💜شهید عزیز💜
🖇فرمانده رزمنده🖇
قسمت5⃣2⃣🌈#بهروایتمادرشهید
از سوریه هرشب تماس می گرفت و جویای احوال بچه ها بود.دل نگران بود. از من می خواست دعای عاقبت بخیری را در نمازهایم برایش بخوانم. ۳۴روز و ۳۴شب در نمازم دعا کردم خدا فرزندانم را عاقبت به خیر کند.
□■□
وقتی داشتند بیرون می رفتند،قرآن گرفتم بالای سرشان. گفت:《قرآن روی سر گرفتن چندان مهم نیست.دعا کن با قرآن زندگی کنیم،با قرآن بمیریم،با قرآن محشور شویم》.
کاسه آب را گرفتم که پشت سرشان آب بپاشم. گفت:《مادر جان! آب را پشت سر کسی می ریزند که امیدی به باز گشتنش باشد! ما داریم می رویم سوریه!》.
پرسیدم مگر نمی خواهی برگردی؟
گفت:《با خداست!》از کوچه که خواست بیرون برود، دوباره برگشت و سفارش بچه ها را کرد.
از پنجره ماشین دوباره خواست از یاد بچه ها غافل نشوم.گفتم:《مگر نگفتی خدا؟》گفت:《خداهست، پدر و مادر وسیله اند》.
□■□
خواب دیده بودم شهید علی اکبر درویشی خبر شهادت مرتضی و محمود را برایم می آورد .
برای برادرم تعریف کردم.گفت:《ان شاء الله خیر است،گوسفندی قربانی کن》.
گوسفندی گرفتم و قربانی کردم. ای کاش دو گوسفند قربانی می کردم.هرچند امر خدا اگر بخواهد اتفاق بیفتد، هیچ گوسفندی قربانی نمی تواند جلویش را بگیرد.
□■□
سه روز از خواب شهید درویشی می گذشت که
محمود ۴۳ تا از عکس هایی که در سوریه گرفته بود را برای مرتضی فرستاد.تعجب کرده بودم ،آخه هیچ وقت عکس نمی فرستاد؛عجیب تر این بود که محمود از عکس گرفتن وعکس داشتن و فرستادن عکس ها برای خانواده خوشش نمی آمد؛ ولی این دفعه اصرار داشت که آن عکس ها را به همه فامیل بدهم.
□■□
من مصیبت زیاد دیدم و کشیدم.داغ برادر شهیدم، مرگ پدرم،مصیبت های مرگ پدر محمود همه را دیدم؛ولی هیچ کدامش به اندازه داغ محمود نبود.داغش به کنار،جگرمان آتش می گرفت وقتی می شنیدم که می گفتند:《خانواده های شهدای مدافع حرم هر کدام هفتصد میلیون گرفتند!》
عکس محمود را می گرفتم و نگاهش می کردم،می گفتم:《قیمت تو هفتصد میلیون تومان است پسرم؟!》.
□■□
#بهروایتسرداررستمیانفرماندهلشکر۲۵کربلا🦋🌹
محمود که شهید شد، رفتم منزلشان که دیداری با خانواده اش داشته باشم. در محضر مادرش نشسته بودم و محو صحبت های این شیر زن بودم. به من گفته بود:
چرا دستور داده اید که برادران شهدا به عملیات ها اعزام نشوند؟من نزد حضرت زهرا(س)از شما شکایت می کنم. سه فرزند دیگر دارم که شما باید میدان را برای بقیه فرزندانم باز بگذارید تا آنها هم به وظیفه شان عمل کنند. شهادت هر کدامشان برایم افتخار است.
🌀 با ما همراه باشید در کانال انجمن راویان شهرستان بهشهر در ایتا👇👇👇
https://eitaa.com/Revayate_ravi
9.91M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 زندگی بی رضا نمیچسبد
🌀 با ما همراه باشید در کانال انجمن راویان شهرستان بهشهر در ایتا👇👇👇
https://eitaa.com/Revayate_ravi
7.48M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📽️هلیکوپتر حجه الاسلام رئیسی ، رئیس جمهور ، امروز صبح در مسیر بوشهر سقوط کرد!
📹 دوربین مخفی و واکنــش مردم
#رئیسی
🌀 با ما همراه باشید در کانال انجمن راویان شهرستان بهشهر در ایتا👇👇👇
https://eitaa.com/Revayate_ravi
شهیدے که بین اذان گفتنش پر کشید🕊️
🌹سردار شهیدجلال افشار
تاریخ تولد: ۶ / ۷ / ۱۳۳۵
تاریخ شهادت: ۲۴ / ۴ / ۱۳۶۱
محل تولد: اصفهان
محل شهادت: شلمچه
🌿دوست← دست و بالش تنگ بود
دارییاش از مال دنیا فقط یک موتور خراب بود همیشه دست هایش روغنی بود سوار موتور میشد و میرفت قبض های حقوق یتیمان را توزیع میکرد
آیتالله بهاءالدینی (ره)، استاد این شهید بزرگوار که خود تندیس عرفان و آیینه بصیرت و سالک واصل است، او را «ذاکر قریب البکاء» نامید💫 بعد از این که جلال شهید شد عکسش را محضر آیتالله بهاءالدینی عرضه کردند بیاختیار اشک از چشمانشان جاری شد🥀قطرات اشک روی عکس جلال افتاد، در این حین گفتند: «امام زمان (عج) از من یک سرباز خواست من هم صاحب این عکس جلال را معرفی کردم. اشک من، اشک شوق است.» همرزم← بعد از آن که راهی جبهه جنوب شده بود او هنگام ظهر برای اذان به بالای تپه ای برای گفتن اذان رفت که ناگهان صدای گلوله توپ آمد💥 و لحظه ای بعد جلال در حالی که ترکش پهلوی او را شکافته بود🥀با زبان روزه زمانی که به ذکر «اشهد ان محمد رسول الله» رسید شهید شد🕊️ چه سعادتی بالاتر از اینکه سرداری در میدان جنگ در هنگام گفتن اذان و زمانی که به ذکر «محمد رسولالله» برسد شربت شهادت را بنوشد🕊️🕋
🌀 با ما همراه باشید در کانال انجمن راویان شهرستان بهشهر در ایتا👇👇👇
https://eitaa.com/Revayate_ravi
💜شهید عزیز💜
🖇فرمانده رزمنده🖇
قسمت6⃣2⃣🌈
#بهروایتمحمدرضارادمهربرادروهمرزمشهیددرخانطومان
چند روز بعد از مجروحیتم برای سپری کردن دوران نقاهت مرا برگرداندند ساری و همچنان بستری بودم.
