٣٥ مادر شهيد از چشم انتظاري درآمدند
روابط عمومی کمیته جستجوی مفقودین:
🔹هویت پیکرهای مطهر ۳۵ شهید دوران دفاع مقدس که در عملیات های والفجریک، خیبر، ایذائی والفجر هشت، رمضان، بیت المقدس، والفجر۴، محرم، کربلای پنج و تک دشمن در سال ۶۷ به شهادت رسیده اند؛ شناسایی شد.
🔹این شهدا متعلق به استانهای اصفهان،سمنان،خراسان رضوی، خوزستان، بوشهر،تهران،فارس، قزوین، چهارمحال و بختیاری، گیلان و یزد می باشند.
┄┅══❁🍃🌺🍃❁══┅┄
@Refighe_Shahidam313
┄┅══❁🍃🌺🍃❁══┅┄
🕊•••
امروز روز لباس هاے خاڪے...
روز قبرهاے خالے...
روز مزارهاے بے مادر...
و روز مادر بی مزار ست...•[🌷😔]•
امروز تشیع ۱۵۰ #شهیدے ست
کہ نمےدانیم مادرانشان ڪجا...
منتظرشان هستند💔
••←امروزهواےشهررابا #شهدا
عوض مےکنیم...••
┄┅══❁🍃🌺🍃❁══┅┄
@Refighe_Shahidam313
┄┅══❁🍃🌺🍃❁══┅┄
▪️لنگ یزدی اگه میدونست یه روز به عنوان شال ۱۴۰ هزار تومنی فروخته میشه، رو شیشههای ماشینمون تف مینداخت😄
.
.
.
.
.
.
به ڪجاچنین شتابان؟؟؟؟.....
┄┅══❁🍃🌺🍃❁══┅┄
@Refighe_Shahidam313
┄┅══❁🍃🌺🍃❁══┅┄
🔰به بهانه ۶ تیر ماه و ترور #رهبر_انقلاب در #مسجد_ابوذر تهران:
جسم تو كامل است، ناقص نیست
میدهد عطر یك بغل گل یاس
💠دستت اما حكایتی دارد...
💠رَحِمَ اللهُ عَمِی العباس!
┄┅══❁🍃🌺🍃❁══┅┄
@Refighe_Shahidam313
┄┅══❁🍃🌺🍃❁══┅┄
🌙🌙اندکی تامل
🔺کجایی ؟🤔
🔺شده ام باز هوایی
🔺چه شده جمعه ی این هفته نیامدی ؟
🔺به جمالت… به جلالت… دل ما را بربایی…
و اما
🌷جواب امام زمان:
🍃💐
🔺تو خودت!
🔺مدعی دوستی و مهر شدیدی که به هر شعر جدیدی،
🔺ز هجران و غمم ناله سرایی ، تو کجایی؟
🔺تو که یک عمر سرودی «تو کجایی؟» تو کجایی؟
🍃💐
🔺چه کسی قلب تو را سوی خدای تو کشانده؟
🔺چه کسی در پی هر غصه ی تو اشک چکانده؟
🔺چه خطرها به دعایم ز کنار تو گذر کرد
🔺چه زمان ها که تو غافل شدی و یار به قلب تو نظر کرد...
🔺و تو با چشم و دل بسته فقط گفتی...
🔺تو کجایی!؟ و ای کاش بیایی!
🍃💐
➖🔺➖🔺➖🔺➖🔺➖🔺➖
🌸🍃ألـلَّـھُـمَــ عجِّلْ لِوَلـیِـڪْ ألفَـرَج🍃🌸
┄┅══❁🍃🌺🍃❁══┅┄
@Refighe_Shahidam313
┄┅══❁🍃🌺🍃❁══┅┄
رفیق شهیدمෆ࿐•°|ོ
🌙🌙اندکی تامل 🔺کجایی ؟🤔 🔺شده ام باز هوایی 🔺چه شده جمعه ی این هفته نیامدی ؟ 🔺به جمالت… به جلالت… دل م
🐚🌹🍃🐚🌹🍃🐚🌹🍃🐚🌹🍃
🌹🍃🐚🌹🍃🐚
🍃🐚🌹
☀️ #در_محضــــــر_بزرگـــــــــان ☀️
❇️آيت الله بهجت
🔹اعمال بندگان در هر هفته دو روز_دوشنبه،پنجشنبه_ به امام زمان عج عرضه ميشود،
☝️همينقدر ميدانيم آن طوری که بايد باشيم نيستيم.😔
✨☝️چيزی که باعث شرمندگی و خجالت زدگی ما ميشود اين است که حضرت همه چيز را ميداند و همه چيز را ميشنود،
👌👈آنها 'عين اللّه الناظره،اذن اللّه السامعه_الواعيه' ميباشند
🌐ما چه کار کرديم برای قرب و نزديک شدن به آن ها⁉️
شما که طالب حضور و ظهوريد،چرا کاری نميکنيد که هميشه خودتان را پيش آن حضرت ببينيد⁉️
او ما را ميبيند و ما او را نميبينيم!چرا اينقدر دوريم⁉️
🖇(آنها چشم بينای خدا و گوش شنوای خدا هستند)
📗قسمتی از زيارت مطلقه اميرالمؤمنين ع،
📗بحارالانوار،ج١٠٠،ص٣٠۵
📗فيضی از ورای سکوت/٢٢٨
🌸🍃ألـلَّـھُـمَــ عجِّلْ لِوَلـیِـڪْ ألفَـرَج🍃🌸
┄┅══❁🍃🌺🍃❁══┅┄
@Refighe_Shahidam313
┄┅══❁🍃🌺🍃❁══┅┄
#به_نام_خدای_مهدی
.
