{خاطراتشهیدمدافعحرمزکریاشیرے}
🔷بـه روایـــت مــــادر شهیــد🔷
🔷قسمت:دوازدهم🔷
💔❣یه بار امام جماعت محل به همراه مسئولین شهر به منزل ما اومدن
گفتن: یکی از دوستان سه شب در اعتکاف خواب #زکریا رو دیده که گفته: ...
💔❣برید به خونوادم بگید چرا شهادت من رو قبول نمیکنن؟؟؟!!
من برای چهارشنبه ۸ اردیبهشت یادبود گرفتم حتی مهمانها رو هم دعوت کردم.
💔❣با صحبتهایی که شد گفتم: باشه قبول یاد بود میگیریم ولی سنگ قبر نه!!!
امام جماعت محل گفت: حاج خانم!حضرت امالبنین دستش به مزار حضرت عباس نمیرسید.
نمادینتوی بقیع قبر دُرُست کرد و هر روز کنار این قبرها میرفت و براشون فاتحه و روضه میخوند.
💔❣گفتم: من کنیز امالبنین هستم
بالاخره راضی شدم که سنگ قبر نمادین برای #زکریا دُرُست کنن
به بچهها گفتم : روی سنگ قبرش عکس #زکریا رو هم بگذارید برای من که سواد ندارم میتونه آرومم کنه.
💔❣ ۲ سال از فراق #زکریا میگذشت
الهه برای اینکه حال و هوای بچهها عوض بشه مدام بین خونهی مادرش و خونهی خودمون در رفتوآمد بود
ولی
این هم فایدهای نداشت.
💔❣آب شدن بچههای #زکریا و عروسم رو جلوی چشمام میدیدم.
💔❣نمیتونستم دست روی دست بگذارم مجبور شدم این بار سنگین رو به تنهایی به دوش بگیرم
اول با یحیی صحبت کردم
نه دل داشتم الهه و بچهها رو اینطور ببینم
نه دل داشتم اونا از این خونه برن.
💔❣ به یحیی گفتم: الهه نه پدر داره ، نه برادر
بیا مردونگی کن.....
🌀 با ما همراه باشید در کانال انجمن راویان شهرستان بهشهر در ایتا👇👇👇
https://eitaa.com/Revayate_ravi
فرماندهان عراقی در پاسخ به صدام که پرسیده بود :
چرا نمی توانیم وارد خرمشهر بشویم ؟!
گفته بودند :
جوان 27 ساله ای به نام جهان آرا مانع این کار می شود
🌀 با ما همراه باشید در کانال انجمن راویان شهرستان بهشهر در ایتا👇👇👇
https://eitaa.com/Revayate_ravi
⚘بسمہ رب الشهدا والصدیقین⚘
🔰به مناسبت سالروز شهادت
🔰شهید_کمیل_صفری_تبار
🔰تاریخ تولد : ۹ خرداد ۱۳۶۷
🔰تاریخ شهادت : ۱۳ شهریور ۱۳۹۰
🔰مزار شهید : بابل
❇️در خرداد متولد شد، تا زودتر از تابستان به قلبِ خانواده گرما ببخشد... پسری متولدِ هشتمین روزِ خردادماه⚘
❇️پدر عاشق چمران بود و جنگ های نامنظمش و دل سپرده به طنینِ روح نواز دعای کمیل در جبهه ها...پس نامش را در شناسنامه مصطفی گذاشتند و بر زبان خواندند کمیل❤️
❇️خو گرفته با هیئت و اشک رشد کرد و بزرگ شد...دیپلم گرفت و در رشته کامپیوتر ادامه تحصیل داد اما چیزی از عشقش به دانشگاه_امام_حسین (ع) کم نشد. سرانجام در ماهِ دوم آموزشیِ سربازی جذب س.پاه شد.
❇️برای کمیل اما اینجا پایانِ راه نبود...حالا همه تلاشش رفتن به یگانِ ویژه صابرین بود. میخواست در بالاترین قله خدمت بایستد و جان فشانی کند. عضو صابرین شد و عاشقانه خدمت میکرد.
