انجمن راویان شهرستان بهشهر
شخصیت اصلی کتاب دختری به نام #أمل است که در خانوادهای فلسطینی متولد میشود و کودکی او مصادف است با حملات وحشیانه ارتش #صهیونیستی و اجبار فلسطینیان به زندگی در اردوگاه های آوارگان.
او در ادامه مسیر زندگیش والدین خود را از دست میدهد ولی به خاطر استعداد خوبش میتواند فرصتی برای ادامه تحصیل در #آمریکا پیدا کند و سالها بعد، دوباره به اردوگاههای آوارگان فلسطینی بازگردد تا بتواند به مردم کشورش کمک کند.
📚
در بخشی از کتاب میخوانیم:
أمل میخواهد از نزدیک به چشمهای سرباز نگاه کند، اما لوله تفنگ روی پیشانیاش اجازه نمیدهد. با این حال، آن قدری نزدیک هست که بتواند لنز را در چشمهای سرباز ببیند.
سرباز را تصور میکند که هر صبح پیش از اینکه برای کشتن آماده شود، روبهروی آینه لنزهایش را در چشم میگذارد.
- عجیبه... چرا دم #مرگ به این چیزا فکر میکنم؟
این کتاب خوب با قلم توانمند #فاطمه_هاشم_نژاد ترجمه شده و توسط #نشر_آرما به بازار نشر رسیده است.
@Revayate_ravi
شهید #مصطفی_چمران ، از جمله افرادی در زمانه ماست که به دلیل نوع حضورش در سالهای دفاع مقدس و نیز اطلاعاتی مختصر از حضورش در لبنان #ناشناخته شده است؛ اما #سید_مهدی_شجاعی در این اثر خود به سراغ #نیمه_پنهان زندگی چمران رفته است. «مرد رؤیاها» داستانی است از زندگی شهید چمران در #آمریکا و #لبنان و #مصر که تا پیش از این کمتر درباره آن صحبتی به میان آمده است.
#مرد_رویاها با روایت پرکشش و کمتر شنیده شده از آشنایی شهید چمران با همسرش در آمریکا آغاز میشود و روایت جذاب و در عین حال عفیف از ابراز علاقه همسر چمران به وی را به تصویر میکشد. داستان اما در ادامه به ماجرای اعتراض شهید چمران و برخی از همفکرانش در آمریکا به جنایات ساواک و زندانهای رژیم پهلوی در #سازمان_ملل باز میگردد. تحصن چمران در #معبد ......
بخش دوم داستان نیز به ماجرای حضور چمران در مصر و نیز آشنایی با امام موسی صدر و مهیا شدن حضور چمران در لبنان اختصاص دارد.
♨️ چمرانی که در این کتاب میبینید، با همه چمران های دیگر فرق میکند.
🛑قیمت پشت جلد ۹۰۰۰۰تومان
🛑با تخفیف استثنایی ۷۲۰۰۰ تومان
@ketab_hesan سفارش
@Revayate_ravi
💢 توییت جالب روزنامه نگار مصری: مهم نیست از چه مذهبی است و عمامه اش چه رنگی دارد؛ همین که #آمریکا زیر #پاهایش درحال #نابود شدن است و کرامت اسلام زنده شده است، کفایت میکند.
@Revayate_ravi
#درگیری_خانوم_امریکایی_با_حاج_آقا_امامی_نژاد
تو را #خدا دست از سر این #مردم بردارید!!😡
خانمی که میگفت من پیش شما #احساس_امنیت نمیکنم!!😳😳
قضیه از آنجایی شروع شد که بنده به همراه چند تن از #روحانیون کنار ساحل مشغول #گفتگو_با_مردم بودیم که ناگهان چشمم به #خانم_میانسالی افتاد که #شال را بر شانه هایش انداخته بود و #موهایش_را_نپوشانده بود.
جلو رفتم و با #احترام و #لبخند با او #احوالپرسی کردم و او با سردی و به سختی جواب سلام و احوالپرسی ام را داد:
– خوبید شما؟
– خوبم مرسی
– میتونم بپرسم از کجا تشریف آوردید؟
– از #آمریکا
– خیلی خوش آمدید.
در همین لحظه #سوالاتی که سالها در ذهنش می گذشت را پرسید و به سرعت و پشت سرهم گفت:
حاج آقا شما اینجا چی کار می کنید؟😱
نمیخواهید بگذارید #مردم راحت باشند؟😡
من دلم برای مردم ایران میسوزه که نمی توانند هیچ جا بدون شما #نفس_راحت بکشند😭
باورکنید که من هم وقتی شما را میبینم احساس امنیت ندارم !!
من همچنان #خندان😂 و با آرامش گفتم: بنده و دوستانمون آمدیم به مسافرین #ساحل خوش آمد بگوییم و تا جایی که توانش را داشتیم اگر مشکلی داشتند و یا نیاز به مشاوره ای خدمتی کنیم و…
اما سوال دوم شما✍
باور کنید ما اینجاییم تا به مردم بگوییم آفرین به شما که دست خانواده تان را گرفتید و آمده اید #تفریح.
