eitaa logo
انجمن راویان شهرستان بهشهر
281 دنبال‌کننده
4.8هزار عکس
1.5هزار ویدیو
1 فایل
ارتباط با ادمین @Z_raviyan
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷هفت روز دیگه🌷 قسمت2⃣🍂🍃 بعد از بدنیا آمدن محمد تقی،خواهر شوهرم گفت؛خواب شهید محمد تقی هاشمی نسب را دیده است. دوست دوران جنگ شوهرم بود.شهید در خواب به او گفته بود اسم بچه مان را بگذاریم محمدتقی. چند روز بعد رفتیم به مزار شهید.محمد تقی را گذشتم روی سنگ مزار شهید هاشمی نسب و گفتم: "داداش! این بچه را تحویل تو می دهم. مثل خودت او را تربیت کن، دین دار و مومن و اهل نماز و روزه که راه تو را ادامه بدهد." رفتار محمد تقی توام با احساس مسئولیت و خیر خواهی بود. یکجا بند نمی شد. مدام مشغول کاری بود.همیشه کمک حال و کمک کار ما بود. خوبی محمد تقی مثل بوی گل بود؛ مگر می شود بوی خوش گل را از گل جدا کرد؟ 🍃🍃🍃 موقع خداحافظی به محمد تقی گفتم: این بار که بروی چند روز می مانی؟ گفت: مامان! هفت روز دیگر بر می گردم. پیش ما اصلا حرفی از شهادت نمی زد .دوست نداشت ناراحت شویم . اما در مصاحبه ای که با محمد تقی کرده اند، شنیدم که گفت:《 چه خوب است آدم شهید بشود!》 تنها چیزی که من را آرام می‌کند این است که پسرم فدای حضرت زینب(س)شده. _نمی شود نروی؟ دست هایم را گرفت توی دستش و گفت:《مامان! تو دوست داری که حرم های مطهر را خراب و ویران ببینی؟》 گفتم :نه گفت:《چطور می توانیم در اینجا بمانیم و آنها بروند کربلا ونجف را خراب کنند؛ چطور اینجا بمانیم و نروم؟》 🌀 با ما همراه باشید در کانال انجمن راویان شهرستان بهشهر در ایتا👇👇👇 https://eitaa.com/Revayate_ravi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
لباس‌های خیس به تنشان سنگینی می‌كرد ستون گردان دم ارتفاع قامیش و زیر پای عراقیا بود همهمه بسیجی ها میان رعد و برق و شق شق باران گم شده بود حالا گونی‌هایی هم كه عراقیا پله‌وار زیر كوه چیده بودند، از گل و لای لیز شده بود و اسباب دردسر... بچه ها از كت و كول هم بالامی‌رفتند كه از شر باران خلاصی یابند و خودشان را داخل غار بزرگ زیر قله برسانند انگار یه گونی، جنسش با بقیه فرق داشت لیز و سر نبود بسیجی‌ها پا روش می‌ذاشتند، می‌پریدند اون‌ور آب و بعد داخل غار... اما گونی هر از گاهی تكان می‌خورد شاید اون شب هیچ بسیجی‌ای نفهمید كه پله شده بود برای بقیه... یكی دو نفر هم كه متوجه شدند دم غار اشكهاشون با باران قاطی شده بود «علی به معنای واقعی كلمه مالك نفسش بود» 🌷 📎منبع: خبرگزاری نوید شاهد به نقل از سایت انصار حزب‌الله 🌀 با ما همراه باشید در کانال انجمن راویان شهرستان بهشهر در ایتا👇👇👇 https://eitaa.com/Revayate_ravi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌱 مۍگفت : مطمئن باش هیچ چیزے مثڵ برخوردِخوب روے آدم ها تٵثیر ندارد . 🌀 با ما همراه باشید در کانال انجمن راویان شهرستان بهشهر در ایتا👇👇👇 https://eitaa.com/Revayate_ravi
