eitaa logo
انجمن راویان شهرستان بهشهر
296 دنبال‌کننده
5.5هزار عکس
2.3هزار ویدیو
2 فایل
ارتباط با ادمین @Z_raviyan
مشاهده در ایتا
دانلود
🔆🔆همســایـه‌هـاے خـانـم جــان🔆🔆 ⛑خـاطــرات پرستـار مـدافع حــرم احسـان جـاویـدے⛑(پرستاریے ڪه ڪام نوزادان داعشی را با تربت ڪربلا برداشت) 🔴 قسمت : 5⃣ ◾️وقتی آب‌وغذا رو داشتیم بینشون تقسیم می‌کردیم.میون زنان مصیبت‌زدهاے که دور ماشین گرفته‌اند،چشم می‌گردونم.شکم برآمده‌ی یکی از اونها توجهم را جلب می‌کند.می‌خواهم نانی بهش بدهم که کناری‌اش را می‌بینم .او هم باردار است.گردن می‌کشم پشت‌سری‌اش هم همین است.مُخم سوت می‌کشد.اینها همه‌شان باردارند.آنها هم که باردار نیستند ، حتما بچه‌ی زیر دو سال دارند. با یکی از دکترها صحبت می‌کنم می‌گوید: آمار تلفات در زایمان‌های این منطقه زیاد است.اگر هم مادرونوزاد زنده بمانند.بعدش با فقر و گرسنگی و بهداشت در خطرند.دلم برایشان می‌سوزد. البته نه بیشتر از پدرومادری که همسران همین زنان جلوے چشمانشان دخترشان را می‌کشند و قلبش را از سینه در می‌آوردند و خام‌خام می‌خورند(این اتفاق تلخ در تابستان ۹۳ در استان دیاله عراق رخ داد که حاج‌قاسم نیز در یکی از سخنرانی‌هایش بدان اشاره کرد) ◾️پشت در درمانگاه کوچکمان صف طولانی ایستاده برای آب و دارو.فکر می‌کردم کارما فقط دادن آب و غذاست.دارو دیگر در کَتَم نمی‌رود.استامینوفنی که در خانه‌ی هر ایرانی پیدا میشود اینجا حکم طلا را دارد.تازه سهمیه‌ی داروی بچه‌هاے خودمان هست.سهمیه‌ی داروی خودمان را باید بدهیم به خانواده‌های آدم‌خوارانی که همسرانشان دارند با ما می‌جنگند. ◾️دارو آنقدر کم است که قرص‌ها را دانه‌اے به مردم می‌دهیم.خوبی علم پزشکی زبانش است که همه‌جای دنیا یکسان است.البته در سوریه فرق می‌کند.استامینوفن که در همه‌جای دنیا ، استامینوفن است.در سوریه (سیتامول) صدایش می‌کنند.هنوز مانده‌است تا یاد بگیرم اینجا سرزمین عجایب داروهاست.مثل شربت دگزامتازون و شربت دیازپام که همه‌جای دنیا قرصند و اینجا شربت. ◾️دکتر بهداری گفت: باید این درمانگاه را جمع کنیم و به‌جاش یه بیمارستان زنان و زایمان بزنیم.انگار که به من شوک وارد شود.اسکان و غذا و دارو کم بود؟؟؟ حالا زایشگاه؟؟؟ دکتر ادامه می‌دهد: وضعیت زنان باردار در منطقه خرابه!!! هرشب داریم تلفات میدیم.دلم می‌خواست بگم: خب خراب باشه چه دخلی به ما داره؟.......که دکتر تیر خلاصی را میزند که: ! راه‌اندازی و مدیریت این بیمارستان با خودته!!!! ◾️آخه راه‌اندازی بیمارستان؟اونم زنان و زایمان؟اونهم برای خانواده‌هاے داعش؟ نمی‌تونستم با خودم کنار بیام.مدتها با خودم کلنجار رفتم.