بیاد شهید #محمدعلی_ملک🕊🪴
🌀 با ما همراه باشید در کانال انجمن راویان شهرستان بهشهر در ایتا👇👇👇
https://eitaa.com/Revayate_ravi
من برای شهادت اصرار نمی کنم؛ آنقدر کار میکنم تا لایق شهادت شوم
#شهیدحسينپور
🌀 با ما همراه باشید در کانال انجمن راویان شهرستان بهشهر در ایتا👇👇👇
https://eitaa.com/Revayate_ravi
مسلم علاقه زیادی به قرآن داشت و هر شب،
پس از نماز عشاء، سوره واقعه رو تلاوت میکرد، اگه نماز شبش قضا میشد، میگفت ...
🌷شهید مسلم خیزاب🌷
🌀 با ما همراه باشید در کانال انجمن راویان شهرستان بهشهر در ایتا👇👇👇
https://eitaa.com/Revayate_ravi
ـــــــــــ ابـوعمـــــــار ــــــــــــ
#دانشجوےداندانپزشڪیدانشگاهفرانکفورتآلمان
🥀🌺 سرلشکر شهید حبیبالله افتخاریان
متولد :۱۳۳۴ از روستای وامرزان بهشهر
متاهل: دارای سه فرزند ، عمار ،محمد و محدثه
سمت: فرمانده سپاه مریوان
شهادت: در اثر بمباران هوایی در مریوان به تاریخ:۱۳۶۱/۱۲/۱۹
🥀🌺شهید افتخاریان در سه سالگی به همراه برادر خود محمد ڪه یک ساله بود پدرشان را از دست میدهند.مادرشان ازدواج میکند و به دامغان میرود و سرپرستی آنها را عمویشان به عهده میگیرد. در واقع عمو و زنعمو حق پدرومادر به گردنشان دارند.
🥀🌺برادر کوچکش محمد در تهران ازدواج میکند و از همانجا به جبهه اعزام میشود و در آزادسازی خرمشهر به شهادت میرسد.ڪه شهید ابوعمار نام فرزند دومشان را به نام برادر شهیدشان #محمد میگذارند.
🥀🌺با خانم سراجیان ازدواج میکنند.عمویشان راضی نبودند و میگفتند: هنوز سربازی نرفتهاید و درآمدی ندارید! وقتی همسرشان سوال کردند: چطور توانستید عموی خود را راضی کنید؟ جواب دادند:
💔بیستون را عشق کَند و شهرتش فرهاد برد
🥀🌺در رشتهی پزشکی دانشگاه فرانکفورت آلمان قبول میشوند و برای فرار از دست ساواک به آلمان برای تحصیل میروند و وقتی امام به فرانسه تبعید میشوند ایشان نیز درس را رها کرده خدمت امام میرسند. همزمان فرزند اولشان در ایران به دنیا میآیند و نامش را #عمار میگذارند.امام از ایشان سوال کردند: اهل کجایید؟ گفتند: مازندران
فرمودند: فرزند هم دارید؟ گفتند: بله!! نامش #عمار است
امام فرمودند: پس #ابوعمار شدی
از آن پس همه ایشان را #ابوعمار صدا میزدند.
🥀🌺وقتی همسرشان فرزند سومشان را باردار بودند ، گفتند: این فرزند دختر است ، اسمش را محدثه بگذارید. من و دخترم همدیگر را نخواهیم دید. قنداق او را بالای تابوتم بگذارید.
🥀🌺از خصوصیات مهمشان انس با قرآن بود.
یک قرآن جیلی کوچک داشتند که همیشه همراهشان بود و قبل از هر سخنرانی با صوت زیبایی قرآن را تلاوت میکردند.
#سالگردشهادت
✍روحش شـاد و یـادش گرامیبـاد
🌀 با ما همراه باشید در کانال انجمن راویان شهرستان بهشهر در ایتا👇👇👇
https://eitaa.com/Revayate_ravi
قربانت برم حضرت دلبر
🔴 رهبر عزیز انقلاب: تخصیص بودجه سنگین برای جهاد تبیین کار غلطی است
حضرت آیتالله خامنهای صبح امروز در دیدار اعضای مجلس خبرگان رهبری:
🔹در جنگهای سخت با سلاحهای قدیمی دیگر نمی شود جنگید. امروز با شمشیر و با نیزه و این چیزها نمیشود به جنگ توپ و موشک و اینها رفت. درجهاد تبیین هم همین جور است.
🔹به نظر من امروز آن چیزی که میتواند به بهترین وجهی به صورت یک سلاح مؤثری عمل کند، تبیین مفاهیم عالی اسلامی است در زمینههای مختلف.
