☝️☝️
📍چقدر این استوریِ آقای #یامین_پور خوب ست...
{دوستانی که قبل از رشدِ علمی، کنشگریِ مجازی را یاد میگیرند
قبل از مطالعه، حرف زدن را
و پیش از تحلیل، موضع گرفتن را}
جامعه مذهبی و انقلابی در حال حاضر معتادِ کلیپ و پُست و پادکستِ با محتوای انقلابی شده!
قبل از آنکه وارد عرصه رسانه ای نیروهای انقلاب شوید، بایستی #پژوهشگرِ_انقلابی شده باشید!
پ.ن:رفقا کتاب بخونید
جبهه انقلاب امروز به مبنا نیاز داره
کتاب های شهید مطهری،شهید بهشتی،علامه مصباح یزدی، استاد رحیم پورازغدی،آیت الله حائری شیرازی، مقام معظم رهبری، استاد اصغر طاهرزاده،علامه جوادی آملی
@Revayate_ravi
♦️خـواستـگـارے بـا چـشـمهـاے آبـے♦️
♦️♦️ گـلســتان یــازدهــم ♦️♦️
🔲 خـاطــرات هـمســر ســردار شـهیــد #عـلےچـیـتســازیـان
🔲 قسمت : 5⃣1⃣
💢 رفتم بیرون وقتی برگشتم توی اتاق ، چراغ رو روشن کردم.علیآقا خیلی زود خوابش بردهبود.اونقدر خوابش عمیق بود که نور زیاد لامپ هم چشمهاش رو نزد.نشستم بالای سرش.دلم شکستهبود.انگار کسی میگفت: فرشته!!خوب نگاهش کن.زُل زدم به صورتش و اون همه چین و چروکی که روی پیشونی و دور چشماش بود. #آخهبیستوپنجسالگیواینهمهخط روپیشونی!!!! میخواستم همهی جزئیات صورتش رو حفظ کنم.اون چشمهای آبی هیچوقت یک خواب سیر ندید.انگار یک چشمش خواب بود و اون یکی بیدار.چراغ رو خاموش کردم و نشستم بالای سرش.همینکه میدونستم توی اتاق هست و داره نفس میکشه برم کافی بود.ساعت دو و نیم بیدارش کردموضو گرفت لباسش رو پوشید و ساک رو دادم دستش.گفتم: کی برمیگردی؟؟ گفت: خیلی زود ولی به مامان نگو.گفتم: زود یعنی چند روز؟؟؟گفت: بین خودمون بمونه.خیلی طول بکشه یک هفته.
💢《راست میگفت دُرُست یک هفته بعد برگشت ولی فقط پیکرش 》بغض راه گلوم رو بسته بود.میخواستم داد بزنم ، علیآقا به خاطر من و بچه نرو.علیآقا لبخندی زد و گفت: گُلُم ، فرشتهجان حلالم کن.بعد از خداحافظی ، برگشتم توی اتاق.چراغها رو خاموش کردم و تو رختخواب علیآقا خوابیدم.پتو رو روی سرم کشیدم.پتو و رختخواب بوی اون رو میداد.بو میکشیدم و اون زیر گریه میکردم.
یک هفته بعد از رفتن علیآقا ، پنجشنبه از صبح زود چشمم به در بود.هیچوقت با این اطمینان نمیگفت زود برمیگردم.چه دلشورهی عجیبی داشتم.
💢 روز جمعه ، صبح ، پدرم اومد دنبالم گفت: مهمان داریم ،مادرت گفت: تو هم بیا ناهار پیش ما.گفتم: بابا امروز قراره علیآقا بیاد من باید زود برگردم.بابام سعی میکرد خودش رو طبیعی جلوه بده ولی ته چهرهاش اضطراب موج میزد.