#چند_دقیقه_دلت_را_آرام_کن .
.
#قسمت_چهارم
.
توی مسیر بودیم و منم در حال گوش دادن به اهنگام 😊ولی همچنان حوصلم سر میرفت.😕
اخه میدونید من یه آدمی هستم که نمیتونم یه جا ساکت باشم و باید حرف بزنم. اینا هم که هیچی دوتا چوب خشک جلو نشسته بودن.
.
-آقای فرمانده پایگاه😒
.
-بله؟!
. -خیلی مونده برسیم به اتوبوس ها ؟! 😟
.
-ان شاالله شب که برای غذا توقف میکنن بهشون میرسیم.
.
-اوهوووم.باشه.😕 باهاش صحبت میکردم ولی بر نمیگشت و نگامم نمیکرد.دوست داشتم گوشیمو بکوبم تو سرش 😑😑
.
تو حال خودم بودم ویکم چشمامو بستم که دیدم ماشین وایساد
.
-چی شدرسیدیم؟!
.
. -نه برای نمازنگه داشتیم
.
-خوب میزاشتین همون موقع شام خوردن نمازتونوبخونین
.
-خواهرم فضیلت اول وقت یه چیز دیگست.شما هم بفرمایین
.
-کجا بیام؟!
.
-مگه شما نماز نمیخونین؟!
.
. -روم نمیشد بگم که بلد نیستم.گفتم نه من الان سرم درد میکنه.میزارم آخر وقت بخونم که سر خدا هم خلوت تره😊
.
-لا اله الا الله...اگه قرص چیزی هم برا سردرد میخواین تو جعبه امدادی هست
.
-ممنون☺
.
-پیاده شدم و رفتم نزدیک مسجد یکم راه رفتم. آقا سید و سرباز داشتن وضو میگرفتن.ولی وقتی میخواستن داخل مسجد برن دیدن درمسجده بسته بود.
.
مسجد تومسیر پرتی تویه میانبر به سمت مشهد بود.
.
مجبورا چفیه هاشونو رو زمین پهن کردن و مشغول نماز خوندن شدن. سرباز زودتر نمازشو تموم کرد و رفت سمت ماشین و باد لاستیک ها رو چک میکرد.
.
ولی اقا سید از نمازش دست نمیکشید. بعد نمازش سجده رفت و تو سجده زار زار گریه میکرد وداشت با خدا حرف میزد.😢
.
اولش بی خیال بودم ولی گفتم برم جلو ببینم چی میگه اخه...آروم آروم جلو رفتم و اصلا حواسم نبود که رو به روش وایسادم.
.
گریه هاش قلبمو یه جوری کرده بود.😔 راستیتش نمیتونستم باور کنم اون پسر با اون غرورش داره اینطوری گریه میکنه.برام جالب بود همچین چیزی.
تو حال خودم بودم که یهو سرشو از سجده برداشت و باهام چشم تو چشم شد.سریع اشکاشو با استینش پاک کرد و با صدای گرفته که به زور صافش میکرد گفت:
بفرمایید خواهرم کاری داشتید با من؟؟😯
.
من؟! نه...نه.فقط اومدم بگم که یکم سریعتر که از اتوبوسها جا نمونیم باز😶😶
.
چشم چشم..الان میام.ببخشید معطل شدید.
.
سریع بلند شد.وجمع و جور کرد خودشو ورفت سمت ماشین.
.
نمیدونستم الان باید بهش چی بگم.
.
دوست داشتم بپرسم چرا گریه میکنه ولی بیخیال شدم.
.
فقط آروم توی دلم گفتم خوشبحالش که میتونه گریه کنه..
.
بالاخره...
