42.05M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠بسم الله الرحمن الرحیم💠
بازدید و زیارت دانشجویان دانشگاه توحید شهرستان آمل از یادمان های فتح المبین و فکه
🌀 با ما همراه باشید در کانال انجمن راویان شهرستان بهشهر در ایتا👇👇👇
https://eitaa.com/Revayate_ravi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حسین خرازی نشست ترک موتورم بین راه، به یک نفربر برخوردیم که در آتش میسوخت.فهمیدیم یک بسیجی داخل نفربر گرفتار شده و دارد زنده زنده میسوزد؛من و حسین آقا هم برای نجات آن بندهخدا با بقیه همراه شدیم.گونی سنگرها را برمیداشتیم و از همان دو سه متری،میپاشیدیم روی آتش
جالب این بود که آن عزیزِ گرفتار شده، با این که داشت میسوخت، اصلاً ضجه و ناله نمیزد و همین موضوع پدر همهی ما را درآورده بود!»
بلند بلند فریاد میزد:خدایا...الان پاهام داره میسوزه!
می خوام اون ور ثابت قدمم کنی
خدایا!
الان سینهام داره میسوزه
این سوزش به سوزش سینهی حضرت زهرا(س) نمیرسه...
خدایا!
الان دستهام سوخت
می خوام تو اون دنیا دستهام رو طرف تو دراز کنم...نمیخوام دستهام گناهکار باشه!
خدایا!
صورتم داره میسوزه!
این سوزش برای امام زمانه
برای #ولایته
اولین بار حضرت زهرا(س)اینطوری برای ولایت سوخت!
آتش که به سرش رسید، گفت:
خدایا! دیگه طاقت ندارم،
دیگه نمیتونم، دارم تموم میکنم.
خدایا!
خودت شاهد باش!
خودت شهادت بده آخ نگفتم
آن لحظه که جمجمهاش ترکید من دوست داشتم خاک گونیها را روی سرم بریزم! بقیه هم اوضاعشان به هم ریخت.
حال حسین آقا از همه بدتر بود. دو زانویش را بغلکرده بود و های های گریه میکرد و میگفت:
ما جواب اینا را چه جوری بدیم
ما فرمانده ایناییم؟
اینا کجا و ما کجا؟
اون دنیا خدا ما رو نگه نمیداره بگه جواب اینا رو چی میدی؟
زیر بغلش را گرفتم و بلندکردم و هر طوری بود راه افتادیم.تمام مسیرپشت موتور، سرش راگذاشت روی شانه من و آن قدر گریه کردکه پیراهن وحتی زیر پوشم خیس شد.
#دفاع_مقدس
نام: عبدالحسین
نام خانوادگی: برونسی
نام پدر: حسین علی
تاریخ تولد: ۱۳۲۱/۶/۳
محل تولد: تربت حیدریه_روستای گلبوی کدکن
تاریخ شهادت: ۱۳۶۳/۱۲/۲۳
محل شهادت‹هورالعظیم
عملیات: بدر
#زندگینامه
شهید عبدالحسین برونسی در سوم شهریورماه ۱۳۲۱ در روستای گلبوی کدکن از توابع شهرستان تربت حیدریه به دنیا آمد. پدرش حسینعلی و مادرش فضه نام داشت. تحصیلات ابتدایی را در زادگاهش گذراند.
وی پس از چند بار تغییر شغل به علت شبهه ناک بودن کار و کم فروشی صاحبان مغازه، نهایتاً به شغل بنایی روی میآورد و تا هنگام پیوستن به سپاه این شغل را ادامه داد. او همچنین از فعالان سیاسی مخالف حکومت پهلوی بود که چند بار توسط ساواک دستگیر و شکنجه شده، به طوری که دندانهایش را میشکنند و نهایتاً حکم اعدامش صادر گردید اما با وقوع انقلاب اجرا نشد
در سال ۱۳۴۷ با معصومه سبکخیز ازدواج و صاحب پنج پسر و سه دختر شد. فرمانده تیپ ۱۸ جوادالائمه (ع) بود.
ایشان در خلال جنگ ایران و عراق از اعضای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی محسوب میشد و فرماندهی تیپ ۱۸ جوادالائمه را برعهده داشت.
بیست و سوم اسفندماه ۱۳۶۳، در هورالعظیم به شهادت رسید. پیکرش در منطقه بر جای ماند. بعد از ۲۵ سال پیکرش شناسایی و در بهشترضا مشهد به خاک سپرده شد.
#ادامه دارد...