🌟روح الله فارغ التحصیل دبیرستان مؤتلفه بود. یک بار به یک مناسبتی از روح الله خواستند که برای بچه ها چند کلامی صحبت کند. تک تک جملاتش را به خاطر دارم . او میگفت : رفقا یک چیز از من داشته باشید، کف پای مادتان را مدام ببوسید. این حرفا رو وقتی میگفت که مادرش را از دست داده بود. 💠وقتی خبر شهادتت رو شنیدم مادرم آمد در اتاق تا علت گریه هایم را بپرسد،همونجا به حرفت عمل کردم و به پاهایش افتادم و قول می دهم که باز هم این کار را انجام بدم. مطمئن هستم هر کسی این خاطره ی تو را بشنودحتما به حرفت عمل میکند. 📚برشی از زندگی شهید مدافع حرم روح الله قربانی به نقل از دوستان شهید 🌀 با ما همراه باشید در کانال انجمن راویان شهرستان بهشهر در ایتا👇👇👇 https://eitaa.com/Revayate_ravi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔺خاطرات ساحل قسمت نهم وسایل دزدیده پیدا شد؟؟؟ 🔻در خاطره شماره قبل به حسب داخل پرانتزی از دزدیده شدن سیستم صوتی گروه گفته بودم ‌ پس از اینکه با خبر شدیم وسائل گروه و بردند ،چندتا کار انجام دادیم اول به زنگ زدیم که اومدن برا بررسی و سوال پرسیدن از ما که چی شده و وسائل چی بود و کارهای بعدی از شکایت و انگشت نگاری و... 🔹بعد خودمون نشستیم احتمالات و مطرح کردیم که مثلا چطور اومدن و چه جوری و چه ساعتی ممکنه اومده باشن؟ رفتیم دوربین های اطراف سوئیت ها و ویلاها رو چک کردیم اما از اونجا که ها همه پشت به ساحل بوده خیلی چیز خاصی نصیبمون نشد الا اینکه تو یه مورد دیدیم حوالی ساعت سه ونیم دوتا جوون کیسه به دست وارد ساحل شدند اما از کجا خارج شدن تو فیلم چیزی نبود با دوستانمون تو یه گروه داریم شبش اونجا قصه دزدیده شدن وسائل مطرح شده بود اما به نظرتون چه کردیم؟؟ نزدیک به یک ساعت تموم در غالب طنز دوستان شعر درباره دزدیده شدن وسائل میگفتند و مشاعره میکردیم😁 یه نمونه اش این بوده که سید موسوی گفته بود: گر ایزد زحکمت ببندد دری عطا میکند دیگری خدا گفت گر عزم و همت بود تو غصه نخور سید 😁 🔺خلاصه رفقای دیگه هم وارد گود شدن و با اینکه همه وسائل اصلی مونو دزد برده بود ما در اوج روحیه بودیم و عین خیالمون نبود تازه فردا اون روزی که سیستم نداشتیم رفتیم سیستم اجاره کردیم و ساحل برنامه اجرا کردیم😎 موضوع برنامه هم دزدی بود😂 و به قول مرتضی : الغرض حتی اگر سیستم به یغما رفته است شعر و شور و خنده بر لبها و دلها رفته است😇 خلاصه انرژی در حد لالیگا💪 تازه ماشین منم چند روزه موتور پیاده کردم و یه ده میلیونی هم حداقل هزینه داره سعی کردم بیشتر از همه به زندگی لبخند بزنم🙃😉 🔻و اما سیستم ها کجا بودند؟ پس از یکی دو روز پلیس بازی و ترسوندن دو سه نفری که بهشون شک داشتیم و با همکاری خیلی خوب علی آقا که از کاسب های خوب ساحله پیغام دادیم به دزد ها که اگه نیارید چه و چه میشه دیروز عصر آقای دزد خودش تماس گرفت که آقا بیاید وسائل و بگرید و منم اشتباه کردم😐 اگر چه خط و خش و پارگی سیم ها و گم شدن دو سه تا قطعه کوچیک تو وسائل بود اما اصل وسیله ها رو گرفتیم خداروشکر