#کلام_شهید...🌷اگرآمریکاوهمفکرانشبهمابگویند،
سازشکنیدتاگندمبهشمابدهیم،
مایکنانراسیوششمیلیوننفریخواهیمخورد
ولیزیرباراینذلّتنخواهیمرفت...!'
شھیدمحمّدعلی رجایی
📍 بخشی از زندگینامه شهید
همسر مصطفی نقل می کند : روزی قصد داشتم به منزل پدر مصطفی بروم ، یکباره دلم هوای زیارت مزار مصطفی را کرد، آن ساعت را هیچو قت به گلزار شهدا نرفته بودم ، چند دقیقه بعد از رسیدن ما خانمی که از ظاهر و لهجه اش می شد فهمید اهل مازندران نیست از راه رسید ، تا تصویر مصطفی را روی قبر دید با صدای بلند و گریه می گفت :" آقا سرهنگ تو اینجایی ؟! آقا سرهنگ چرا اینجا آمده ای ؟چرا رفتی ؟ چرا شهید شدی ؟ ما بدون تو چکار کنیم ؟"
حسابی گریه کرد ، بعد از آن متوجه حضور ما شد و فهمید من همسر مصطفی هستم ، از لهجه اش فهمیدم اهل زاهدان است ،پرسیدم : شما از کجا آمدید ؟
جواب داد: "من اهل شیر آباد (منطقه بسیار محروم اطراف زاهدان )هستم. 2 سال هست که آقای سرهنگ (منظورش مصطفی بود ) خرج مارا می داد ، برایمان گوشت و مرغ و برنج می خرید ، برای بچه هایمان عروسک و ماشین اسباب بازی می آورد. حتی پول توی جیبی به بچه ها می داد. با بچه ها فوتبال بازی می کرد ، گاهی هم از عمد گل می خورد تا آنها را خوشحال کند و به این بهانه لبخندی به لبهایشان بنشیند"
زن شیرآبادی برای دیدن خواهرش که ساکن نکا بود به مازندران آمده بود که متوجه شهادت آقای سرهنگ خودشان می شود. من تازه متوجه حکمت رفتن آن ساعتم به مزار مصطفی شدم.
#شهیدمصطفینوروزی
#ساری
#امامزادهمجدالدین
10.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
حضرتزینـب(سلاماللهعلیه) رو
اینجوریمعرفیکنیدبهبچهها!!!
🌀 با ما همراه باشید در کانال انجمن راویان شهرستان بهشهر در ایتا👇👇👇
https://eitaa.com/Revayate_ravi
نیمه شب برای سرکشے وارد پادگان شد
سربازی را دید که سرِ پست خوابش برده.
پتو رویش انداخت و تا آخر پست خودش
جای سرباز نگهبانے داد..
با درجه سرداری!
#شهیدحاجاحمدکاظمی
پندار ما این است که ما ماندهایم و شهدا رفتهاند ؛
اما حقیقت آن است که زمان ما را با خود برده است و شهدا ماندهاند .
- شهید آوینی
🔰خلاصه ی کتاب پا برهنه در وادی مقدس
( زندگی و خاطرات شهید سید حمید میرافضلی )
💠 قسمت هشتم ( بیت المال )
🔷رفتيم تدارکات تا يک سري وسايل براي سيد حميد بگيريم. مسئول تدارکات گفت: سيد چيزي از ما نمي گيرد، معمولا خودش از شهر وسايلش را تهيه مي کند. مي گويد: نمي خواهد از بيت المال استفاده کند. تعجب كردم. رفتم پيش سيد حميد و گفتم: چرا اين کار را مي کني؟ گفت: نمي توانم، مي ترسم بروم زير بار دِين مردم. او از بيت المال استفاه نمي كرد تا زير بار حق الناس نرود، اما همين سيد حميد، وقت کار کردن که مي شد از هيچ كاري کم نمي گذاشت. همه مي دانستند سيد پادرد و رماتيسم دارد. منتهي وقتي حرف از دويدن و دنبال کار رفتن مي شد، سيد زودتر از همه خودش را حاضر مي کرد. مي گفت: خب حالا من بايد چي کار کنم!؟ شايد اين حديث را از امام باقر علیه السلام شنيده بود که فرمودند: «پنج کس هستند که من و هر پيامبر مستجاب الدعوه اي، آنان را لعنت کرده است: آن کس که در کتاب خدا، آيه اي را زياد گرداند. کسي که سنت و روش مرا رها کند. کسي که قضا و قدر خدا را تکذيب کند. کسي که حرمت اهل بيت : مرا که خدا واجب فرموده نگه ندارد و کسي که اموال عمومي (يعني بيت المال) را به خود منحصر سازد و تصرف در آن را به نفع خود حلال شمارد. (۱) »
سيد حميد در اين موضوع بسيار احتياط مي كرد. اگر پولي از جبهه مي گرفت می برد در راه خير خرج می کرد.
1. الکافي، ج 2، ص 392.
ادامه دارد ...
با کسب اجازه از ناشر کتاب ( انتشارات شهید هادی )
🌀 با ما همراه باشید در کانال انجمن راویان شهرستان بهشهر در ایتا👇👇👇
https://eitaa.com/Revayate_ravi
اونقدر سینه میزد
بهش گفتم: حمید، کمتر سینه بزن یا حداقل آرومتر سینه بزن لازم نیست اینهمه خودت را اذیت کنی.
گفت: فرزانه این سینه به خاطر همین سینه زدن هیچوقت نمیسوزه. چه این دنیا چه اون دنیا....
بارها این جمله را در مورد سینهزدنهایش تکرار کرد. بعدها من متوجه راز این حرف حمید شدم! که ترکش همه بدنش را سوزانده بود، جز سینهاش را..
#شهید_حمید_سیاهکالی_مرادی
🌀 با ما همراه باشید در کانال انجمن راویان شهرستان بهشهر در ایتا👇👇👇
https://eitaa.com/Revayate_ravi