🌀 با ما همراه باشید در کانال انجمن راویان شهرستان بهشهر در ایتا👇👇👇
https://eitaa.com/Revayate_ravi
همسرشهید
بعد دو ماه که آمد گفت مرخصی گرفتم تا خانه را بازسازی کنم. دیوار را که خراب کرد از سپاه دنبالش آمدند و فهمیدم که باز باید برود
این بار دیگر عصبانی شدم
گفتم میخواهی مرا با چند بچه قد و نیم قد تنها بگذاری توی این خانه ی بی در و پیکر و بروی؟
خندید و گفت: خودت رو ناراحت نکن بهت قول میدم که حتی یک گربه روی پشت بام این خونه نیاد.
نتوانست آرامم كند و به همين علت با قیافه در هم رفت. اما با مهربانی گفت: من از همون اول بچگی ، و از همون جوانی که تو روستا بودم هیچ وقت نه روی پشت بام کسی رفتم ، نه از دیوار کسی بالا رفتم ، و نه به زن و ناموس کسی نگاه کردم . الان هم میگم که تو اگه با سر و روی باز هم بخوای بری بیرون ، اصلا کسی طرفت نگاه هم نمی کنه ، خیالت هم راحت باشه که هیچ جنبنده ای توی این خونه مزاحم شما نمیشه چون من مزاحم کسی نشدم.
مطمئن و خاطر جمع حرف میزد. حرفهایش آبی بود روی آتش. ساکش را بست و رفت. و من انگار سر سوزنی هم نگرانی نداشتم.
بعد از بازگشتش، بچه ها را يکی یکی بغل کرد و بوسید و هنوز ننشسته بود که یک «خوب» کشیده و معنی داری گفت و پرسید : توی این چند وقته دزدی ، چیزی اومد یا نه ؟
گفتم: نه
و همسرشان ادامه دادند که اثر حرفتان انقدر زیاد بود که با خیال راحت زندگی کردیم و یک ذره دلم تکان نخورد...
خدا رحمتش کند هنوز که هنوز است اثر آن حرفش توی دل من و بچه ها مانده و به قول خودش ، هیچ جنبنده ای مزاحم ما نشده است..
🌀 با ما همراه باشید در کانال انجمن راویان شهرستان بهشهر در ایتا👇👇👇
https://eitaa.com/Revayate_ravi
9.77M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
یادمون بمونه امسال چی گذشت و چطور گذشت و
یادمون باشه مایی که الان سفره های هفت سین سال نو رو میچینیم ،
مدیون خیلیها هستیم که امسال کنار خانواده نیستن ...💔😭
...بخاطر عزت و افتخار و آزادی ما...🇮🇷♥️
خدایا ... به خانوادههاشون صبر عطا کن ...😭
🌀 با ما همراه باشید در کانال انجمن راویان شهرستان بهشهر در ایتا👇👇👇
https://eitaa.com/Revayate_ravi
#سیره_شهدا
#امر_به_معروف_در_سیره_شهدا
#شهید_عباس_بابایی🌷
🌱در دوران حکومت شاه، یک روز بعد از ظهر در حالیکه مست و لایعقل به طرف خانه میرفتم، ناگهان بابایی را که در آن زمان فرمانده پایگاه هوایی اصفهان بود مقابل خودم دیدم.
پیش خودم گفتم: کارم تمام است! وقتی به من رسید، نگاه مهربانانه و معناداری به من کرد، ولی حرفی نزد.
فردای آن روز رفتم پیش او تا عذرخواهی کنم، اما شهید کلام مرا قطع کرد و گفت: برادر عزیز، چیزی نگو! راجع به کاری که کردهای حرفی نزن! اگر حقیقتاً از کرده خود پشیمان هستی با خداوند عهد کن عملت را اصلاح کنی.
خدا میداند از پیش او که آمدم احساس میکردم از نو متولد شدم...
#بی_تفاوت_نباشیم
#امر_به_معروف_و_نهی_از_منکر
🌀 با ما همراه باشید در کانال انجمن راویان شهرستان بهشهر در ایتا👇👇👇
https://eitaa.com/Revayate_ravi
🌷ده شهید در یک قاب ...
برای کسانیکه اهل ارزشهای اسلامی هستند،
تصاویر شهدا از هر تصویری دلرباتر است...
"امامخامنهای"
🔻ایستاده از راست:
شهید ساجد کاظمیراشد
شهید حسین صفری
شهید مجید شریفزاده
شهید داود فیروز زرین
🔻نشسته از راست:
شهید علیرضا بابایی
شهید داود نظافت
شهید صمد خشکبارچی
شهید عبدالرحمان هراتی
شهید قاسم هریسی
شهید خلیل نوبری
این رزمندگان جمعی گردان امام حسین (ع)
لشکر۳۱عاشورا بودند که در عملیاتهای مختلف
در ۸ سال دفاع مقدس به شهادت رسیدند.
"روحشان شاد و راهشان پر رهرو باد"
🌀 با ما همراه باشید در کانال انجمن راویان شهرستان بهشهر در ایتا👇👇👇
https://eitaa.com/Revayate_ravi