حقا که مرادی و مریدت شدهام من
حقا که تو خورشید زمینی و زمانی
#جانم_فدای_رهبر
🌀 با ما همراه باشید در کانال انجمن راویان شهرستان بهشهر در ایتا👇👇👇
https://eitaa.com/Revayate_ravi
«طریق پرواز» به سبک #شهیدعلیحیدری
🔹علی حیدری جوانی که دفترچهای داشت که نامش را «طریق پرواز» گذاشته بود و اعمال روزانه خود را در انتهای روز با امتیاز مثبت و منفی مشخص میکرد و اینگونه به حسابرسی اعمالش میپرداخت و به خود تذکر میداد ...
🔹در بخشی از وصیتنامهاش آمده است:
من خیلی کمتر عطر خریدهام زیرا هر وقت بوی عطـر میخواستم از ته دلم میگفتم "حسین جان" آن وقت فضا معطر میشد.
🔹علی در سن ۱۹ سالگی در عملیات بدر به فیض شهادت رسید و در قطعه ۲۷ بهشت زهرا(س) به خاک سپرده شد/ بخشی از کتاب «علی بیخیال» زندگینامه و خاطرات این شهید عزیز
🌀 با ما همراه باشید در کانال انجمن راویان شهرستان بهشهر در ایتا👇👇👇
https://eitaa.com/Revayate_ravi
🔰 #سیره_شهدا | #نمازاول_وقت
🌟شب عروسی اش،میهمان ها نشسته بودند که صدای اذان از بلندگوی مسجد محل بلند شد.
احمد که با لباس دامادی کنارم نشسته بود، مودبانه گفت:با اجازه شمامیرم مسجد نمازم
رو می خونم و زود بر میگردم.
در مقابل چشمان حیرت زده ی میهمان هایی که هنوز او را به خوبی نمیشناختند و با اخلاق او آشنا نبودند، بلند شد، وضوگرفت و رفت به طرف مسجد. وقتی برگشت ، نمازش را به جماعت خوانده بود.
🎙راوی: همسر شهید احمد عبداللهی
🌀 با ما همراه باشید در کانال انجمن راویان شهرستان بهشهر در ایتا👇👇👇
https://eitaa.com/Revayate_ravi
✅وقتی پدرش زنگ زد و حال حامد رو پرسید امیر گفت : حال حامد حال اون موقع ی حضرت عباسِ که از اسب به زمین افتاد ...
✅چشم هاشو از دست داده ، یک دستش از مچ و دست دیگرش از آرنج قطع شده و اون چهل و پنج ترکشی که به سرش خورده کار اون عمود آهنین رو کرده .. حال حامد حال اون عاشقی است که شبیه معشوقش شده باشه .. معشوق خواسته عاشقش رو شبیه خودش بکنه .. انگار که از روی مقتل شرح شهادت حضرت عباس رو بخونی
✅اون رو از بیمارستان لاذقیه با هواپیما به بیمارستانی در تهران انتقال دادند ..
✅وقتی دوستانش می آمدند تا به مادرش دلداری بدهند مادرش میگفت : دعا کنید خدا این قربانی را از ما بپذیرد ..
✅و بالاخره حامد جوانی در ۷تیرماه ۱۳۹۴ در بیمارستان تهران به شهادت رسید !
✅وقتی خبر شهادتش را مادرش شنید نشست روی زمین کنار شوهرش ، که از بیتابی داشت هلاک میشد و صدای ناله اش بلند شده بود اما مادرش یاد قولی افتاد که به حامد داده بود که *[ نگذارد هیچکس اشک او را ببیند ]
✅او را در گلزار شهدای تبریز در کنار شهید محمودرضا بیضایی دفن کردند.
🌀 با ما همراه باشید در کانال انجمن راویان شهرستان بهشهر در ایتا👇👇👇
https://eitaa.com/Revayate_ravi
✅چند ماه بعد دقیقا روز تولد حامد خانواده شهید حامد جوانی مشرف به دیدار حضرت آقا شدند ...
✅دوستان حامد برایش در گلزار شهدای تبریز تولد گرفتند ولی خانواده ی او به خاطر دیدار با حضرت آقا نتوانستند شرکت کنند ...
✅خانواده اش وقتی حضرت آقا را دیدن برادرش امیر رفت جلو و گفت آقا دعا کنید من هم مثل حامد شهید شوم ..
✅آقا سر امیر را دست کشید و گفت : اگر همه ی شما بخواهید شهید شوید پس چه کسی بماند و از انقلاب و کشور دفاع کند ...
✅ظاهرا کسی به حضرت آقا خبر داد که امروز تولد حامد است ولی خانواده ی شهید به دلیل این دیدار نتوانستند در آن مراسم شرکت کنند و حضرت آقا وقت این خبر را شنیدند ناراحت شدند ...
✅پدر حامد رفت جلو و گفت : ده تو مثل حامد فدای یک تار موی شما .. حامد را دادم که خم به ابروی شما نیفتد .. فدای سرتان که به مراسم امروز نرسیدیم ..
🌀 با ما همراه باشید در کانال انجمن راویان شهرستان بهشهر در ایتا👇👇👇
https://eitaa.com/Revayate_ravi