و سوال سوم شما✍
فرمودید که دلتان برای مردم #ایران می سوزد و فرمودید کنار ما احساس امنیت نمی کنید درسته؟
او جواب داد: بله😉 اصلا #احساس_امنیت نمیکنم و از این #لباس و #تفکرات شما متنفرم
– اگر امکان داره علتش را بگید؟
– چون خودتون به #قرآنی که #مبلّغش هستید عمل نمیکنید!
– ماعمل نمیکنیم؟😍 به کجای قرآن عمل نکردیم؟😉
– مگر در قرآن ما نیست #لا_اکراه_فی_الدین؟ پس چرا آنقدر سخت میگیرید به این مردم؟
– کجا سخت گرفتیم مگر چه گفتیم؟
– پس برای چی آمدید به سمت من و دو تا پسرای من؟ مگر غیر ازاین هست که الان میخوای بگی شال خودتون را بزارید روی سرتان؟
– برای همین آمدم اما نه با اون تفکر شما!! خیلی خوب شد که این آیه را مطرح کردید اما یه قول میخوام اگر قانع شدید باید اول خودتون حجابتون را درست کنید و بعد برای چند تا از دوستان وبستگانتان این آیه را توضیح دهید قبول میکنید؟
آقایی که کنار ایشان بود گفت حاج آقا قبول ولی اگر قانع نکردی دیگه به ما گیر نده !!😉
گفتم باشه.
عرض کردم اما توضیح این آیه ( لا اکراه فی الدین)
این آیه میفرماید ( لا اکراه فی انتخاب الدین، لا اکراه فی اصل الدین)
یعنی اینکه اگر شما میخواهید دینی را انتخاب کنید ما به شما زور نمیگوییم ولی اگر دینی را انتخاب کردید باید به #قوانین_آن_دین_پایبند باشید
اینجا بود که برای تبیین این آیه از مثالی استفاده کردم :
اگر شما دنبال #شغلی باشید هیچ اداره و ارگانی نمی تواند به زور شما را #استخدام کند بلکه اختیار انتخاب هر شغلی با شما هست مثلا شما با انتخاب خودتان می توانید #کارمند_بانک شوید
اما بحث اینجاست که حالا شما با انتخاب خودتان کارمند بانک شدید آیا میتوانید بگویید که میخواهم با تیپ اسپرت سرکار بیایم؟💪 یا میخواهم از ساعت ده صبح بیایم تا ده شب؟
خیر نمی توانید!!
چون #بانک #قوانین_خاص خودش را دارد یعنی حتی رنگ کت و شلواری که باید بپوشی را برایت مشخص می کند چه برسد به ساعت کاری!!
حالا اگر کسی نخواست به این قوانین پایبند باشد مشکل از بانک هست یا آن شخصی
به یقین از آن شخص هست چون کسی به زور او را کارمند بانک نکرد.
واین قضیه در #انتخاب_دین هم صادق هست
یعنی میتوانستید بروید #مسیحی شوید ، #کلیمی شوید ، #زرتشتی شوید.
البته این را هم بگویم که در همان ادیان هم قوانینی وجود دارد که باید به آن ها پایبند باشید.😉
گفت اگر بخوام دینم را تغییر بدم #جریمه نداره از نظر #دین_اسلام ؟😉
گفتم،پسرتون اگه بخواد از #دانشگاه_انصراف بده جریم نداره ؟☺️
اینجا بود که آن خانم آرام گفت: حاج آقا حالا کی به من پنجاه ساله نگاه میکنه😌
گفتم: بله شاید کسی دیگه به شما نگاه نکنه ولی خیلی از دخترهای جوان وقتی شما را درساحل به این شکل می بینند الگو میگیرند و مثل شما رفتار میکنند آن وقت هست که دو پسر جوان شما و امثال آنها دچار مشکل می شوند.😌
در جواب گفت: خب جلوی چشمانشان را بگیرند😇
گفتم: مادر من اگر بنده عطر بزنم میتوانم به شما بگویم خواهشا بو نکنید!!😏
یعنی اصلا امکان دارد که بوی عطر به مشام شما نرسد؟
حتما بوی عطر به مشام شما میرسد پس بهتره یه مقدار از خودگذشتگی داشته باشیم
وقتی حرفهایم را شنید و احساس کرد که دیگر پاسخی برایشان ندارد گفت: عجب #زبونی_داری_ها😋
و در نهایت با لبی خندان حجابش را درست کرد و گفت:
تا الان فکرش را نمیکردم که بتوانم با یک #روحانی به این راحتی درد دلم را بگویم و او هم گوش دهد.
#این_بود_خلاصه_ای_از_صحبت_های_من_با_یک_خانم_ایرانی_که ۲۵ سال مقیم آمریکابود.
به قلم: حجت الاسلام حامد امامی نژاد
7.46M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اگر زنان ایرانی برهنه شوند، #آمریکا چه میکند؟
♨️ وقتی پوشش #زنان_فیلیپین روی دختران آمریکایی تأثیر گذاشت!