یاد زمانی افتادم که وقتی وارد سوریه شدیم به زیارت رفتیم.(خانم‌جان لفظی هست که اینجا بچه‌های فاطمیون به حضرت‌زینب(س)می‌گویند) آنجا به گفتم: شما با من کاری داشتی که این همه راه ، من را از ایران به اینجا آوردید.من قرار است اینجا کاری برای شما بکنم.اینجا همه‌چیز دست است.و اینها همسایه‌هاے خسته و ناامید خانم‌جان هستند. 🌀 با ما همراه باشید در کانال انجمن راویان شهرستان بهشهر در ایتا👇👇👇 https://eitaa.com/Revayate_ravi
🔆🔆همســایـه‌هاے خـانـم جــان🔆🔆 ⛑خـاطــرات پرستـار مـدافع حــرم احسـان جـاویـدے(پرستارے ڪه ڪام نوزادان داعشی را با تربت ڪربلا برداشت) 🔴قسمت : 6⃣ ◾️می‌گردیم و خانه‌ی یکی از سران کشته‌شده‌ی داعش را پیدا می‌کنیم.یک خانه‌ی ویلایی دو طبقه‌ی پر از اتاق که جان می‌دهد برای بیمارستان شدن.از صبح زود مشغول به کار می‌شویم.نه خواب داریم و نه خوراک.هر کس گوشه‌ی کار را گرفته است.یک بیمارستان مجهز.اورژانس ، اتاق معاینه ، داروخانه ، بستری ، اکو و سنوگرافی.یک تیم پزشکی ، پرستار و ماما ، هم از حلب میایند.شروع به کار می‌کنیم.هرچه بخش زایمان خلوت است ولی اورژانس و داروخانه کار از سروکولمان بالا می‌رود.اینجا اوضاع بهداشت وخیم است. ◾️بچه‌ی سالمی در شهر نمانده.هر روز صبح سروکله‌ی مادرها در حالی که دست بچه‌هایشان را گرفته‌اند در حیاط بیمارستان پیدا می‌شود.انگار اینجا مدرسه هست که اگر دیر بیایند برایشان تاخیر می‌زنند.صف می‌بندند و دارو می‌خواهند.برای سرماخوردگی و آنفولانزا و عفونت.تا شعاع چندصد کیلومتری اینجا تنها بیمارستان است.داروهایمان در حال تمام شدن است.از بیمارستان خارج می‌شوم تا بیشتر از این شرمنده‌ی نگاههاے این مردم نشوم.یک تریلی دارو می‌خواهیم تا تب مریضی در این منطقه سرد شود.نگاهم به پرچم ایران در پشت‌بام می‌افتد.برای رسیدن این پرچم به اینجا خون داده‌ایم.همسایه‌هاے ، صبح‌به‌صبح به امید این پرچم دست بچه‌هایشان را می‌گیرند و به بیمارستان می‌آیند.پرچم ایران بالای ساختمان باشد و این مردم ناامید برگردند؟ ◾️در همین خیالات بودم که راننده صدایم می‌کند: دکتراحسان!دکتراحسان! یه انبار پر از دارو پیدا کردیم.بچه‌ها به طور اتفاقی زیرزمینی از داعشی‌ها را پیدا کرده‌بودند که پر از دارو بود.که برای چند ماه اشباع بودیم.دوباره بیمارستان جان گرفته بود.از آن بیماران یک سوال می‌کنم:زمان داعش وضع دارو و درمان چگونه بود؟یک جواب تکراری: ولله داعش یه دونه قرص هم به ما نمی‌داد. ◾️بعد از کشف اون زیرزمین پر از دارو ، رسما مثل موش‌کور شده بودم.ساعت کار بیمارستان که تمام می‌شود تازه می‌روم سراغ زیرزمین‌های پروپیمان این شهر.چیزهای خوبی هم پیدا کردم از ویلچر تا مُسکن و آنتی‌بیوتیک. 🌀 با ما همراه باشید در کانال انجمن راویان شهرستان بهشهر در ایتا👇👇👇 https://eitaa.com/Revayate_ravi