#سید_مهدی_بنی_هاشمی
#کپی_با_ذکر_منبع_و_اسم_نویسنده
#منبع👇🏻
💟INsTa:mahdibani72
┄┅══❁🍃🌺🍃❁══┅┄
@Refighe_Shahidam313
┄┅══❁🍃🌺🍃❁══┅┄
#چند_دقیقه_دلت_را_آرام_کن
.
.#قسمت_پنجم
بالاخره رسیدیم به جایی که اتوبوس ها بودن و بچه ها مشغول غذا خوردن.آقا سید بهم گفت پشت سرش برم ورسیدیم دم غذا خوری خانم ها.
.
آقا سید همونطور که سرش پایین بود صدا زدزهرا خانم؟! یه دیقه لطف میکنید؟! .
یه خانم چادری که روسریش هم باچفیه بود جلو اومدو آقا سید بهش گفت:براتون مسافر جدید آوردم.
.
بله بله..همون خانمی که جامونده بود...بفرمایین خانمم☺
.
نمیدونم چرا ولی از همین نگاه اول اززهرا بدم اومده بود.شاید به خاطر این بود که اقا سید ایشونو به اسم کوچیک صدا کرده بود و منو حتی نگاهم نمیکرد😑
.
محیط خیلی برام غریبه بود😟
.
همه دخترا چادری و من فقط با مانتو و مقنعه دانشگاه😐
.
دلم میخواست به آقا سید بگم تا خود مشهد به جای اتوبوس با شما میام به جای اینا 😊😃😃
.
بعد از شام تو ماشین نشستیم که دیدم جام جلوی اتوبوس و پیش یه دخترمحجبه ی ریزه میزست .اتوبوس که راه افتاد خوابم نمیگرفت.گوشیمو در آوردم و شروع کردم به چک کردن اینستاگرامم و خوندن پی ام هام.
.
حوصله جواب دادن به هیچ کدومو نداشتم.😐
.
دیدم دختره از جیبش تسبیح در آورد و داشت ذکر میگفت.
.
با تعجب به صورتش نگاه کردم😯 که دیدم داره بهم لبخند میزنه☺ از صورتش معلوم بود دختر معصوم و پاکیه و ازش یکم خوشم اومد.
.
-خانمی اسمت چیه؟!
.
-کوچیک شما سمانه😊
.
-به به چه اسم قشنگی هم داری.
.
-اسم شما چیه گلم؟!
.
-بزرگ شما ریحانه😃
.
-خیلی خوشحالم ازاینکه باهات همسفرم☺
.
-اما من ناراحتم😆😑
.
-ااااا..خدا نکنه .چرا عزیزم.😕
.
-اخه چیه نه حرفی نه چیزی فقط داری تسبیح میزنی.😑مسجد نشستی مگه؟ 😐
.
-خوب عزیزم گفتم شاید میخوای راحت باشی باهات صحبتی نکردم.منو اینجوری نبین بخوام حرف بزنم مختو میخورم ها😊 😂
.
-یا خدا.عجب غلطی کردیم پس...همون تسبیحتو بزن شما 😆😆
.
-حالا چه ذکری میگفتی؟!😕
.
-داشتم الحمدلله میگفتم.
.
-همون خدایا شکرت خودمون دیگه؟!
.
-اره
.
-خوب چرا چند بار میگی؟!یه بار بگی خدا نمیشنوه؟؟😯😯
.
-چرا عزیزم.نگفته هم خدا میشنوه.اینکه چند بار میگیم برا اینه که قلبم با این ذکر خو بگیره.😊
.
-آهااان..نفهمیدم چی گفتی ولی قشنگ بود 😆😄
.
-و شروع کردیم به صحبت با هم و فهمیدم سمانه مسئول فرهنگیه بسیجه و یک سالم از من کوچیک تره ولی خیلی خوش برخوردوخوب بود.
.
نصف شبی صدای خندمون یهو خیلی بلند شد که زهرا اومد پیشمون.
.
چتونه دخترها؟! 😯خانم های دیگه خوابن...یه ذره آروم تر...😑
#ادامه_دارد
.
#سید_مهدی_بنی_هاشمی
کپی بدون ذکر منبع ممنوع⛔️
#کپی_با_ذکر_منبع_و_اسم_نویسنده
#منبع👇🏻
💟INsTa:mahdibani72
┄┅══❁🍃🌺🍃❁══┅┄
@Refighe_Shahidam313
┄┅══❁🍃🌺🍃❁══┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
+این لباس چیه پوشیدی؟
-خلبانی
+ میخوای در آینده چکاره بشی؟
-لاستیک فروش
😐😐😂😂
┄┅══❁🍃🌺🍃❁══┅┄
@Refighe_Shahidam313
┄┅══❁🍃🌺🍃❁══┅┄