🔷🔶بـوسیــدن دســت بـچـه🔶🔷
🌀سال ۱۳۷۸ در ناحیه سپاه شهرستان بندرگز مشغول خدمت بودم.با جمعی از پاسداران به روستاے ایرا به ملاقات علامه حسنزادهی آملے رفته بودیم.یکی از برادران به پسر بچهاش گفت: برو دست آقا را ببوس.پسرک رفت جلو که دست آقا را ببوسد ، آقا دست او را گرفت و با حالت تبسم گفت: اول به سوالم جواب بده!! ، این فرش چیست؟؟؟پسر گفت: این موکت است.سپس آقا به نقطهاے دیگر اشاره کردند و گفتند:آن فرش چیست؟گفت: این قالی است.
🌀آنگاه آقا گفت: اگر قالی نجس و موکت پاک باشد ، روے کدام یک از آن دو مینشینی؟؟؟پسر بچه گفت: روے موکت مینشینم.فرمودند:چرا؟؟؟جواب داد :چون پاک است.
🌀حضرت آقا متواضعانه خم شد و دست آن کودک را بوسید و سپس خطاب به ما فرمودند:ما مثل قالی هستیم و بچهها مثل موکت که هنوز نقش و نگار نگرفتهاند و پاک هستند و در پایان با مزاح پدرانهاے فرمودند: هر کدام پلاستیکی بگیرید و بروید داخل حیاط منزل و گیلاسها را غارت کنید.
✍ راوے: شعبانعلی حیدریان
#علامه_حسن_زاده_آملی
@Revayate_ravi