eitaa logo
انجمن راویان شهرستان بهشهر
296 دنبال‌کننده
5.5هزار عکس
2.2هزار ویدیو
2 فایل
ارتباط با ادمین @Z_raviyan
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
♥️ کوله رو برداشت که بره! توان نداشته اش رو جمع کرد و گفت صبر کن!!! ♥️رفت و محکم بغلش کرد. مثل همیشه پیشونی رو بوسید. گفت:حالم بده 😔 تهوع دارم ، برام آیه الکرسی بخون آروم بشم. ♥️با آرامش ،براش خوند و فوت کرد. خطاب به بچه داخل شکمش گفت: کوچولو مراقب مادرت باش!!! از پله ها یک لحظه برگشت و دستی برای تکون داد! یه وقتایی پسرش مهدی هم همین کار رو انجام میده. دقیقا عین پدرش!!! @Revayate_ravi
💙 حتی در فرودگاه ، وقتی به سمت سوریه می رفتند، باز هم مثل راهیان نور بیکار نمی نشست. 💙همه تشنه بودند،۱۲ بسته آب معدنی داخل اتوبوس بود،سریع رفت آورد و بین بچه ها تقسیم کرد. 💙ناهار نخورده بودن ، رفت بیسکویت آورد و به همه داد. هر دفعه که می رفت و میومد ، دوستانش یه تیکه بهش مینداختند. ما اینقدر این کارها رو کردیم ولی نشدیم. بیا مثل بچه آدم اینجا بشین!! 💙 می خندید 😅و می گفت:من که برای شهادت نیومدم اومدم فقط سوریه رو ببینم😎 @Revayate_ravi
💙 می گفت:سوریه که بود ، بهش زنگ می زدم. یه بار گفتم:هوای اونجا چطوره؟؟؟ گفت:مهتابیه ، ولی ماه من کنار م نیست 💙 خیلی اهل این حرف های عاشقانه نبود. اما وقتی سوریه رفت لطیف تر شده بود. 💙 بعد از نماز به جای خوندن تعقیبات نماز ، موبایل رو باز می کردم ، عکس های رو نگاه می کردم و نازش رو می کشیدم☺️ 💙قربان صدقه رفتن شده بود تعقیبات نمازم. @Revayate_ravi
💙دو هفته قبل از شهادت خانه تکانی کردم. فرش و پرده ها رو شستم. همه جا رو برق انداختم. خواستم وقتی می آید همه چیز عالی باشد. 💙زنگ زدم گفتم : مواظب آقای صادق نژاد باش😉 💙سال ۶۵ رفت جبهه عمو علیرضا رو شهید کرد. هر دفعه تو رو می دید می گفت: سال ۶۵ شلمچه( تِه یاد نَشوئِه) 💙حالا که با تو اومده سوریه حتما بعدش می خواد بیاد به من بگه (سال ۹۵ ، خان طومان تِه یاد نَشوئِه) با صدای بلند می خندید😂😂 @Revayate_ravi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💙سال ۹۶ ، بعد از شهادت وقتی به هفت تپه رفتیم. آقای صادق نژاد من را دید و گفت:هیچ وقت سال ۶۵ شلمچه ،شهید علیرضا بلباسی و فداکاریهاش یادت نَره. 💙کمی مکث کرد و گفت: سال ۹۵ ،خان طومان سوریه یادت نره. 💙شاید هر کس بود از غصه دق می کرد ولی من داشتم به پیشگویی های خودم و خنده های فکر می کردم. @Revayate_ravi
🍃🌸هر دفعه که از سوریه زنگ میزد. کلی قربان صدقه ام می رفت و حلالیت می گرفت. 🍃🌸بعد برای اینکه آرامم کند ،دلم را به دل بی قرار زینب (س) گره میزد. 🍃🌸قبل از رفتن به سوریه بارداریم را به کسی نگفتم تا کسی را سرزنش نکند. @Revayate_ravi