eitaa logo
انجمن راویان شهرستان بهشهر
279 دنبال‌کننده
4.8هزار عکس
1.5هزار ویدیو
1 فایل
ارتباط با ادمین @Z_raviyan
مشاهده در ایتا
دانلود
انجمن راویان شهرستان بهشهر
📚 📌سال ۱۳۹۰بود و مزدوران و تروریست های وابسته به آمریکا،در شمال غرب کشور ودر حوالی پیرانشهر،مردم مظلوم منطقه را به خاک وخون کشیده بودند. آنها چند ارتفاع مهم منطقه را تصرف کرده واز آنجا به خودروهای عبوری و نیروهای نظامی حمله مکردند،هر بار که نیروهای نظامی برای مقابله آماده می شدند ،نیروهای این گروهک تروریستی به شمال عراق فرار میکردند. 📒شهریور سال۱۳۹۰و به دنبال شهادت سردار جان نثاری و جمعی از پرسنل توپخانه سپاه،نیروهای ویژه سپاه به منطقه آمده و عملیات بزرگی را برای پاکسازی کل منطقه تدارک دیدند. عملیات به خوبی انجام شد و با شهادت چند تن از نیر های پاسدار ،ارتفاعات جاسوسان و کل منطقه مرزی از وجود عناصر گروهک تروریستی پژاک پاکسازی شد. من در آن عملیات حضور داشتم .از این که پس از سال ها، یک نبرد نظامی واقعی از نزدیک تجربه میکردم،حس خیلی خوبی داشتم. آرزوی شهادت نیز مانند دیگر رفقایم داشتم ،اما با خودم میگفتم:ما کجا شهادت کجا؟!دیگر آن روحیات دوران جوانی و عشق به شهادت ،در وجود ما کم رنگ شده بود. 📕در آخرین مراحل عملیات ،تروریست ها برای فرار از منطقه گازهای فسفری و اشک آور استفاده کردند تا ما نتوانیم آن ها را تعقیب کنیم. آلودگی محیط باعث سوزش چشمانم شده بود. دود اطراف ما را گرفته رفقای من سریع از محل دور شدند اما نتوانستیم،چشمان من به شدت می سوخت. سوزش چشمان من حالت عادی نداشت .چون بقیه نیروها سریع جلو رفتند اما من حتی نتوانستم چشمم را باز نگه دارم! 🔸به سختی و با کمک یکی از رفقا به عقب برگشتم .پزشک واحد امداد،قطره ای را در چشمان من ریخت و گفت :تا یک ساعت دیگه خوب میشوی. ساعتی گذشت اما همینطور درد چشم مرا اذیت میکرد. به پزشک بیمارستان صحرایی و سپس بیمارستان داخل شهر مراجعه کردم. به وسیله آرام بخش توانستم استراحت کنم،اما کماکان درد چشم مرا اذیت میکرد. 🔹چند ماه از آن ماجرا گذشت عملیات موفق رزمندگان مدافع وطن،باعث شد که ارتفاعات شمال غربی به کلی پاک سازی شود. نیروها به واحد های خود برگشتند اما من هنوز درگیر چشم هایم بودم. بیشتر، چشم ‌چپ‌ من اذیت میکرد. حدود سه سال با سختی روزگار گذراندم .در این مدت صد ها بار به دکترهای مختلف مراجعه کردم اما جواب درستی نگرفتم .تا اینکه یک روز صبح،احساس کردم انگار چشم چپ من از حدقه بیرون زده!درست بود .در مقابل آینه که قرار گرفتم ،دیدم چشم من از مکان خودش خارج شده!حالت عجیبی بود. از طرفی درد شدیدی داشتم. نثار 🌹 صلوات💐💐💐 @Revayate_ravi
انجمن راویان شهرستان بهشهر
📚 📌همان روز به بیمارستان مراجعه کردم و التماس میکردم که مرا عمل کنید. دیگر قابل تحمل نیست. کمیسیون پزشکی تشکیل شد. عکس ها و آزمایش های متعدد از من گرفتند. در نهایت تیم پزشکی که متشکل از یک جراح مغز و یک جراح چشم‌ و چند متخصص بود،اعلام کردند:یک غده نسبتا بزرگ در پشت چشم تو ایجاد شده،فشار این غده باعث جلو آمدن چشم گردیده. به علت چسبیدگی این غده به مغز کار جدا سازی آن بسیار سخت است. 📗بعداعلام شد اگر عمل صورت بگیرد ،یا چشمان بیمار از بین میرود و یا مغز او آسیب جدی خواهد دید کمیسیون پزشکی ،خطر عمل جراحی را بالای ۶۰درصد می دانست و موافق عمل نبود . 📒اما با اصرار من و با حضور یک جراح از تهران،کمیسیون پزشکی بار دیگر تشکیل و تصمیم بر این شد که قسمتی از ابرو ی من را شکافته وبا برداشتن استخوان بالای چشم،به سراغ غده در پشت چشم بروند. عمل جراحی من در اوایل اردیبهشت ۱۳۹۴در یکی از بیمارستان های اصفهان انجام شد .عمل که شش ساعت به طول انجامید تیم پزشکی قبل از عمل،بار دیگر به من وهمراهان اعلام کرد به علت نزدیکی محل عمل به مغز و چشم ،احتمال نابینایی ویا احتمال آسیب به مغز و مرگ وجود دارد. 🔹برای همین احتمال موفقیت عمل،کمتر از پنجاه درصد است و فقط با اصراربیمار ،عمل انجام میشود با همه دوستان و آشنایان خداحافظی کردم. با همسرم که باردار بود ودر این سال ها سختی های بسیار کشیده بود وداع کردم. از همه حلالیت طلبیدم و با توکل به خدا راهی بیمارستانی در اصفهان شدم وارد اتاق عمل شدم. حس خاصی داشتم. احساس میکردم که از این اتاق عمل دیگر بر نمیگردم .تیم پزشکی با دقت بسیاری کارش را شروع کرد. من در همان اول کار بی هوش شدم.... 🔸عمل جراحی طولانی شد .و برداشتن غده پشت چشم ،با مشکل مواجه شد .پزشکان تلاش خود را مضاعف کردند. برداشتن غده همانطور که پیش بینی می شد با مشکل جدی همراه شد. آن ها کار را ادامه دادند ودر آخرین مراحل عمل بود که یکباره همه چیز عوض شد..... نثار 🌹 صلوات💐💐💐 @Revayate_ravi