eitaa logo
انجمن راویان شهرستان بهشهر
296 دنبال‌کننده
5.5هزار عکس
2.3هزار ویدیو
2 فایل
ارتباط با ادمین @Z_raviyan
مشاهده در ایتا
دانلود
🦋شـهیـد سـر جـدا🦋 🦋شـهـید نـویـد صفـرے🦋 قسمت3⃣👇👇 📝 هشت ساله بود که نماز خواندن و روزه گرفتن را شروع کرد.عضو فعال بسیج بود. خیلی قرآن می خواند و به ترجمه ش خیلی فکر می کرد. عاشق امام حسین بود. دلش می خواست شبیه اربابش شهید شود.روی پیراهن سیاهش خیلی حساس بود. می گفت " این لباس خیلی حرمت داره" دانشگاه شهید مطهری سپاه قبول شده بود ولی، نوید چند جلسه بیشتر نرفت، به دوستش گفته بود من دنبال علم هستم نه مدرک. آرزوی بزرگش شهادت بود.خیلی برایش زحمت کشید. سر خیلی چیزها به خودش سخت گرفت. بیست بیست و یک سالش بود که سر یک کاری که نمی دانست کار صلاحی نیست خیلی ازیت شد. وقتی فهمید این کار حرامه تک تک آدمایی که باید راضی می کرد را دیده بود و مالش را پاک کرده بود.نویدم اشتباه می کرد ولی هیچ وقت، توی اشتباهش نمی موند. 🌷🌷🌷 همیشه وقتی از در می آمد و می خواست به من سلام کند، دستش را می گذاشت روی سینه اش و کمی خم می شد. پیکرش از پابوسی امام رضا برگشته بود.یکی که پشت بلندگو مداحی می کرد گفت:《مادر شهید چه پیامی برای جمعیت داره؟》 گفتم تابوت را بیارید سمت من، می خواهم به نویدم زیارت قبول بگویم. تابوت که آمد قسمت زنانه تا به آغوش من برسد چند بار خم شد و راست شد، انگار پسرم از در آمده باشد و دست ادب گذاشته باشد روی سینه اش و با لبخند گفته باشد:《سلام اُماه!》 🌷🌷🌷 با شهید سعید علیزاده در سوریه رفیق شده بودند. از وقتی شهید شد حال و روز نوید از این رو به آن رو شد. مثل پرنده ای که خودش را به در و دیوار قفس می زند. رفیقش می گوید بعد از شهادت سعید، نوید خیلی خواستنی تر شده وحرف زدنش تغییر کرده بود. و نماز شب هایی که با آب و تاب می خواند نفوذ کلامش را خیلی بیشتر از قبل کرده بود. 🌷🌷🌷 وقتی به من گفت:《 دعا کن مامان، هنوز نامه ام رو امضا نکردن》فکر می کردم نامه ی تمام شدن ماموریتش را می گوید که گفتم:《ان شاء الله که امضا می کنن!》 بعد از بیست روز بی خبری از وضع وحال پسرم رفقای نوید آمدند و خبر شهادت او را دادند. نوید من! پسر من شهید شده باشد. مگر کسی هم می توانست نوید من را از پا بیندازد. مگر زندگی بدون نوید هم می شود؟مگر قرار نبود بساط عروسی توی کوچه ی ما پهن شود؟ شبیه پسر بچه ای که دوچرخه اش را جلوی چشم هایش شکسته باشند، دور خانه می چرخیدم. می چرخیدم و با خودم بلند بلند حرف می زدم و دنیا دور سرم می چرخید. تا پیکرش وارد ایران نشد همین طور بودم. منی که با شنیدن خبر شهادت زمین و زمان را چنگ می زدم، آرام توی قبر آماده ی پسرم خوابیدم. انگار نوید من را بغل گرفته بود دلم می خواست ساعت ها آنجا بخوابم‌. کنارش که نشستم، سرم را از روی کفن چسباندم کنار گوشش. آن موقع هنوز نمی دانستم که سر ندارد. آهسته به نویدم گفتم:《مامان تو که داری میری، ایمانت رو با خودت نبر قربونت برم، بزار برای جوونا، بزار برای دنیایی که تو رو نداره.》 🌀 با ما همراه باشید در کانال انجمن راویان شهرستان بهشهر در ایتا👇👇👇 https://eitaa.com/Revayate_ravi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
