✅ #سیره_سیاسی_آقا
🚨 آشیخ! ریشت را تراشیدند ؟!
💠 در مورد #تراشیدن_صورت ، شنیده بودم که در اردوگاه ها ، صورت را خشک خشک و بدون آب و صابون می تراشند که کاری زشت و دردآور است. لذا در راه بیرجند به مشهد ، خود را برای استقبال از این لحظه وحشتناک و آزردن پوست صورت ، آماده میساختم .
زمان تراشیدن صورت فرارسید . #سلمانی آمد و من با نگرانی و تشویش به او نگاه میکردم . کیفش را باز کرد و یک #ماشین_اصلاح از آن بیرون آورد ، با دیدن ماشین اصلاح ، من نفس راحتی کشیدم و معلوم شد جریان ، متفاوت از آن چیزی است که تصور می کردم.
بعد از آن ، اجازه خواستم که به دستشویی بروم و سپس وضو بگیرم . اجازه دادند با دو نظامی بروم . در مسیر یک افسر جوان که به #گستاخی و وقاحت معروف بود مرا دید و از دور به تمسخر صدا زد: #آشیخ ریشت را تراشیدند؟! و من فوراً پاسخ دادم: بله ، سالها بود که #چانه خود را ندیده بودم و حالا الحمدالله می بینم و بدین ترتیب اجازه ندادم خشنود و دل خوش شود .
📚 #خون_دلی_که_لعل_شد ، فصل هفتم (حماسه اشک) ص 94
@Revayate_ravi
کارتان را برای خدا نکنید"
برای خدا کار کنید!!
"آقا سید مرتضی آوینی":)🌱
@Revayate_ravi
🚨 احترام نظامی عجیب #حاج_قاسم
💠یکی از دوستان حاج قاسم میگوید: مراسم دانشآموختگی دانشگاه امام حسین علیهالسلام بود فرماندهان نظامی ایستاده بودند تا رهبر انقلاب تشریف آوردند همه احترام نظامی گذاشتند اما حاج قاسم احترامش فرق داشت، یک دست را به احترام معمولی نظامی کنار سرگرفته بود و یک دست را روی سینه گذاشته بود که خلاف عُرف احترام نظامی است، بعداً از حاج قاسم پرسیدم عرف احترام نظامی این نیست چرا اینجوری احترام گذاشتی قضیه چه بود؟ حاج قاسم گفت حس کردم آقا نگران است دست گذاشتم روی سینهام تا بگویم حاج قاسم فدایت شود آقا.
@Revayate_ravi
°♥🌿°
›•[وقتے بهش میگفتیم
چرا گمـنام ڪار میڪنے ..!🍃
میگفت: ای بابا،
همیشهـ ڪاری ڪن
ڪه اگهـ خدا تو رو دید
خوشش بیاد نهـ مـردم (: ]•‹🌻
#شهید_ابراهیم_هادی
#هادی_دلها
#شهیـدانهـ🦋
@Revayate_ravi
#دوکلوم_حرف_حساب
کاریکنید که وقتی کسی شما را ملاقات میکند
احساس کند که یک شهید را ملاقات کرده است🙃
#شهیدکاظمی
#شهیدعشق ❤️🌱
@Revayate_ravi
#ستارههای_زینبی
مصطفی به قدری اهل مطالعه بود که ۳ کتاب همراه خود به سوریه برده بود و یکی از کتابها درباره زندگی حاج قاسم سلیمانی بود، وقتی سردار سلیمانی به محل اقامت آنها رفته بود، مصطفی از او خواسته بود که کتابش را امضا کند، ولی سردار خجالت کشیده، او را بوسیده و گفته بود: «من دست شما را میبوسم. من باید از شما امضا بگیرم» و تشکر کرده بود که مصطفی با این سن کم به این عقیده رسیده است که مدافع حریم اهل بیت(ع) شود.
#شهید_سیدمصطفی_موسوی🌷
@Revayate_ravi
دلم!
طلوع طلاییه...
ظهر فکّه...
عصر هویزه...
غروب #شلمچه...
شب شرهانے...
سحر دوکوهه...
میخواهد...
#دلتنگ
@Revayate_ravi
سی سال پیـش و همت ها و باکری ها با نوای "ای مھدی صاحب زمان آماده ایم" پر کشیدند
و امروز دهقانها و کریمی ها و صدرزاده ها با نوای "منم باید برم ؛ آره برم سرم بره" آسمانی شدند
دیروز متوسلیان جاویدالاثر شد
و امروز برخی از شھدایخانطومان مفقودالاثـر
نام آنها شد شھدایدفاعمقدس•
ونام اینها شد شھدایمدافعحرم•
آنها با نوای آهنگران جان میگرفتند
و اینها با نوای مطیعی و نریمانی
آن روز درِ باغ شھادت را بستند
و اینها نالهکنان التماس کردند :
درباغشهادترانبندید !
و امروز نوای :
ازشامبلاشهیدآوردند
گواهی بر ایـن مدعاست که
دعایشان به اجابت رسیده اسـت
و اما ما...
گویی ما سھمی جـز شنیدن آنها و دیدن اینها نداریم...
حضرتآقا فرمونـد :
دیــروز بـراۍ شهادت دروازهای به آسمـان باز بود و امــروز معبری تنـگ...
گویا این معبر بازهـم درحال دروازه شدن اسـت!
هنوز هم برای شھـید شدن فرصت هست
دل را باید صاف کرد
#آرزویمراشهادتمینویسم
@Revayate_ravi