eitaa logo
انجمن راویان شهرستان بهشهر
281 دنبال‌کننده
4.8هزار عکس
1.5هزار ویدیو
1 فایل
ارتباط با ادمین @Z_raviyan
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
انجمن راویان شهرستان بهشهر
🚩اخلاق و رفتار : 🌹بعد از شهادت ایشان، آقا که به منزل ما تشریف آوردند و سه ربع، از یک ساعت را از شخصیت حاج حسن صحبت کردند و فرمودند: حاج حسن در کار خودش آنقدر سریع و تند پیش می‌رفت که بعضی مواقع من او را نگه می‌داشتم و مانع می‌شدم که جلوتر نروید...به نقل از خانواده ایشان 🌹در كارهایش خیلی منظم بود. هیچ وقت چیزی را جا نمی‌گذاشت. خیلی رئوف بود، یك داد سر كسی نمی‌زد، به اطرافیانش بسیار محبت می‌كرد. به من خیلی محبت داشت. شاید باور نكنید، اما می‌‌آمد من را می‌بوئید و می‌بوسید، مثل كسی كه گلی را بو می‌كند، من را می‌بویید. می‌گفت همه‌ی افتخار من این است كه مادری فداكار مثل تو دارم. به من می‌گفت هر چیزی كه لازم داری و می‌خواهی به من بگو و چرا به بچه‌های دیگرت می‌گویی؟ بگذار این اجر به من برسد. من ذره‌ای ناراحتی از این پسرم ندارم. مانند یك پسر هجده ساله، شیرین‌ زبان وخندان بود...ایشان چند خوبی داشت كه من در آن شبی هم كه حضرت آقا زحمت كشیدند و به منزل ما تشریف آوردند، وقتی از من خواستند كه درباره‌ی خصوصیات پسرم صحبت كنم، همین خوبی‌ها را گفتم. یكی این‌كه به شركت در نماز جمعه پایبند بود. من یاد ندارم كه نماز جمعه‌ی ایشان ترك شده باشد. دیگر آن كه عصرهای جمعه كه معمولاً فرزندان ونوه‌ها و عروس‌هایم هم در منزل ما بودند، او هم می‌آمد و دعای سمات می‌خواند. بعد از دعای سمات، حدیث كساء را می‌خواند و خیلی خوب تفسیر می‌كرد. حسن آقا همیشه موفق بود. در زندگی ذره‌ای از كمك به مستضعفان غفلت نمی‌كرد. از دعا و اشك برای حضرت سیدالشهدا (ع) جدا نمی‌شد. حسن آقا از اولِ جوانی به نماز اول وقت و نماز جماعت خیلی علاقه داشت. سعی می‌كرد در هر جایی كه هست، نماز جماعت تشكیل بدهد. امام جماعت محل كارش هم بود و در منزل هم امام جماعت ما بود. صبح‌ها یك ساعت مانده به اذان صبح از خواب بلند می‌شد. بعد از نماز صبح، زیارت عاشورا را از حفظ می‌خواند. بعد برای ورزش یا پیاده‌روی می‌رفت بیرون. روزش را این‌طور شروع می‌كرد... راوی: مرحومه فاطمه جلیلی، مادر شهیدان تهرانی مقدم 🌹حاج حسن آقا هر وقت به دیدن مادر می‌آمد، دست او را می‌بوسید و می‌گفت اینجا بهشت است! همه‌ی ما را هم توصیه می‌كرد دست مادرمان را ببوسیم؛ ما افتخار نوكری مادرمان را از حاج حسن آقا یاد گرفتیم... برادر شهید، حاج محمد 🌹پدرم فردي نظامي بود اما ما اطلاع زيادي از كار آن نداشتيم. چون كار را با تمام سختی و مصائبش در پشت در خانه می گذاشت و تنها با عنوان پدري دلسوز وارد خانه می شد. اين يكي از ويژگي هاي عالي پدرم بود كه تا زمان شهادت وي، سختي كار و فشار محيط كارش را به منزل منتقل نكرده بود. تواضع و اخلاص پدر از ويژگي هاي منحصر به فرد او بود. برايم جالب بود كه بعد از شهادت پدرم فهميدم در طول زندگي اش، گروه هاي سني متفاوتي را در جبهه و هم پشت جبهه تحت تاثير رفتارش قرار داده. اين را از صحبت هاي متفاوت افراد و بعد از شهادت وي متوجه شدم... نماز اول وقت برای پدرم در حکم اوجب واجبات بود. تحت هیچ‌شرایطی نماز اول وقتش قضا نمی‌شد. اگر امکانش بود، خودش را به مسجد می‌رساند. اگر نه، هرجا که بود (تأکید و تکرار می‌کند: «هرکجا که بود») به‌سرعت گوشه‌ای مشغول نماز می‌شد. در مسافرت‌ها، همیشه زیراندازی پشت ماشین داشتیم که رأس اذان، آن را کنار جاده پهن می‌کردیم و همراه پدر به نماز می‌ایستادیم. نماز جمعه هم رکن دیگر خانه‌ی ما بود. برای پدر این‌ که ما به نماز جمعه نرویم، به‌هیچ‌وجه تعریف‌شده نبود. هرطور بود، هرجمعه همگی به مراسم نماز جمعه می‌رفتیم. تا یاد دارم، این‌ سنت در خانه‌مان بوده است... همیشه می‌گفت: کاری که ما می‌کنیم خیلی حساس است و اهمیت دارد و اصلاً صرف ایران نیست که از این کار استفاده کند. اعتقاد داشت این موشک‌ها در واقع اختراع شیعه است و می‌گفت: می‌خواهم روی این موشک‌ها بزنم «ساخت شیعه» و به اذن خدا و کمک اهل بیت کاری خواهیم کرد که آیندگان خواهند فهمید چقدر اهمیت دارد. در جواب بچه‌ها که از او می‌پرسیدند: چرا بابای همه را تلویزیون نشان می‌دهد، اما شما را نشان نمی‌دهد؟»