📚کتاب #دویدن_زیر_باران مجموعه خاطرات همسر شهید #سید_احسان_حتملو هست.
زندگی عاشقانه و دلنشین #فاطمه ایزدی و #سیداحسان حتملو قرار بود با تولد فرزندشان چند برابر شود که تقدیر خداوند برای #سیداحسان شهادت و برای #فاطمه صبر را رقم زد.
📚این کتاب تقدیم میشود به صبوری تمامی مادران و همسران گرانقدر شهدای عزیز مدافع حرم.
@Revayate_ravi
🔹نام کتاب: #نورعلی
(نیم نگاهی به زندگی و اوج بندگی #شهید_نورعلی_شوشتری )
🔸این سردار به خاطر خدماتش در مناطق محروم سیستان و بلوچستان میان مردم به مسیح بلوچستان معرف شد و سرانجام سال ۸۸ با انفجار انتحاری مزدوران عبدالمالک ریگی به شهادت رسید
🔹 در زمان جنگ و در تماس مرحوم حاج سید احمد خمینی با سردار شوشتری و ابلاغ گزارش پیشرفت عملیات توسط آن مرحوم به امام خمینی (ره)، حضرت امام خطاب به سردار شوشتری میفرمایند: "در این دنیا که نمیتوانم کاری بکنم. اگر آبرویی داشته باشم در آن دنیا قطعاً شما را شفاعت خواهم کرد
283 صفحه|قطع جیبی| 12000 تومان
خرید از طریق ایتا👇
@Milad_m25
@Revayate_ravi
انجمن راویان شهرستان بهشهر
#خاطره_شهید_مهدی_عزیزی
📿مادر شهید:
🍁 از بچگی فردی #خاص بود و هیچ وقت گریه نمیکرد، طوری بود که من گمان کردم مشکلی دارد که گریه نمیکند اما دیدم نه، او فقط #لبخند میزند. خیلی زود راه افتاد و اولین کلامی که به زبان آورد «شهیدم کن» بود طوری که مادربزرگش تعجب میکرد که زبانش با این کلمه باز شده است.
🍁از پولش چیزی برای خود پسانداز نمیکرد و همیشه آن را به دیگران #کمک میکرد و با #شهید_ابراهیم_هادی ارتباط عاطفی زیادی داشت.
🍁هر كسي با هر منش و رفتاري اگر با او ارتباط برقرار مي كرد، با او #رفيق مي شد. مهدي مي گفت كه شايد اين رفتار و اين اخلاق من #تأثير خودش را بگذارد و از راه اشتباهي كه انتخاب كرده اند برگردند. مهدي در #عمل جذب حداكثري داشت.
🍁او پای ثابت مکتب آیت الله حق شناس بود، یه روز به همراه تعدادی از دوستانش به دیدن آیتالله #حقشناس رفته بودند که آیتالله از بین دوستانش، فقط به مهدی یک #دستمال داده و گفته بود اشکهایی😭 که برای امام حسین (ع) میریزی را با این دستمال پاک کن و آن را نگهدار تا در کفنت بگذارند.
🍁در يك جلسه كه مهدي در محضر استاد ميرود، آيتالله حقشناس تا او را ميبيند به #گريه ميافتد. دوستانش تعجب ميكنند كه چرا استاد گريه ميكند و چه رازي بين او و مهدي وجود دارد؟ و هيچكسي نميدانست كه مرد خدا در چهره آفتاب سوخته شاگردش، نور #شهادت را ميبيند. مهدي همه راز و نيازش با امام حسين(ع) بود.
🍁مهدی همیشه به جز روزهای عید لباس مشکی⚫️ به تن داشت و معتقد بود که بعد از مصیبت #حضرت_زینب (س) باید همیشه عزادار بود، در آخر نیز به توصیه خودش تربت #کربلا و دستمال اشکش را در کفنش گذاشتند.
