🥀🌹تا پلکهام رفت روی هم دیدم مجتبی داره میخنده.توی خواب قهقهه میزد.یکهو بلندشد و نشست.با ذوق پرید توی بغلم:(مامان!!!بابا اومده)
پرسیم: چیگفت: خوشحال بود که بابا اون رو وسط اتاق چرخونده و باهاش بازی کرده.میگفت: بابا گفته من تو آسمونم.
🥀🌹 بعد از چند روز دوباره یاد قول باباش افتاد.راهبهراه بهونهی تولد میگرفت.تولدش ۲۰تیر بود.ما هنوز لباس مشکی به تن داشتیم.یک ماه هم از شهادت نگذشتهبود.به پدرومادر مهدی گفتم: میخوام برای مجتبی تولد بگیرم.اونها هم استقبال کردن.
@Revayate_ravi
.
#حاجحسینیڪتا
اگہ میخواۍ یہ روزی
دورِ تابوتت بگردن ؛
امروز باید دورِ
امام زمانت بگردی..
@Revayate_ravi
🌹#با_شهدا|شهید حمید باکری
✍️ دفتر اشکالات
▫️دفتری که قرار گذاشته بودیم اشکالاتِ هم را در آن بنویسیم، تقریبا همیشه با ایرادات من پُر میشد. حمید میگفت: تو به من بیتوجهی! چرا اشکالات مرا نمینویسی؟
گوشه چشمی نگاهش کردم و گفتم تو فقط یک اشکال داری! دستهایت خیلی بلند است. تقریباً غیر استاندارد است. من هر چه برایت میدوزم، آستینهایش کوتاه میآید. حمید مثل همیشه خندید. برایم جالب بود و لذت بخش که او به ریزترین کارهای من مثل لباس پوشیدن، غذا خوردن، کتاب خواندن و... دقت میکرد.
📚 کتاب نیمه پنهان ماه
@Revayate_ravi
سلام دوستان
مهمون امروزمون حاج علی هست🥰✋
*پایان دردهای سردارِ تفحص*🕊️
*شهید علی محمودوند*🌹
تاریخ تولد: ۶ / ۴ / ۱۳۴۳
تاریخ شهادت: ۲۲ / ۱۱ / ۱۳۷۹
محل تولد: تهران
محل شهادت: فکه
*🌹راوی← علی در سالهای آخر سردردهای شدید داشت🍂هربار با تمام قدرت سرش را فشار میداد، انگار میخواست منفجر شود🥀میگفت:«تو نمیدانی چطور درد میکند، حالم به هم میخورد»🍂او شیمیایی شده و کلیههایش از کار افتاده بود، حالت تهوع داشت🥀عارضه موجی بودن نیز بعضی اوقات زندگیش را مختل میکرد🥀در این گونه مواقع میگفت:«فقط بروید بیرون، سپس سرش را آنقدر به دیوار میکوبید و فشار میداد تا زمانیکه بدنش خشک میشد🥀حتی یکبار همسر و فرزندانش را به آشپزخانه فرستاد و خودش تمام شیشهها را شکست🍂 ۸ سال دفاع مقدس دیگر رمقی برای علی نگذاشته بود🥀در جای جای پیکرش ردپای جنگ بود🥀اما او باز هم مقاومت کرد🍃همرزم← پای مصنوعیاش شکسته بود🍂 با خنده کمی لیلی رفت و گفت:«این پا روی مین رفتن داره»‼️ ۲۲ بهمن ماه از راه رسید کارمان تفحص شهدا بود💫علی به میدان مین رفت، و حدود ۶۳ مین را پیدا کرد🍃به آخرین مین که رسیدیم، کسی مرا صدا زد. حدود ۷ متر از علی دور شدم،🍃ناگهان صدای انفجاری مهیب در دشت پیچید💥به طرف علی دویدم، او با پیکری خونین روی زمین افتاده بود🥀باورم نمیشد او به آرزویش رسید*🕊️🕋
*شهید علی محمودوند*
*شادی روحش صلوات*
@Revayate_ravi
22.07M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 #فیلم | #شلمچه
⭕️ حضور سردار سعید محمد دبیر شورای عالی مناطق آزاد در یادمان شهدای شلمچه و خوش آمدگویی متفاوت هنرمندان خادم الشهدای خرمشهری...
#راهیان_نور
#خرمشهر
@Revayate_ravi