#حجاب
برشی از سخنرانی #حجت_الاسلام_راجی
🌀 با ما همراه باشید در کانال انجمن راویان شهرستان بهشهر در ایتا👇👇👇
https://eitaa.com/Revayate_ravi
دیگر چه جنایتی باید میکرد و نکرد در حق مردم ایران تا بدانیم که #آمریکا دوست و برادر ما نیست، آمریکا #شیطان_بزرگ و دشمن مردم ایران است. 🛑🛑🛑
#دشمن_شناسی
🌀 با ما همراه باشید در کانال انجمن راویان شهرستان بهشهر در ایتا👇👇👇
https://eitaa.com/Revayate_ravi
🌎 تولد در سائوپائولو
قسمت:3⃣
🌅🕌 من یک مسلمانم 🕌🌅
🔷از وقتی بودا شدهبودم،تاثیرات فرهنگ ژاپن کاملا در من مشهود بود.
از دوستانم در مدرسه،زبان ژاپنی را آموختهبودم و به خوبی میتوانستم صحبت کنم.خیلی خوب به خط آنها مینوشتم و حتی شبیه نقاشیهای ژاپنی،نقاشی میکشیدم.🍃
🔹همان روزها تحت تاثیر فیلمهای تلوزیون عاشق کشوری به اسم #آمریکا شدم و دوست داشتم زندگیم را در آنجا ادامه بدهم.🍃
🔷بالاخره با مخالفتهای پدرومادرم و تحقیق و تفکرات خودم درباره بودایی،رفتن به جلسات را ترک کردم و به همان بیاعتقادی و آتئیست بودن خودم برگشتم.🍃
🔹ولی همچنان به دنبال مهاجرت به آمریکا بودم و چون این تنها تصمیم مهم و جدی زندگیام بود. زبان انگلیسی را به خوبی یاد گرفتم.با اینکه در برزیل تعداد کمی قادر بودند که انگلیسی صحبت کنند..من در نوجوانی به این زبان مسلط شدهبودم.🍃
🔷باید به دنبال کار میگشتم تا بتو انم پسانداز کنم و به آمریکا بروم.
برای پیدا کردن کار به یک فروشگاه بزرگ رفتم.🍃
🔹صاحب فروشگاه مردی بلندقد بود و چهل ساله بهنظر میرسیدموها و چشمان تیره و ریش نسبتا بلندش، داد میزد که برزیلی نیست. او را #حاجعبدالله صدا میزدند.🍃
🔹دستم را به سمتش دراز کردم تا به او دست بدهم.دستش را روی سینهاش گذاشت و گفت: ببخشید من نمیتوانم با شما دست بدهم.🍃
🔷آهی کشیدم و سرم را تکان دادم.برایم عجیب بود ولی به خودم گفتم: حتما فرهنگ کشورش این اجازه را نمیدهد که با یک دختر،در یک کشور دیگر دست بدهد.کمی تهلهجه داشت،ولی از بس خوب پرتغالی صحبت میکرد،متوجه نشدم،عرب است.بعدها فهمیدم لبنانی است.🍃
🔷شروع کردم به خواهش کردن که من به این کار نیاز دارم و ....
🔹حاجعبدالله دستی به ريشش کشیدوگفت: اشکالی نداره،شما از فردا بیاید.انگار به آرزوم نزدیک شدهبودم.میتونستم هر ماه پولی پسانداز کنم و بعد از چند ماه،راهی آمریکا شوم.کشوری که هرگز آیندهام را بدون آن تصور نمیکردم.🍃
🔷حاجعبدالله روزهای اول کنار من مینشست و چیزهایی برای من تعریف میکرد که برایم خیلی جالب بود.با حرفهایش به من آرامش میداد.تا به حال انسانی مثل او ندیدهبودم.رفتارش به گونهای بود که دوست داشتم جای او باشم.🍃
🔹از روزی که شنیدم لبنانی هست آرزو میکردم کاش من هم یک لبنانی بودم تا اینقدر خوشاخلاق باشم.فکر میکردم فرهنگ کشورش باعث شده او اینقدر انسان درستی باشد.🍃
🔷او یکروز داستان مرد بزرگی را برایم تعریف کرد که سالها پیش،حاکم سرزمینی بودهاست و زمان نوشتن نامههای حکومتی،از شمعی استفاده میکرد که با پول مردم تهیه شده.اما به محض تمام شدن نامه،شمع را خاموش میکرده و برای انجام کارهای شخصی،شمع دیگری که با پول خودش خریده را روشن میکرد.این داستان برای من عجیب و باورنکردنی بود.چطور یک انسان میتواند اینقدر به جزئیات توجه کند.در دلم دوست داشتم شبیه چنین انسانی باشم.🍃
🌀 با ما همراه باشید در کانال انجمن راویان شهرستان بهشهر در ایتا👇👇👇
https://eitaa.com/Revayate_ravi