#خاطرات_شهید
لباسهای خیس به تنشان سنگینی میكرد ستون گردان دم ارتفاع قامیش و زیر پای عراقیا بود همهمه بسیجی ها میان رعد و برق و شق شق باران گم شده بود حالا گونیهایی هم كه عراقیا پلهوار زیر كوه چیده بودند، از گل و لای لیز شده بود و اسباب دردسر...
بچه ها از كت و كول هم بالامیرفتند كه از شر باران خلاصی یابند و خودشان را داخل غار بزرگ زیر قله برسانند انگار یه گونی، جنسش با بقیه فرق داشت لیز و سر نبود بسیجیها پا روش میذاشتند، میپریدند اونور آب و بعد داخل غار...
اما گونی هر از گاهی تكان میخورد شاید اون شب هیچ بسیجیای نفهمید كه #علی_آقا پله شده بود برای بقیه...
یكی دو نفر هم كه متوجه شدند دم غار اشكهاشون با باران قاطی شده بود «علی به معنای واقعی كلمه مالك نفسش بود»
#شهید_علی_چیتسازیان 🌷
📎منبع: خبرگزاری نوید شاهد به نقل از سایت انصار حزبالله
🌀 با ما همراه باشید در کانال انجمن راویان شهرستان بهشهر در ایتا👇👇👇
https://eitaa.com/Revayate_ravi
#ڪلآمابراهیٓم 🌱
#ابراهیم مۍگفت :
مطمئن باش هیچ چیزے مثڵ
برخوردِخوب روے آدم ها تٵثیر ندارد .
#شهیدانه
#الگوی_خودسازی
🌀 با ما همراه باشید در کانال انجمن راویان شهرستان بهشهر در ایتا👇👇👇
https://eitaa.com/Revayate_ravi
#خاطرات_شهدا
🌟روح الله فارغ التحصیل دبیرستان مؤتلفه بود. یک بار به یک مناسبتی از روح الله خواستند که برای بچه ها چند کلامی صحبت کند. تک تک جملاتش را به خاطر دارم . او میگفت : رفقا یک چیز از من داشته باشید، کف پای مادتان را مدام ببوسید. این حرفا رو وقتی میگفت که مادرش را از دست داده بود.
💠وقتی خبر شهادتت رو شنیدم مادرم آمد در اتاق تا علت گریه هایم را بپرسد،همونجا به حرفت عمل کردم و به پاهایش افتادم و قول می دهم که باز هم این کار را انجام بدم.
مطمئن هستم هر کسی این خاطره ی تو را بشنودحتما به حرفت عمل میکند.
📚برشی از زندگی شهید مدافع حرم روح الله قربانی به نقل از دوستان شهید
🌀 با ما همراه باشید در کانال انجمن راویان شهرستان بهشهر در ایتا👇👇👇
https://eitaa.com/Revayate_ravi
🔺خاطرات ساحل
قسمت نهم
وسایل دزدیده پیدا شد؟؟؟
🔻در خاطره شماره قبل به حسب داخل پرانتزی از دزدیده شدن سیستم صوتی گروه گفته بودم
پس از اینکه با خبر شدیم وسائل گروه و بردند ،چندتا کار انجام دادیم
اول به #پلیس زنگ زدیم که اومدن برا بررسی و سوال پرسیدن از ما که چی شده و وسائل چی بود و کارهای بعدی از شکایت و انگشت نگاری و...