🔹بایستی در جهاد تبیین راه پیشرفت و تعالی مادی ملت از بیراههها و کجراههها جدا بشود. بدانیم که اگرجهاد تبیین به درستی صورت نگیرد، دنیامداران حتی دین را هم وسیلهی هوسرانی و شهوترانی خودشان قرار خواهند داد.
🔹طبیعت این کار یک طبیعت غلطی است که یک بودجهی سنگینی را بهعنوان جهاد تبیین بگذارند.
🌸 #پینوشت: به شکرانه داشتن چنین حکیم هوشمند هوشمند فرزانه ای و به سلامتی وجود نازنینش صلوات
🌀 با ما همراه باشید در کانال انجمن راویان شهرستان بهشهر در ایتا👇👇👇
https://eitaa.com/Revayate_ravi
🌷 بسم رب الشهدا و الصدیقین
✨ #شهید_محمد_ابراهیم_همت
به روایت همسر
قسمت 7⃣2⃣(آخرین قسمت)
گاهی حتی با دوست هام شوخی می کنم،
می گویم : " من ابراهیم را سه طلاقه اش کرده ام."
دیگر مثل قبل نمی سوزم، شاید به همین دلیل بود که با چند تا از زن های شهید تصمیم گرفتیم برویم قم زندگی کنیم. درس می دادم آنجا، شیمی،الان هم شیمی درس می دهم. اصفهان البته، و اصلا ناراحت نیستم که زمانی قم بودم و خانه مان شده بود ماءمن دوست های ابراهیم و خانواده شان.
سختی هارا تحمل می کردم، گاهی هم کم می آوردم. مثل آن بار یکی از پسر ها نیمه شب داشت توی تب می سوخت.
کسی نبود.
نمی دانستم چی کار کنم. آن شب نه بچه خوابید نه من.
دم دمای صبح، نزدیك اذان، گریه ام گرفت.
به ابراهیم گفتم : " بی معرفت! دست کم دو دقیقه بیا این بچه را نگه دار ساکتش کن! "
خوابم نبرد، مطمئنم، ولی در حالتی بین خواب و بیداری دیدم ابراهیم آمد بچه را ازم گرفت، دو سه بار دست کشید به سرش و.... من به خودم آمدم دیدم بچه آرام خوابیده.
به خودم گفتم : "این حالت حتماً از نشانههای قبل از مرگ بچه است. "
خیلی ترسیدم. آفتاب که زد، بی قرار و گریان، بلند شدم رفتم دکتر.
دکتر گفت : " این بچه که چیزیش نیست. "
حضورش را گاهی این طور حس می کردیم.او همه جا با ماست، یقین دارم. بخصوص وقتی می روم سراغ آخرین یادداشتی که برای من نوشت، در آن روزها که ما خانه نبودیم.
نوشته بود :
🌷سلام به همسر مومن و مهربان و خوبم.
گرچه بی تو ماندن در این خانه برایم بسیار سخت بود، ولیکن یک شب را تنهایی در این جا به سر آوردم.مدام تورا در اینجا می دیدم. خداوند نگهداری تو باشد و نگهدار مهدی،که بعد از خدا و امام همه چیز من هستید. ان شاءالله که سالم می رسید. کمی میوه گرفتم. نوش جان کنید. تورا به خدا به خودتان برسید، خصوصاً آن کوچولوی خوابیده در شکم که مدام گرسنه است. از همه شما التماس دعا دارم. ان شاءالله به زودی به خانه امیدم می آیم. 🌷
حاج همت
1362/7/12
این نامه را وقتی نوشت که من اصفهان بودم و اصرار داشتم بروم پیشش.
می گفت :
"تو الان مشکل داری. نمی توانی بیایی با آن وضعیت و با آن مهدی شیطان بلا. "
می گفتم : " دیگر نمی خواهم چیزی بشنوم، من می آیم. "
وقتی رسیدم، خانه مثل دسته گل بود.
عکس خودش را هم گذاشته بود کنار یک دسته گل و همین یادداشتی که برایتان خواندم.
او از خیلی چیزها خبر داشت.
در یکی از آخرین دیدار هایمان گفت :
" من بزودی می روم، بدون اینکه کسی بفهمد همت کی بود. "
یا می گفت : "ما راهی جز رفتن نداریم."
این روزها زیاد به این چیزها فکر نمی کنم، که کسی بداند یا بفهمد یا نخواهد بداند و بفهمد ابراهیم چه کسی بود، چه کار کرده، کجا بوده،به کجا رسیده یا نرسیده.
مهم فقط شیرینی تحمل سختی هایی ست که من کنار او کشیدم و می کشم.
همین فقط مهم است. و این برای من یک سوختن شیرین است.
پایان.
🌀 با ما همراه باشید در کانال انجمن راویان شهرستان بهشهر در ایتا👇👇👇
https://eitaa.com/Revayate_ravi