🔥نهضت راویان نوجوان
🔻یک ایده خوب برای مناسبت هایی مثل هفته #دفاع_مقدس این است که منابع و کتابهای مناسبی را در اختیار نوجوانان قرار داده و بعد فرصت چند دقیقهای را در مساجد، مدارس و محافل اجتماعی به آنها اختصاص دهیم تا به عنوان #راوی_نوجوان و به انتخاب خود قطعه ای از حوادث یا خاطرات را روایت کنند.
✍حمیدرضا ابراهیمی
🌀 با ما همراه باشید در کانال انجمن راویان شهرستان بهشهر در ایتا👇👇👇
https://eitaa.com/Revayate_ravi
#به_زودی
📢 شرح زندگی و شهادت شهید مجید حدادعادل
🔖 شهید مجید، سومین فرزند خانواده حدادعادل، دانشجوی رشته مهندسی متالوژی در دانشگاه صنعتی شریف بود که دوبار توسط رژیم پهلوی به زندان رفت و به خاطر فعالیتهای ضد رژیم، بهعنوان سرباز صفر بین سالهای ۵۴ تا ۵۶ در مشهد و شیراز دوران سربازی را گذراند. مجید برای تحصیلات تکمیلی راهی انگلستان شد و در آن کشور نیز فعالیتهایش علیه رژیم پهلوی را ادامه داد ؛ اما با تبعید امام(ره) به پاریس، درس را رها کرد و به خدمت امام (ره) شرفیاب شد .
♨️ با آغاز جنگ، راهی جبهه شد و بهعنوان دیدهبان توپخانه در گیلانغرب به دفاع از خاک پاک کشور پرداخت. سرانجام عصر روز هفتم مهرماه ۱۳۶۰ در جبهه «دارخوین» از ناحیه سر مورد اصابت ترکش قرار گرفت و به شهادت رسید .
✍️ به قلم: دکتر غلامعلی حداد عادل
📌 انتشاراتشهیدکاظمی
🌀 با ما همراه باشید در کانال انجمن راویان شهرستان بهشهر در ایتا👇👇👇
https://eitaa.com/Revayate_ravi
از جمله زنانی که در دفاع مقدس دوشادوش مردان جنگید، خانم فاطمه نواب صفوی، دختر شهید نواب صفویست که به همراه گروه چریکی شهید چمران، اسلحه به دست گرفت و تنها زن رزمنده عملیات آزادسازی خرمشهر بود.
🌀 با ما همراه باشید در کانال انجمن راویان شهرستان بهشهر در ایتا👇👇👇
https://eitaa.com/Revayate_ravi
#چرا_این_کلمه_زهرماری_را_گفتی !؟؟ 😠
°•°
•°•
🟢 وقتی از کوه پایین میآمدیم، مسیری وجود داشت که به یک پل میرسید و از روی آن پل به سمت پاوه میرفتیم. ایشان ابتدای پل میایستاد و یک جعبه خرما دستش میگرفت و به بچهها تعارف میکرد. خرما را که برمیداشتیم، به پشتمان میزد و ما را بغل میکرد و میگفت: «خسته نباشی پهلوان.»
یکی از همین روزها، وقتی که خرما را برداشتم، به او گفتم: «برادر مرسی.»
جعبهی خرما را آن طرف گرفت و گفت: «چی گفتی؟»
همان جا یکدفعه یادم آمد که بهشدت به استفاده از کلمات خارجی واکنش نشان میدهد. گفتم: «هیچی، دست شما درد نکند.»
- نه، چی گفتی؟ یک بار دیگر بگو.
- چیزی نگفتم، فقط گفتم مرسی.
- بخیز.
خلاصه ما را در آن گل و برف، حسابی خیزاند. من ده بیست متر رفتم. ارتفاع گل و برف نیم متر بود و من هلاک شدم و ماندم و دیگر نتوانستم بروم. گفت: «برو.»
- برادر نمیروم. اصلاً نمیتوانم بروم، یخ زدم. همهی سیستم بدنم یخ زده بود.
- برو، وگرنه میزنم.
- بزن
باور نمیکردم که بزند! ژ۳ را بالا برد و بر کمر من کوبید. ژ۳ هم سلاح سنگینی است. انگار برق مرا گرفت؛ به صورتی که بچهها زیر بغلم را گرفتند. چنان شوکی به سیستم نخاعی من آمد که گفتم دیگر فلج شدم. خلاصه به پاوه برگشتیم و ظهر آن شوک برطرف شد و کمکم خوب شدم. آنجا گفتم: «تو برای چه من را زدی؟»
گفت: برای چه تو آن کلمهی زهرماری را گفتی؟ مرد حسابی! ما یک شاه را که ایرانی و همجنس و هموطن خودمان بود، به خاطر فرهنگش از این مملکت بیرون انداختیم. ما شاه را با آن فرهنگ بیرون نکردیم که شمای پاسدار که نوک دفاع از انقلاب اسلامی هستی، کلمهی فرانسوی بگویی. این همه کلمهی «ممنونم، خدا پدرت را بیامرزد، دستت درد نکند» وجود دارد، چرا تو این حرف را زدی؟!»
☆
♡
👈 به روایت سردار #مجتبی_عسگری ؛ مسئول وقت بهداری مریوان و همچنین معاون بهداری #لشکر_۲۷_محمد_رسول_اللهﷺ برگرفته از صفحات ۱۷۶ و ۱۷۷ کتاب بسیار جذاب و خواندنی #عروج_از_شاخه_زیتون نوشتهی استاد جواد کلاته عربی.
🌀 با ما همراه باشید در کانال انجمن راویان شهرستان بهشهر در ایتا👇👇👇
https://eitaa.com/Revayate_ravi
4.17M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥من دو تا بیسکوئیت برای جبهه فرستادم که برادرها خوشحال شوند؛ امیدوارم که پیروز شوید!
▪️سردار شهید حسن باقری در روزهای منتهی به فتح خرمشهر در بین رزمندگان، روایتگر نامه دختر ۱۲ سالهای شد که به زبانی ساده، همدلی مردم را به افرادی میگفت که جانانه برای دفاع از ایران اسلامی در میان موشک و آتش در حال جنگیدن بودند. نویسنده نامه زهرا نقیزاده، دانشآموز دبستان شهید محراب قهدریجان است. سردار شهید این نامه که از میان نامههای مردمی رسیده است را در جمع رزمندگان قرائت میکند: من پدرم که شهید شد ما چهار فرزند و و یکی از آن ها برادرم است و هفت سال دارد و کلاس اول است من پدرم که شهید شد هیچ ناراحتی ندارم به خاطر اینکه برای اسلام شهید شد
▪️من آرزو دارم که پسر باشم وبه جبهه بیایم و شهید شوم ولی نمیتوانم به جبهه بیایم. در راهپیمایی می روم و درس می خوانم. من خیلی آرزو دارم که شهید شوم. من قرآن میخوانم من دعاهای زیادی میخوانم که رزمندگان اسلام پیروز شوند و صدام و آمریکا نابود شوند. این نامه با صفا را با صدای شهید بشنویم تا کمی از فضای روزمرگی جدایمان کند.
🌀 با ما همراه باشید در کانال انجمن راویان شهرستان بهشهر در ایتا👇👇👇
https://eitaa.com/Revayate_ravi