به خونه رسیدیم دیدم از مهمان خبری نیست و مادرم منتظره ماست.گفتم: چیشده؟؟؟
گفت: نگران نباش علیآقا مجروح شده.گفتم: خُب شده که شده.مگه اولین بارشه.ما رم بریده بریده گفت: آخه دستش قطع شده.گفتم: شده باشه بالاخره زندههست عیب نداره.گفت: فرشتهجان!!!کاش فقط دستش بود ، پاهاش هم قطع شده.با خودم فکر میکردم اگه تیکهتیکه هم شده باشه مهم نیست فقط زنده باشه.تند جواب دادم: عیب نداره.بعد زدم زیر گریه.با التماس گفتم: علیآقا شهید شده؟؟؟؟آره!!!!!
@Revayate_ravi
🌹•٠
زمستان بود. توی راه کرمانشاه، بچه بغلش بود. زد و لباسش را نجس کرد. رسیدیم به یک قهوه خانه ی بین راهی. گفت: نگه دار.
پیاده شد. همه پیاده شدیم. از قهوه چی سراغ آب گرم را گرفت. فکر کردبرای چای می خواهیم. گفت: داریم. بعد که فهمید می خواهد خودش را آب بکشد، گفت: نه، نداریم. این جا حموم نداریم که. صیاد دست بردار نبود. بالاخره هرطور بود، خودش را آب کشید و لباسش را عوض کرد که پاک باشد، که نماز اول وقت را از دست ندهد.
#سلام_ودرود_برشهیدان
#اللٰهُمَعَجِّلْلِوَلیِکَالفَرَجْ
@Revayate_ravi
💫 صحبتهای جالب #رهبر انقلاب دربارهی همسرشان
باید به صبر و شکیبایی فراوان همسرم (خانم منصوره خجسته باقرزاده)، در تحمل سختی و مشقت زندگی در دوران پیش از انقلاب و اصرار او بر #ساده_زیستی، در دوران پس از انقلاب اشاره کنم .بحمدالله خانه ما همواره تاکنون از زوائد زندگی، که حتی در خانههای معمولی مردم یافت میشود به دور مانده است و همسرم در این امر بالاترین سهم و مهمترین نقش را داشته است.
درست است که من زندگیام را به همین شکل آغاز کردم و همسرم را نیز در این مسیر هدایت کردم و این روحیه را در او زنده کردم، اما صادقانه میگویم که او در این زمینه بسیار از من پیشی گرفته است.من درباره #زهد و پارسایی این بانوی صالحه تصویرهای بسیاری در ذهن خود دارم که بیان برخی از آنها خوب نیست. از جمله مواردی که میتوانم بگویم این است که:
هرگز از من درخواست خرید لباس نکرده است، بلکه نیاز خیلی ضروری خانواده به لباس را به من یاد آور میشد و خود میرفت و میخرید.
هیچ وقت برای خود #زیور_آلات نخرید. مقداری زیورالات داشت که از خانه پدری آورده بود و یا هدیه برخی بستگان بود. همه آنها را فروخته و پول آنها را در راه خدا صرف کرد.
او اینک حتی یک قطعه زر و زیور و حتی یک انگشتر معمولی هم ندارد.
منبع: کتاب #خون_دلی_که_لعل_شد
@Revayate_ravi
*هوالمنتقم*
🌷 *شهیدان؛*
*🌷جمال🌷*
*🌷ڪمال🌷*
*🌷مـهدے 🌷ظلانوار* 🌷
سه برادر در سمتهاے متفاوت در جبهه حضور داشتن.در این هشتسال جنگ تحمیلے هیچگاه نشدهبود که در کنار یکدیگر به مصاف دشمن بروند.ولی پس از عمیات ڪربلاے ۴ تصمیم گرفتند ڪه هرسه به عنوان خطشکن به دل دشمن بزنند.
*🌷سه برادردریک روز🌷*
*امان ازدل زینب،س،*
*من بفداے اون مادرشهیدے ڪه دریک روزپاره هاے تنش روفداے اعتلای دین وآئین ،خاک پاک وطن،وانقلاب میڪنه،
*یادعزیزشهداباصلوات*
@Revayate_ravi