... هیچ وقت نمی‌گفت که همه این کارها، کار ماست، تنها چیزی که این اواخر می‌گفت، این بود که: ما کاری داریم می‌کنیم که امیدواریم به واسطه آن مقدمات ظهور را فراهم شود، وقتی حضرت بقیة الله تشریف بیاورند، شاید از این ابزار استفاده کنند. اگر شما صبور باشید، در اجرا این کار شریک خواهید بود و ما از این حرف‌ها انرژی زیادی می‌گرفتیم... به نقل از همسر و فرزندان ایشان @Revayate_ravi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠 عزیرانی که شرایطش رو دارن در تشیع جنازه‌ی پدر مهندس شهید محمدمهدی فرقانی شرکت کنن. 💠ان‌شاءالله مهمان سفره‌ی شهدا و شهید عزیزشون باشن @Revayate_ravi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❣شـهیــدمـحمــدحـسیــن‌حــدادیــان❣ ❣شـهیــدے ڪه دراویــش گـنـابـادے او را در قـلــب تـهــران اربـااربـا ڪردن❣ 🎬 قسمت:4⃣2⃣ 🥀🌹مامان داشتم شاخ در می‌آوردم!اینا کل خیابون رو آب‌وجارو زدن......چندتاشون اون اتوبوس جلوی خونه‌ی نورعلی تابنده رو رنگ سفید زدن و روش گل‌و‌بلبل کشیدن.یه دفعه یه ماشین رسید با یه عالمه گلدون کوچیک.چند نفر دورش روبان زدن.اون پنج نفر لیدرشون اون گلدونها رو بردن دمِ تک‌تک خونه‌های گلستان هفتم......از همه معذرت خواهی کردن که ما مقصر نبودیم،این‌هم هدیه‌ای از طرف دراویش سلسله‌ی نعمت‌الهی‌گنابادی! 🥀🌹بعداز ظهر دوشنبه،۳۰بهمن،با فرهاد رفتیم دکتر.باید اِم‌آرآی کمرم رو نشون میدادم.دکتر گفت: هیچ راهی جز عمل نداری!ساعت پنج ،گرسنه‌وتشنه با ناراحتی رسیدم خونه.تموم مسیر به نذری فردا فکر می‌کردم.از تولد زهرا هر سال روز شهادت حضرت زهرا(س) طعام خیرات می‌کردیم.نیت‌ام پنج کیلو برنج بود ولی سعی می‌کردم غذای خوشمزه‌ای دُرُست کنم.قیمه،فسنجون،باقالی‌پلو با گوشت یا زرشک‌پلو با مرغ.روزهایی که خودم اجاق‌گاز رو روشن می‌کردم برای پخت ، با سلام و صلوات.محمدحسین راه‌به‌راه می‌پرسید: حاضرشد ببرم؟تموم شد؟ برنجش دم کشید؟؟خورشتش جا اُفتاد؟؟؟افراد بی‌بضاعت محله رو زیر سر داشت.بیوه‌بیکار،مسن‌مستمند.ظرف یکبار مصرف میاورد که اونها رو جدا بگذارم.آخر هم به ما نمی‌گفت:کجا می‌بره. 🥀🌹محمدحسین که اومد خونه بهش گفتم: شنیدی!!!دراویش سه نفر از پرسنل ناجا رو با اتوبوس زیر گرفتن؟؟؟شنیده‌بودم که این روزها با اسلحه‌ی شکاریشون پست میدن.کلی کوکتل مولوتف و سنگ و چوب و آجر آوردن ، اونجا رو برای خودشون پادگان کردن.باورم نمیشد به این راحتی آدم بکشن.محمدحسین گفت: دو تا از دراویشی که تو تحصنشون بودن،داشتن از یه پرایدی دزدی می‌کردن.پلیس مشکوک میشه و دستگیرشون می‌کنه.جالبه....سریع پیامک میدن به بقیه و ظرف دو ساعت بنر چاپ کردن،اومدن جلوی کلانتری۱۰۲ ،خیابون پاسداران،سرِ گلستان هفتم،۳۰ نفر تحصن کردن که زندانی ما رو آزاد کنین.!جالبی قصه اینه که طرف رو برده‌بودن یه کلانتری دیگه!!!دراویش ترافیک درست می‌کنن راه‌بندون راه میندازن.یگان امداد اومد اونها رو با سلام و صلوات بکشه کنار ولی دست بردار نبودن و شعر میدادن:(مرگ‌بر‌دیکتاتور).خواستن در کلانتری رو بشکنن.بعد هم گفتن:برای تهران اسفند خونین راه میندازیم. @Revayate_ravi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سخنی از شهدا آقا ابراهیم هادی می‌گفت همیشه کاری کن که اگه خدا تورو دید خوشش بیاد نه مردم 👌 @Revayate_ravi
5.99M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
• . شُھدابامعرفتند، حاضرندتاپایِ‌جان‌بروندتاتوجـٰان‌بگیری.. شھدارفیق‌بازند ! باورکن،آنھانیڪورفیقانـےبرایِ‌ماراه‌گم ڪرده‌هاهستند(:♥️ @Revayate_ravi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا