💜شهید عزیز💜
🖇فرمانده رزمنده🖇
قسمت 2⃣1⃣ 🌈#بهروایتمادرشهید
دیدار اول محمود با خانمش در حضور پدر ومادرش بود و همان جا بعضی حرف هایشان را زدند. دوباره چند روز بعد دیدار دیگری خواست و باهم رفتیم خانه شان . این بار من کنار پدر و مادر معصومه نشستم و او ومحمود رفتند داخل اتاقی و سنگ هایشان را وا کندند.
□■□
#بهروایتمجتبیجلالیان🦋🌹
زمانی که جنگ ۳۳ روزه لبنان با اسرائیل در حال انجام بود، قرار شد تعدادی از نیروهای زبده نظامی ایران به منطقه اعزام شوند.محمود جزو این نیروها بود که از ستاد کل مستقیما تاکید داشتند بیاید، او هم رفت.
زمان اعزام او نزدیک بود با دو روز مانده به عروسی اش. حتی کارت های دعوتش هم پخش شده بود. او تا تهران رفته بود که مسولین لشکرفهمیدند و با اصرار او را برگرداندند.
□■□
#بهروایتمادرشهید🦋🌹
روز مبعث عقدشان کردیم و شش ماه بعد رفتند خانه بخت. نصف هزینه عروسی را محمود خودش داد و نصف دیگرش را هم ما. یک طبقه از خانه خواهرم را برایشان اجاره کردم.
با سه میلیون تومان پول پیش و ماهی سی هزار تومان اجاره.وسایل اولیه زندگی که آماده شد، ازدواج کردند. به محمود گفتم:《تا یک سال به شما هیچ کمکی نمی کنم. خودت می دانی و زندگیت》.
نگفت چرا، نگفت برای چی، نگفت ندارم،هیچ چیز نگفت. اصلا حرفی نزد. نمی خواستم فرزندانم به من متکی باشند. می بایست روی پای خودشان می ایستادند. یک سال که شب ها گرسنه بخوابند و روز ها کم داشته باشند و بعد از یک سال کمک ما به آنها برسد، قدر عافیت را بیشتر می دانند و حساب شده زندگی می کنند.
□■□
#بهروایتسیدهخدیجهپرواسیمادرخانمشهید🦋🌹
داشتیم می رفتیم مشهد که پلیس جلویمان را گرفت. از محمود خواستم به پلیس بگویم همکارشان است. اجازه نداد و پلیس هم آمد و جریمه اش را نوشت. از پلیس پرسید چرا جریمه شده، پلیس عبور ازخط ممتد را علت جریمه اش عنوان کرد. حرکت که کردیم با تاسف از خلافی که مرتکب شده بود، می گفت:《اصلا حواسم به خط ممتد نبود》.
🌀 با ما همراه باشید در کانال انجمن راویان شهرستان بهشهر در ایتا👇👇👇
https://eitaa.com/Revayate_ravi