✍️ فرازهایی از کتاب الهینامه علامه حسنزاده رحمت الله علیه
🍃 به سوی تو آمدهام؛ به حقّ خودت مرا به من برمگردان الهی!
🍃 الهی! پیشانی بر خاک نهادن آسان است، دل از خاک برداشتن دشوار.
🍃 الهی! تو پاک آفریده ای، ما آلوده کردهایم.
🍃 الهی! گرگ و پلنگ را رام توان کرد، با نفس سرکش چه باید کرد؟
🍃 الهی! انگشتری سلیمانیام دادی، انگشت سلیمانی ام ده.
🍃 الهی! اگر ستّارالعیوب نبودی، ما از رسوایی چه میکردیم؟...
@Revayate_ravi
🔹از هر دین و نژاد و قومیتی برای ایران
🔸مسلمان و ارمنی و آشوری و زرتشتی شانه به شانه هم جنگیدیم تا این پرچم در اهتزاز و این خاک در امنیت باقی بماند.*
#هفته دفاع مقدس گرامی باد
@Revayate_ravi
ــــــــــــ🎈عـــــارفـــــــانه🎈ـــــــــــ
🎈زنــدگےنـامه عــارف شـهیــد احـمـد عــلے نـیـرے🎈
🎤 #بخشپنجم
🔰یهبار برنامه بسیج تا ساعت سه بامداد ادامه داشت.بعد احمد آهسته به شبستان مسجد رفت و مشغول نماز شد.من از دور اون رو نگاه میکردم.حالت اون تغییر کردهبود.گویی خداوند در مقاباش ایستاده و او مانند یک بندهی ضعیف مشغول تکلم با پروردگار است.عبادت عاشقانهی او بسیار عجیب بود.آنچه که ما از نماز بزرگان دیدهبودیم.در وجود احمدآقا میدیدیم.قنوت نماز او طولانی شد.آنقدر که برای من سوال شد.یعنی چه شده؟؟؟بعد از نماز به سراغش رفتم.از او پرسیدم: احمدآقا تو قنوت نماز چیزی شدهبود؟؟کمی فکر کرد و گفت: نه!!چیز خاصی نبود.میخواست طبق معمول موضوع رو عوض کند.اصرار کردم.گفت: (در قنوت بودم که از فضای مسجد خارج شدم نمیدانم چه خبر بود!آنچه از زیبایهای بهشت وعذاب های جهنم گفته شده همه را دیدم!
انبیا را دیدم که در کنار هم بودند.)
🔰خواب دیدم سوار یک ماشین بودیم ،پشت ماشین چند نفر نشسته ایم خودرو با سرعت حرکت میکند،واین ماشین حفاضی نداردسر هر پیچ یک نفر به بیرون پرتاب میشود،متوجه شدم من تنها ماندم نزدیک بود از ماشین پرت شوم که فریاد زدم .یا صاحب الزمان !!!یک نفر دستم را گرفت واجازه نداد به زمین بیفتم.
فهمیدم که باید در سخت ترین شرایط دست از دامان امام زمان بر نداریم ،وگرنه تند باد حوادث ها ما را نابود خواهد کرد.
@Revayate_ravi
12.44M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❤️به تو از دور سلام❤
اربعین حسینی بر عاشقان حضرت
اباعبدالله الحسین علیه السلام و
یاران وفادارش بر همهی اعضاے کانال انجمن راویان تسلیت و تعزیت باد🏴
#اربعین_حسینی
@Revayate_ravi
خدایا..!
پاهایم جرأت عبور از صراط را ندارد
من آنها را در بینالحرمین برهنه دواندم
در سنگرها خمیده جمع کردم
و در دفاع از دینت دویدم
جهیدم، خندیدم و گریستم، افتادم و بلند شدم
امید دارم آن جهیدنها و خزیدنها
و به حُرمت آن حریمها آنها را ببخشی
#شهیدحاج قاسم ❤️
@Revayate_ravi