🔆🔆همســـایـهاے خـانـم جــان🔆🔆 ⛑خـاطـرات پـرستــار مــدافع حــرم احـسان جـاویــدے⛑(پرستارے ڪه ڪام نوزادان داعشی را با تربت ڪربلا برداشت) 🔴 قسمت : 9⃣ ◾️یک‌روز رئیس یکی از عشیره‌هاے سوری در بیمارستان به دیدنم آمد که ای‌کاش نمی‌آمد.بندبند بدنم می‌خواست از غصه‌ی دخترش باز شود. از غصه‌ی زن جوانی ڪه اسیر داعش شده‌بود.یک‌روز جمعه ڪه با خانواده دور هم جمع بودند.یکی از ماموران داعش که مامور جمع‌آوری زکات بود با شنیدن صداے تلوزیون وارد خانه می‌شود و به جرم داشتن تلوزیون سیاه‌سفید دستور می‌دهد دخترانش روبندهایشان را باز کنند.دختر وسطی را ڪه بچه‌ی شیرخواره دارد و شوهرش برای کار به دمشق رفته ، می‌پسندد.دستور می‌دهد روی زمین بنشیند.دست روی سرش می‌گذارد و با سه تکبیر ، او را محرم خود می‌کند. ◾️شانه‌هاے رئیس عشیره تکان می‌خورد و اشڪ می‌ریزد.دلم بیشتر از رئیس عشیره و دخترش ، برای (حضرت‌زینب) می‌سوزد ڪه این‌چیزها را در شهرش می‌بیند. جایی خوانده‌ام بعد از جنگ احد رسول‌خدا(ص) روے پیکر سلاخی شده‌ی عمویشان ، حمزه ، عبا می‌کشند.تا خواهرش ڪه داشت نزدیک میشد ، پیکر را نبیند و دلش نلرزد. ڪاش عبایی داشتم به وسعت این شهر، رویش می‌کشیدم تا نوه‌ی رسول خدا(ص) که جز مهربانی ندیده ، نبیند چه به روز همسایه‌هایش می‌آورند. ◾️بالاخره قرار است بعد از چند ماه به ایران برگردم.در بیمارستان دفتر ثبتی داشتیم که تاریخ ولادت بچه‌هایی ڪه متولد می‌شوند در آن نوشته میشد تا بعدا برای گرفتن شناسنامه به مشکلی بر نخورند.وقتی دفتر را چک می‌کنم با کمال ناباوری می‌بینم ڪه از هر سه اسمی ڪه می‌خوانم یکی از آنها است.دوباره چک می‌کنم.در هر صفحه سه‌چهاربار اسم نوشته‌شده.در گوش بچه‌هایشان خودم اذان گفتم و برای بعضی‌ها خودم اسم انتخاب کردم ولی یادم نمیاد ، اسم خودم روروشون گذاشته باشم. ◾️برای اسامی نوزادان دختر هم از هر سه‌چهار اسم ، نام سمیه تکرار میشد.از مسئول آنجا توضیح خواستم ، گفت: خانواده‌هاے داعش برای تشڪر از شما اسم پسرانشان را به اسم شما و اسم دخترانشان را به اسم همسرتان گذاشتند.براے مردم اینجا جااُفتاده که ایرانی‌ها زن ذلیل‌اند.برای همین فکر کردند ڪه شما با این کار خوشحال می‌شوید. خنده‌ام می‌گیرد از این مردم و شیوه‌ی محبت کردنشان...... ✍دوستان عزیزم لطف کنید و بقیه رو از خود کتاب یعنی (همسـایـه‌هـاے خـانم جـان ) بخونید. 🌀 با ما همراه باشید در کانال انجمن راویان شهرستان بهشهر در ایتا👇👇👇 https://eitaa.com/Revayate_ravi