《ایبازگردانندهی از دست رفتهها》
#شهیدسیداحسانمیرسیار
#قسمتهفتم
💔 اما چند روز بعد از آخرین تماس #احسان ، ایام اربعینِ۹۴ ، که یه خمپاره ۶۰ 💥 پشتسر #احسان و #میثم فرود میاد
#احسان نشسته بود و کتفهاش ترکش خوردن🤕 ولی #میثم از پشتسر و کتف و کمر پر از ترکش میشه و به کُما میره.
💔 #میثم به دلیل شدت جراحت نمیتونن اون رو به ایران برگردونن
و
قبل از اینکه دخترش حلما رو ببینه تو سوریه به شهادت میرسه.😔
💔 همه نگران همسر #میثم هستن که اگه این خبر رو بشنوه ، حالش بد بشه و برای تنها یادگار #میثم اتفاقی بیفته!!!!
💔 #احسان برای مراسم سوم #میثم برگشت ایران
کاملا شرمندگی😓 رو میتونستی تو عمق وجود #احسان ببینی.
💔 #احسان میگفت: اگه یه روزی حلما از من بپرسه ، چرا بابای من رفته و تو موندی؟؟؟؟ چی جوابش رو بدم.😥
دیگه اون #احسان سابق نبود
اصلا غذا نمیخورد
رنگش زرد شدهبود
حواسش پیش ما نبود
بدنش خیلی ضعیف شده
😡 #لعنتبهجنگ👊
💔 #احسان مجروحیتش رو به کسی نگفت.میگفت: اگه بخوام اون رو جراحی کنم دیگه بهم اجازه نمیدن به سوریه برگردم.
💔 #احسان عادت داشت توی خواب غلت بزنه ، اما همین که روی شونهی راستش میچرخید ، نالهاش😬 به آسمون میرفت و دوباره به حالت اولش برمیگشت.
@Revayate_ravi
《ایبازگردانندهی از دست رفتهها》
#شهیدسیداحسانمیرسیار
#قسمتهفتم
💔 اما چند روز بعد از آخرین تماس #احسان ، ایام اربعینِ۹۴ ، که یه خمپاره ۶۰ 💥 پشتسر #احسان و #میثم فرود میاد
#احسان نشسته بود و کتفهاش ترکش خوردن🤕 ولی #میثم از پشتسر و کتف و کمر پر از ترکش میشه و به کُما میره.
💔 #میثم به دلیل شدت جراحت نمیتونن اون رو به ایران برگردونن
و
قبل از اینکه دخترش حلما رو ببینه تو سوریه به شهادت میرسه.😔
💔 همه نگران همسر #میثم هستن که اگه این خبر رو بشنوه ، حالش بد بشه و برای تنها یادگار #میثم اتفاقی بیفته!!!!
💔 #احسان برای مراسم سوم #میثم برگشت ایران
کاملا شرمندگی😓 رو میتونستی تو عمق وجود #احسان ببینی.
💔 #احسان میگفت: اگه یه روزی حلما از من بپرسه ، چرا بابای من رفته و تو موندی؟؟؟؟ چی جوابش رو بدم.😥
دیگه اون #احسان سابق نبود
اصلا غذا نمیخورد
رنگش زرد شدهبود
حواسش پیش ما نبود
بدنش خیلی ضعیف شده
😡 #لعنتبهجنگ👊
💔 #احسان مجروحیتش رو به کسی نگفت.میگفت: اگه بخوام اون رو جراحی کنم دیگه بهم اجازه نمیدن به سوریه برگردم.
💔 #احسان عادت داشت توی خواب غلت بزنه ، اما همین که روی شونهی راستش میچرخید ، نالهاش😬 به آسمون میرفت و دوباره به حالت اولش برمیگشت.