راوی:مادر شهید
#شهید_مهدی_عزیزی
#شهید_مدافع_حرم
@Revayate_ravi
🔶🔷 شهید #مهدی_عزیزی همواره تصویر ابراهیم هادی را در جیبش داشت.
🔶🔷شهید #عزیزی میگوید:
نوروز سال قبل در سفر عتبات بودم. روزی که به کربلا رسیدم، به نیابت از ابراهیم هادی زیارت و دعا کردم.
🔶🔷همان شب در عالم رویا مشاهده کردم که در بینالحرمین جمعیت زیادی نشستهاند.مانند جلسات هیات!!!
🔶🔷من هم وارد شدم و گوشهای نشستم.یکباره دیدم که ابراهیم هادی با همان چهره ملکوتی روبروی من نشسته.
خواستم به طرفش بروم اما خجالت کشیدم.
🔶🔷از آقایی که چایی پخش میکرد پرسیدم:ایشون ابراهیم هادی است؟؟؟
گفت:بله
گفتم:اینجا در عراق چه میکند؟؟
به آرامی گفت:ایشون مشاور #حاج_قاسم_سلیمانی است.....
🔶🔷 و ما مشاهده کردیم که درست در همان ایام ، رزمندگان عراقی ، شهر تکریت که دژ محکم داعش محسوب میشد را به راحتی و با کمترین تلفات آزاد کردند.
آن هم با توسل به مادر سادات حضرت زهرا (س).
@Revayate_ravi
#ڪلام_شهید :
#توان ما ؛
به اندازهٔ #امکاناتِ در دست ما نیسـت
توان ما به اندازهٔ اتّصال ما ،
با خداست . . .
💥#روحانی_شهید_حجت_السلام
#عبدالله_میثمی🌷
🍃تاریخ تولد : ۱۳۳۴/۰۳/۰۹
✨محل تولد : اصفهان
🍃تاریخ شهادت : ۱۳۶۵/۱۱/۱۲
✨محل شهادت: شلمچه
🍃عملیات : کربلای ۵
✨مزار شهید :گلستان شهدای اصفهان
@Revayate_ravi
🍃✨🍃✨🍃✨🍃
🌾مجنون
🍁بعداز#شهادتش، دونفر👥 ازرزمندگان عراقی جبههٔ مقاومت آمدند تبریز برای زیارت #مزارمحمودرضا. رزمندگان عراقی وسوری، محمودرضا را در سوریه بااسم مستعارش، حسین صدامیزدند.
🍃 یکی ازاین دو #رزمندهٔ عراقی که مجروح هم بود، مدام وسط حرفهایش می گفت: «حسین، مجنون» ومنظورش این بود که محمودرضا دیوانه بود! در بین راه پرسیدم #منظورش ازاینکه می گوید حسین مجنون چیست ⁉️گفت: «مادریکی ازدرگیری هادرسوریه دوتا شهید دادیم که به خاطر شدت درگیری موفق نشدیم #پیکرهایشان رابرداریم وبیاریم عقب.
🍁تکفیری هاپیشروی کردندو#پیکرشهداروی زمین ماند. برای همین روحیه مان را ازدست داده بوذیم. حسین وقتی دیدمااین طورهستیم ونمی جنگیم، رفت وماشینی🚘 راکه آنجا بود روشن کردوراه افتادبه سمت تکویری ها. ماازاین کاری که حسین کرد تعجب کردیم. هرچه دادزدیم نرود، گوش نکردورفت.
🍃داشتیم نگاهش می کردیم و#هرلحظه منتظر بودیم اتفاقی برایش بیقتد. حسین رفت وپیکر#شهدارابرداشت وکشید داخل ماشین وباخودش آورد. کارش دیوانگی بود اما این کاررا برای روحیهٔ ما انجام داد.»✨
#شهید #محمودرضا_بیضایی🌷
راوی:احمدرضا بیضائی
#من_قلبی_سلام_لبیروت
@Revayate_ravi