❇️آرزوی شهادت به دل داشت...در زیباترین لحظات زندگی اش هم شهادت را طلب میکرد🕊
❇️خبر رسید گروهِ پژاک پا درون کشور گذاشته...یگانِ صابرین برای کوتاه کردن دستِ متجاوزان راهی غرب شدند. و در این میان کمیل و چندین تن از همرزمان آماده پرواز بودند...🕊
❇️به تاسی از مادرِ_بی_نشان(س) تیر به پهلویش نشست و روح از تنش پر کشید. کمیل، مدافع وطن شد🇮🇷
❇️امروز هم برای این وطن، مدافعانی سفید_پوش قد علم کرده اند تا حافظِ جانِ مردم سرزمینشان باشد👨⚕
شادے روحــش صلـــوات
🌀 با ما همراه باشید در کانال انجمن راویان شهرستان بهشهر در ایتا👇👇👇
https://eitaa.com/Revayate_ravi
{خاطراتشهیدمدافعحرمزکریاشیرے}
🔷بــه روایـــت مـــادر شهیــد🔷
🔷قسمت:سیزدهم (آخرین قسمت)🔷
❤️💚به یحیی گفتم: الهه نه پدر داره ، نه برادر ، با دو تا بچه حتما از پا در میاد
بیا مردونگی کن خودت بار این زندگی رو بردار
من الهه رو میشناسم می دونم شما با هم خوشبخت میشید.
❤️💚قبول این درخواست برای یحیی سخت بود چون نمیتونست خودش رو جای #زکریا توی این زندگی ببینه.
❤️💚یه روز دیدم صدای گریهی یحیی میاد ،گفتم : چی شده؟؟
گفت: خواب داداش #زکریا رو دیده
دست فاطمه و محمدصدرا رو گرفته بعد با زبون بچهها باهام حرف میزنه
گفت: عمو یحیی مراقب بچههام باش!
نذار از بغل تو جدا بشن!!! نذار درد یتیمی رو بکشن!!!
❤️💚رفتم با الهه هم صحبت کردم
برام خیلی سخت بود که از عروسم برای پسر دومم خواستگاری کنم.
گفتم: یحیی بچهها رو دوست داره و دنبال یه لقمه حلال هست.
❤️💚خیلی زمان برد تا هر دو راضی شدن
رفتم براشون حلقهی ازدواج خریدم
یه چادر عروس برای الهه دوختم.
زنگ زدم به دخترها ، گفتم: اگه میخواین بیاین اینجا گریه کنین ، اصلا نیاین
❤️💚عروس داماد خجالت میکشیدن
رفتم سرشون نقل ریختم دستهاشون رو تو دست هم گذاشتم.
❤️💚چون اون خونه پُر از خاطرات #زکریا بود یه خونه دیگه براشون اجاره کردیم.
بعد از اینکه از سفر مشهد اومدن اثاثکشی کردن به خونهی جدیدشون
کم کم امید به زندگی توی الهه و فاطمه دمیده شد.
❤️💚محمدصدرا از همون اول به یحیی بابا گفت.
رابطهی فاطمه و یحیی هم خیلی خوب بود جونشون برای همدیگه در میرفت.
❤️💚ولی دل بیقرار مادر همیشه دعا میکرد که کاش #زکریا برگرده
و
حالا بعد از ۵ سال تو مهر ۹۹ #زکریا همراه شهدای خان طومان به وطن برگشت.
🥀روحش شاد و یادش گرامی باد.
🌀 با ما همراه باشید در کانال انجمن راویان شهرستان بهشهر در ایتا👇👇👇
https://eitaa.com/Revayate_ravi
🔴 چرا دشمن از راهپیمایی اربعین میترسد؟
1⃣ #میترسند_که: راهپیمایی حسینی پایه گذار تمدن مهدوی شود
2⃣ #میترسند_که : سخن پیر جماران محقق شود: راه قدس از کربلا می گذرد
3⃣ #میترسند_که: طالبان حقیقت و عدالت خواهی با دیدن این همایش زیر علم "حب الحسین یجمعنا" به پویش عدالتخواهی بپیوندند.
4⃣ #میترسند_که: بانگ لبیک یا حسین که دیروز استوانه های کاخ سبز یزید را لرزاند به کاخ سفید برسد.
5⃣ #میترسند_که : اربعین از یک مناسک فراتر رفته و احیاگر فرهنگ ناب تشیع شود.
6⃣ #میترسند: چون اربعین طومار نسخه استعماری " تفرقه بیانداز و حکومت کن" را در هم می پیچد
7⃣ #میترسند_که نسخه اسلام آمریکایی که با تاج و تخت فرعون و ثروت قارون کاری ندارد با جرقه اربعین آتش بگیرد
8⃣ 🔻و حرف آخر:
#میترسند: چون میدانند امام زمان(عج) به سفارش پدر عزیزش در جمع حاضران اربعین پیداترین زائرِ پنهان کربلاست...!!
🌀 با ما همراه باشید در کانال انجمن راویان شهرستان بهشهر در ایتا👇👇👇
https://eitaa.com/Revayate_ravi