🔹بعد خودمون نشستیم احتمالات و مطرح کردیم که مثلا چطور اومدن و چه جوری و چه ساعتی ممکنه اومده باشن؟
رفتیم دوربین های اطراف سوئیت ها و ویلاها رو چک کردیم
اما از اونجا که #دوربین ها همه پشت به ساحل بوده خیلی چیز خاصی نصیبمون نشد الا اینکه تو یه مورد دیدیم حوالی ساعت سه ونیم دوتا جوون کیسه به دست وارد ساحل شدند اما از کجا خارج شدن تو فیلم چیزی نبود
با دوستانمون تو #ایتا یه گروه داریم
شبش اونجا قصه دزدیده شدن وسائل مطرح شده بود
اما به نظرتون چه کردیم؟؟
نزدیک به یک ساعت تموم در غالب طنز دوستان شعر درباره دزدیده شدن وسائل میگفتند و مشاعره میکردیم😁
یه نمونه اش این بوده که سید موسوی گفته بود:
گر ایزد زحکمت ببندد دری
عطا میکند #سیستم دیگری
خدا گفت گر عزم و همت بود
تو غصه نخور سید #پورعلی😁
🔺خلاصه رفقای دیگه هم وارد گود شدن و با اینکه همه وسائل اصلی مونو دزد برده بود ما در اوج روحیه بودیم و عین خیالمون نبود
تازه فردا اون روزی که سیستم نداشتیم رفتیم سیستم اجاره کردیم و ساحل برنامه اجرا کردیم😎
موضوع برنامه هم دزدی بود😂
و به قول مرتضی #رحیمی:
الغرض حتی اگر سیستم به یغما رفته است
شعر و شور و خنده بر لبها و دلها رفته است😇
خلاصه انرژی در حد لالیگا💪
تازه ماشین منم چند روزه موتور پیاده کردم و یه ده میلیونی هم حداقل هزینه داره سعی کردم بیشتر از همه به زندگی لبخند بزنم🙃😉
🔻و اما سیستم ها کجا بودند؟
پس از یکی دو روز پلیس بازی و ترسوندن دو سه نفری که بهشون شک داشتیم و با همکاری خیلی خوب علی آقا که از کاسب های خوب ساحله پیغام دادیم به دزد ها که اگه نیارید چه و چه میشه
دیروز عصر آقای دزد خودش تماس گرفت که آقا بیاید وسائل و بگرید و منم اشتباه کردم😐
اگر چه خط و خش و پارگی سیم ها و گم شدن دو سه تا قطعه کوچیک تو وسائل بود اما اصل وسیله ها رو گرفتیم خداروشکر
🔺روز اولی که وارد ساحل شدیم خیلی گمان نمی کردیم کارهامون رسانه ای بشه
هم این ور آب
هم اون ور آب
از باب #ریا نباشه،خدائیش صرفا جهت انجام وظیفه و کار طلبگی خودمون رفتیم
دنبال این نبودیم که حالا چهار تا عکس بگیریم و تو شبکه های اجتماعی پخش کنیم
نشون به این نشون که غیر از یکی دو تا از رفقا بقیه بچه ها اصلا نه صفحه اجتماعی داشتند،نه اینستا گرامی نه کار رسانه ای به اون معنا
فقط یه کانال تلگرامی داشتیم که ۱۲۰تا ممبر داشت .همین
🔻دو سه هفته ای از حضورمون گذشت که اولین تصاویر از حضور طلبه ها تو ساحل #بابلسر در صفحه اینستا گرامی #محمد_رضا_زائری منتشر شد
تعداد فالورهای آقای زائری بالا بود و برا همین کار ما یه کم دیده شد
به فاصله دو روز از خبر گذاری فارس تماس گرفتند که میخوایم از حضورتون تو #ساحل گزارش تهیه کنیم
روز بعدش از شبکه #افق تماس گرفته شد که میخوایم یه گزارش ۵ دقیقه ای آماده کنیم
و هفته بعدش از برنامه تلویزیونی #زنده_باد_زندگی که گفتند میخوایم یه برنامه رو اختصاص بدیم به حضور شما
در عرض یکی دو هفته عکسها و تصاویر فعالیت دوستان گروه در بیشتر سایت ها و خبر گزاری های #ملی بارگزاری شد .
و تیتر عکس سایت های و کانالهای تلگرامی هم این بود:
🔹حضور متفاوت #طلبه ها در سواحل #مازندران
روزنامه #صبح_نو تیتر اول روزنامه اش زده بود :
#منبر_ساحلی به همراه عکسی جالب که جواد زارع داشت با گوشی مسافر ها ازشون عکس میگرفت
🔹چند روز بعدش در رادیو #معارف به مدت ده دقیقه تشریح فعالیت های گروه و داشتم و خلاصه یه چند روزی از فضای حقیقی به فضای مجازی و صدا وسیما مشغول شده بودیم
همه اینها هم به خاطر این بود که حرکت تبلیغی ما حرکت نو و تازه ای بود برا همین برا رسانه ها جذابیت خاص خودشو داشت
🔺تا جایی که یادمه عکاس دو تا از خبرگزاری های معروف سر اینکه کدوم سایت خبر ما رو زودتر بارگزاری کنه رقابت می کردند
به هر حال رسانه دنبال سوژه و تبلیغ خودشه
🔸یه چیز خیلی جالب تو این خاطره اینه که برا #عکاس یکی از خبرگزاری ها بعد چند ماه زنگ زدیم که عاقا میشه اون عکسهایی که از ما گرفتی چند تا عکس برا ما بفرستی ؟
نزدیک به ۱۰۰ تا عکس شایدم بیشتر از ما گرفته بود
دیدم یه هفت هشت تا #عکس فرستاد
گفتیم بقیه رو چی؟
یه کم بیشتر بده نیاز داریم ؟
میدونید چی جواب داد:
گفت بابت هر #عکس فلان قدر پول میگیرم عکس ها رو میدم😐
ای دل غافل
میبینی تو رو خدا
اخه #سوژه عکس و خبرت ما بودیم
بعد از ما پول میخوای برا عکس خودمون؟؟😁😂
اصلا ما بهت اجازه نمیدادیم میتونستی عکس بگیری از ما؟؟؟ عجبااا
🔸بعد گفتند بله این قانون رسانه هست و از این حرفااا
دیدیم قانون ما #طلبه ها با قانون اونا خیلیییی فرق داره
🔹درسته ما سال اول از جیب خودمون هزینه کردیم و کسی هم به ما بودجه نداد و کل اون سال و خودمون هزینه کردیم و اما بقیه برا کار خودشون پول میخوان
اما طلبه اگه برا کار خودش پول و هزینه ای بخواد چی؟؟؟
هیچی...