محمود به خوابم آمد.پرسیدم کجایی الان؟
گفت:《ببین محمدرضا!اینهایی که اینجا هستند مرا نمی بینند!》.
متعجبانه پرسیدم:《آهان!پس تو شهید شدی و فقط من تورا می بینم؟》
خنده ای کرد وگفت: آره ،بعد دوباره ازش پرسیدم:《الان کجایی داداش؟》گفت:《توی سپاه قائم هستم.》
از خواب که بیدار شدم،سپاه قائم فکرم را مشغول کرد.از همکاران می پرسیدم که آیا چنین سپاهی وجود دارد یانه .خیلی که فکر کردم به این نتیجه رسیدم که منظور محمود این بود که او خودش را سرباز امام زمان(عج)می داند وشاید منظورش از سپاه قائم،همان حضورش در بین سربازان امام زمان(عج)در عصر ظهوربود.
□■□
#بهروایتمادرشهید🦋🌹
مراسم ها تمام شد، و من ماندم و داغ جگر گوشه ام.محمود در وصیت نامه مرا به خانم امل بنین (ع)قسم داده بود که جلوی مردم قطره ای اشک نریزم.نمی خواست دشمنان از گریه ام شاد شوند.
همه را ریخته بودم توی خودم و وجودم یک پارچه آتش شده بود.مدام فکرم این بود که او چگونه شهید شد والان بدنش کجاست و موقع جان دادن چه زجرهایی کشید.آمد توی خوابم.
گفت:《مادرجان! این همه سال رفتی راجع به شهادت و مسائل قرآنی در جلسات صحبت کردی!
حالا که موقع عمل رسید داری کم می آوری؟!
می دانی ما چطوری شهید شدیم؟قبل از این که تیر به من بخورد، خدا روحم را قبض کرد.اصلا احساس نکردم که کی تیر به من خورد! خود خدا قبض روحم کرد.من الان در میان سپاه قائم هستم!》
بیدار شدم و خدا را شکر کردم.محمود آرامم کرد.
□■□
مدتی از شهادت محمود گذشت، قرار شد دیداری با مقام معظم رهبری داشته باشیم.من ،محمدرضا با خانواده،مجتبی با خانواده وخانم و دوتا گل پسرهای محمود رفتیم به دیدارشان .آن قدر شوق داشتم که نمی توانم وصفش کنم.
نامه ای را که از قبل نوشته بودم تقدیم ایشان کردم.از ایشان خواسته بودم هیچ کس مانع رفتن فرزندانم به سوریه نشود و آنها بتوانند تا جان در بدن دارند از حریم اهل بیت (ع) دفاع کنند.
حضرت آقا که می دانستند محمودم شهید و محمد رضا هم در سوریه مجروح شده، از من پرسید:《رضایت بنده هم شرط است؟》
عرض کردم؛ من از پسرانم راضی هستم، ان شاء الله شما از آنها راضی باشید.
مجددا حضرت آقا فرمودند:《خانم رضایت من هم شرط است؟》و در ادامه به فرزندانم اشاره کردند و فرموند:《اینها ذخایر نظام جمهوری اسلامی هستند و باید به اسلام و نظام جمهوری اسلامی خدمت بکنند》.
یاد سفارشات محمود افتاده بودم که همیشه تاکید داشت تا ما مطیع محض ولایت فقیه باشیم.
دیگر اصراری به رفتن فرزندانم به سوریه نداشتم.
🌀 با ما همراه باشید در کانال انجمن راویان شهرستان بهشهر در ایتا👇👇👇
https://eitaa.com/Revayate_ravi
السَّلامُ عَلیڪَ ایُّهَا المُقَدَّمُ المَأمُولْ
السَّلامُ عَلَیڪَ بِجَوامِعِ السَّلامْ
سلام بر تو اے ڪسے ڪه اوّلین آرزوے همه هستی،، همه سلامها و درودها نثار تو باد..
.
السلامعلیڪیاخلیفةاللهفےارضھ..✋🏻-
#سلامباباجان🥀
🌀 با ما همراه باشید در کانال انجمن راویان شهرستان بهشهر در ایتا👇👇👇
https://eitaa.com/Revayate_ravi