحرام به یاد #بزرگ_کوچک_بانویی نامگذاری کردهاند که #خیل وسیعی از عاشقانش را رهسپار #مرقد شریفش میکند،
#کودکی که سرنوشت #غمبارش در کنار #حماسه_کربلا #دل_خون #شیعیان میکند،
رقیه #بابا،
فقط سه چهار سال از عمر کوتاه خویش را در #ناز و نوازش #پدر گذارنده بود
و یکباره در روز #عاشورا این #دختر_آل_طه، #طعم #یتیمی را میچشد،
#محرم
#کپی_مطالب_با_هدیه_صلوات_نثار_شهدا_آزاد
http://eitaa.com/joinchat/3755868179C7a5148bdd4
رفیق شهیدمෆ࿐•°|ོ
#جابر_بن_عبدالله_انصارى به همراه یکى از #بزرگان #تابعین - که نام او را بعضى #عطیه گفتهاند، بعضى #عطا گفتهاند و احتمال دارد #عطیه_بن_حارث_کوفى_حمدانى باشد؛
بههرحال یکى از بزرگان تابعین است که در #کوفه ساکن بوده - این راه را طى کردند و در این روز بر سر #مزار_شهید_کربلا حاضر شدند.
شروع #جاذبهى_مغناطیس_حسینى در روز #اربعین است. جابربنعبدالله را از #مدینه بلند مىکند و به #کربلا مىکشد.
این، همان #مغناطیسى است که امروز هم با گذشت قرنهاى متمادى، در دل من و شماست.
کسانى که #معرفت به #اهل_بیت دارند،
#عشق و #شور به #کربلا همیشه در دلشان زنده است. این از آن روز شروع شده است.
جابربنعبدالله جزو #مجاهدین #صدر_اول است؛ از #اصحاب_بدر است؛ یعنى قبل از #ولادت #امام_حسین، جابربنعبدالله، در خدمت #پیغمبر بوده و در کنار او جهاد کرده است.
#کودکى، #ولادت و نشو و نماى #حسین_بن_على (علیهالسلام) را به چشم خود دیده است. جابربنعبدالله به طور حتم بارها دیده بود که #پیغمبر_اکرم، حسینبنعلى را در آغوش مىگرفت، #چشمهاى او را مىبوسید، صورت او را مىبوسید، پیغمبر به دست خود در دهان حسینبنعلى غذا مىگذاشت و به او آب مىداد؛ اینها را به احتمال زیاد جابربنعبدالله به چشم خود دیده بود. جابربنعبدالله به طور حتم از پیغمبر به گوش خودش شنیده باشد که حسن و حسین سرور جوانان اهل بهشتاند. بعدها هم بعد از پیغمبر، موقعیت امام حسین، شخصیت امام حسین - چه در زمان خلفا، چه در زمان امیرالمومنین، چه در مدینه و چه در کوفه - اینها همه جلو چشم جابربنعبدالله انصارى است.
حالا جابر شنیده است که حسینبنعلى را به #شهادت رساندهاند. جگرگوشهى پیغمبر را با لب تشنه #شهید کردهاند. از مدینه راه افتاده است؛ از کوفه، عطیه با او همراه شده است.
عطیه روایت مىکند که: «جابربنعبدالله به کنار #شط_فرات آمد، آنجا #غسل کرد، جامهى سفید و تمیز پوشید و بعد با گامهاى آهسته، با احترام به سمت #قبر امام حسین (علیهالسلام) روانه شد. آن روایتى که من دیدم اینطور است، مىگوید: وقتى به قبر رسید، سه مرتبه با صداى بلند گفت: «الله اکبر، الله اکبر، الله اکبر»؛ یعنى وقتى که مىبیند که چطور آن جگرگوشهى پیغمبر و زهرا را، دست غارتگر شهوات طغیانگران، اینطور با مظلومیت به شهادت رسانده، تکبیر مىگوید. بعد مىگوید: از کثرت اندوه، جابربنعبدالله روى قبر امام حسین از حال رفت، #غش کرد و افتاد. نمىدانیم چه گذشته است، اما در این روایت مىگوید، وقتى به هوش آمد، شروع کرد با امام حسین صحبت کردن: «السلام علیکم یا آل الله، السلام علیکم یا صفوه الله».
http://eitaa.com/joinchat/3755868179C7a5148bdd4