این قصه سر دراز دارد که در جای دیگه باید بهش پرداخته بشه🙃
#سید_مرتضی_پورعلی
🌀 با ما همراه باشید در کانال انجمن راویان شهرستان بهشهر در ایتا👇👇👇
https://eitaa.com/Revayate_ravi
🌷هفت روز دیگه🌷
قسمت3⃣#بهروایتنرگسسالخوردهخواهرشهید🍂🍃
زینب، دختر محمدتقی یک عروسک گوسفند تپل و سفید رنگ داشت. ما که می رفتیم خانه شان، محمدتقی یک چاقوی میوه خوری بر می داشت و با آن گوسفند می آمد دم در، می گفت: بایستید، می خواهم جلوی پایتان گوسفند قربانی کنم.
از همان دم در، خنده و شوخی شروع می شد.
🍃🍃🍃
مادر ما به مهمان ها خیلی احترام میگذارد.الگوی محمد تقی مادرمان بود. این مسئله آنقدر برایش جدی بود بعد از شهادتش اتفاقات جالبی افتاد.
گزارشگر خانومی که روز تشییع بود.کفشش پاره می شود. برای اینکه سوژه ها را از دست ندهد پابرهنه راه میفتد.
بعد از مدتی خوابی دید که محمد تقی به او گفته بود:" خواهرم!شرمنده ام که پای برهنه مشغول تهیه خبر بودی .بعد به او یک جفت کفش و یک ساعت مچی هدیه داده بود."
یا آن خانم غریبه ای که می گفت: شوهرم فلج است. من که میخاستم به مراسم تشییع بیایم، او گریه کرد و گفت، کاش من هم میتوانستم بیایم و از من خواست که غذای تبرکی برایش بیاورم.
وقتی برگشتم خانه دیدم شوهرم گریه میکند .
به من گفت : خواب بودم .دیدم شهید سالخورده برایم غذا آورده و گفته " تو که نتوانستی بیایی مراسم، من خودم برایت آوردم."
🍃🍃🍃
#بهروایتحمیدهسالخوردهخواهرشهید🍂🍃
بفکر همه بود هر جا که می رفت از آنجا سوغاتی می آورد. خیلی تمیز و منظم و مرتب بود. لباسش معمولی بود. شاید یک پیراهن را تا ده سال می پوشید. اگر لباسش پاره می شد می گفت رفو کنید تا دوباره بپوشم. بسیار ساده زیست بود.
🍃🍃🍃
وقتی از سفر اولش به سوریه برگشت، به سیده نرگس گفتم ، این بارکه محمد تقی آمد، اجازه نده که بار دیگر برود.
سیده نرگس گفت: آبجی! من آمده ام که همراهش باشم نه سد راهش.
برای همین هر وقت محمد تقی تماس می گرفت، برای اینکه خیال او را جمع کند می گفت؛ محمد تقی من دعای گوی تو هستم نگران نباش.
محمد تقی می دانست اگر پرچم از دستش بیفتد، همسرش آن پرچم را بر خواهد داشت و از آن نگهداری خواهد کرد.
🌀 با ما همراه باشید در کانال انجمن راویان شهرستان بهشهر در ایتا👇👇👇
https://eitaa.com/Revayate_ravi