🔴 بیمارنمایان را جدی نگیریم‼️
🔻چهارشنبه تو بازار بغداد دو عملیات انتحاری اتفاق افتاد. فرد انتحاری اول، برای جلب توجه مدعی میشود بیمار است، مردم برای کمک دور او جمع میشوند و سپس خود را منفجر میکند. فرد انتحاری دوم نیز پس از جمعشدن مردم برای کمک به زخمیهای انفجار نخست، خود را منفجر میکند.
🔹البته سابقه افراد انتحاری در عراق موید این حقیقت است که معمولا انسان های ضعیف النفس، بیماران روانی و دارای عقده های شخصیتی طعمه و #عروسک های خوبی برای کارگردانان پشت پرده عملیات تروریستی هستند..
🔹اما این روزها، افرادی شبیه این تیپ در فضای مجازی بسیار دیده میشوند، کوتوله هایی که حکم حروف والی دارند (دیده شده ولی خوانده نمیشوند) و با حداقل سواد رسانه ای، سواد دینی یا سیاسی حاضرند برای دیده شدن، لایک خوردن و جذب فالوور هر پستی منتشر میکنند و هر حرفی علیه مقدسات و اصول بزنند..
🔹 چاره بیمار طبیب است و درمان غافل در نهایت #احترام روشنگری است. اما بیمارنماها (فی قلوبهم مرض) را اگر جدی گرفتیم خطاست چرا که به انتحار آنان کمک کرده ایم. درمان این بیمارنمایان فقط #تغافل است چرا که انسان های حکیم هرگز عروسک ها را آدم نپندارند!
... وَإِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلامًا
🖌 #محمدصادق_سلطانزاده
@Revayate_ravi
دو شهید...دو رفیق
همه جا معروف شده بودن به باهم بودن
تو جبهه حتی اگه جداشونم میکردن آخرش نا خواسته و تصادفی دوباره برمیگشتن پیش هم
خبر شهادت علیرو که آوردن مادر محمد هم دو دستی تو سرش میزد و میگفت بچم
اول همه فکر میکردن علی رو هم مثل بچش میدونه به خاطر همین داره اینجوری گریه میکنه
بهش گفتن مادر تو الان باید قوی باشی تو هنوز زانوهات محکمه تو باید ننه علی رو دلداری بدی
همونجور که اشک میریخت گفت:
زانوهای محکم کجا بود؟ اگه علی شهید شده مطمئنم محمد منم شهید شده اونا محاله از هم جدا بشن
عهد بستن آخه مادر...
عهد بستن بدون هم پیش "سیدالشهدا" نرن...
مامور سپاهی که خبر آورده بود کنار دیوار مونده بود و به اسمی که روی پاکت بعدی نوشته شده بود خیره شد
#شهید_محمد_رجبی 🌷
@Revayate_ravi
#قسمتچهارم
❤️#زکریا گفت: میخوام زن بگیرم ، چشمهام گِرد شد😳
گفتم:پسر خوب تو تازه دیپلم گرفتی!
نه سربازی رفتی
نه کار درست و حسابی داری
ما خونهی بزرگ نداریم ، فقط دو تا اتاق داریم ، کجا عروس بیاریم.
❤️خیلی سوال پیچش کردم که چه کسی رو انتخاب کرده ولی نَم پس نداد
تا اینکه اتفاقی فهمیدم نه تنها انتخاب کرده بلکه خواستگاری هم انجام داده.
❤️خواهر شوهرم اومد خونمون و گفت: #زکریا اومد خونشون و گفته: دختر عمه الهه رو میخوام.
❤️پدر الهه خیلی وقت پیش فوت کرده و برادر هم نداشت
اونها ده تا دختر بودن که مادرشون با زحمت اونها رو بزرگ کرد.
@Revayate_ravi
❤️جریان رو به کربلایی گفتم.
گفت: کی بهتر از الهه ولی این پسر به کی رفته همین طوری رفته خونهی عمهاش خواستگاری
❤️وقتی به #زکریا گفتم چرا این کار رو کردی؟؟؟
گفت: شنیدم الهه خواستگار داره
روستا کوچیکه ، ترسیم تا به شما بگم ، الهه رو شوهر بدن.
❤️کربلایی شرط کرده بود که اول باید سربازی بره و وضعیت کارش هم مشخص بشه
#زکریا زور دست به کار شد و رفت سربازی
همیشه هم با دست پُر میومد و تنها کسی که براش هدیهی خاص میگرفت ، الهه بود.
❤️همون موقع تو وردی سپاه ثبتنام کرد توی تمام مصاحبه قبول شد
رفت که کار عضویتش رو دُرُست کنه
❤️#زکریا فروردین ۸۷ عقد کرد.
@Revayate_ravi
31.52M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 نماهنگ ویژه: از خرمشهر تا دروازههای فلسطین
🔹 روایتی ویژه از فعالیتهای حاج قاسم سلیمانی؛ از دفاع مقدس تا سپاه قدس
@Revayate_ravi
11.43M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شما پیادهای تو تاریخ آقای #زیباکلام
@Revayate_ravi
#قسمتپنجم
😎رابطهی #زکریا با دامادها خیلی صمیمی بود
یه بار دیدم یکی از بچهها یه استانبولی گچ رو داره از پلهها بالا میبده
شَصتم خبر دار شد ، گفتم: راستش رو بگید چرا دارین گچ رو میبرید بالا
😎 گفتن: سفارش داداش #زکریاست
گفت:هر وقت سید رحمان(دامادشون) اومد بریزین روی سرش
چشمهام چهارتا شد😳
😎رفتم به #زکریا گفتم: چرا میخواستی این کار رو بکنی؟؟
گفت: آخه سید رحمان خیلی به خودش میرسه
لباسهای اتو کشیده
موهای ژل زده
گفتیم یه کم باهاش شوخی کنیم ، یَخش باز بشه.
@Revayate_ravi
😎یه سال عید قربون به محض اینکه دخترم زینب وارد حیاط شد ، #زکریا قایم شده بود.
هر چی خونابه و چربی قربونی توی دستش بود رو مالید به صورت زینب
😎زینب فقط جیغ میکشید.
گفتم چرا این کار رو کردی؟؟
گفت: میدونستم زینب حساسه و میخواد بیاد اینجا به خاطر بوی قربونی دماغش رو بگیره پیف پیف کنه
گفتم: همون اول یه کاری کنم که براش عادی بشه😉
❤️بالاخره #زکریا و الهه زندگی مشترکشون رو توی یه اتاق ۱۲ متری شروع کردن که حتی برای نشستن دو یا سه نفر هم جا نداشت
@Revayate_ravi