؟ ! 🌷فرمانده گردان آورده بودش؛ از مشهد. همین‌طوری، بدون پرونده. اسمش فردریک بود. از گردنبند و صلیبش پیدا بود که مسیحی است. آمده بود اهواز، جنس بخرد. شنیده بود ارزانی است! خودش اسمش را عوض کرد. 🌷یک‌بار بعد از این‌که مداح، روضه امام حسن (ع) را خوانده بود، گفت: مرا هم صدا کنید مجتبی. این‌طوری، فردریک شد مجتبی. بعد از عملیات کربلای ۸، سرشماری می‌کردند: انجوی؟ حاضر! محسن؟ حاضر! مجتبی؟…. سکوت. محسن گفت: اول تیر، بعد مین؛ چیزی ازش نماند. مجتبی رفته بود.... ❌❌ کربلای جبهه‌ها، دانشگاه انسان‌ساز بود.... 🌀 با ما همراه باشید در کانال انجمن راویان شهرستان بهشهر در ایتا👇👇👇 https://eitaa.com/Revayate_ravi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
می گفت در هر قضیه ‌ای گیر كردید دو ركعت نماز بخوانید و تقدیم كنید به یکی از ائمه مطمئن باشید كه كارتان راه می افتد. اعتقاد خاصی به این دو رکعت نماز داشت. شهیددکترمجیدشهریاری🌷 🌀 با ما همراه باشید در کانال انجمن راویان شهرستان بهشهر در ایتا👇👇👇 https://eitaa.com/Revayate_ravi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🦋شهید سر جدا🦋 🦋شهید نوید صفری🦋 قسمت4⃣👇👇 📝 مدام برایم سوال بود که چرا با آنکه احساسی هستی، علاقه ات به فرزندم هدیه زهرا را نشان نمی دهی. وقتی شهید شدی ، توی دفترچه یادداشتت دیدم نوشته بودی با اینکه دختر من را خیلی دوست داری محبتت را نشان نمی دهی، می خواهی با این کار درد آن هایی که بچه هایشان را می گذارند و می روند سوریه، بفهمی! 🌷🌷🌷 کتاب زیارت عاشورایت سهم من شد.هر روز که به آقا امام حسین سلام می دهم و می رسم به اینجای زیارت که وحرب لمن حاربکم...چشمم می افتد به دست خط تو، که توی حاشیه ی صفحه نوشته ای:《به مادرت بگو که ما با دشمنانت دشمنیم!》 🌷🌷🌷 رضا برایمان ماجرای شب عروسی رفیقت را تعریف کرده که قبل اینکه می خواستند بروند خانه شان بروند کنار شهدای گمنام زیارت عاشورا بخوانند. آن شب رضا هر طور که شده کلید مقبره را گیر آورده بود . فردا صبح زنگ زدی وقتی فهمیدی اجازه ای در کار نبوده، رضا را مجبور کردی که زنگ بزند و ماجرا را تعریف کند و رضایتش را بگیرد. حتی برای اینکه خیالت راحت شود خودت هم با آن بنده خدا صحبت کردی. تو بردی نوید،بازی عاقبت به خیری را بردی. 🌷🌷🌷 همیشه اسم مامان تو گوشی نوید اخت الشهید سیو بود.بعد از شهادتش دیدم نوشته است ام الشهید. مریم گفت بار آخری که می خواست برود سوریه، این کار را کرده است. 🌷🌷🌷 محرم و صفر غیر از پیراهن مشکی رنگ نمی پوشید. کم خانه می آمد. همیشه می گفت:《حیفه از این فرصت محرم غافل بشیم. این روزا هرچی بیداری بکشیم بیشتر می بریم!》 🌀 با ما همراه باشید در کانال انجمن راویان شهرستان بهشهر در ایتا👇👇👇 https://eitaa.com/Revayate_ravi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔰 | 🔅 تاریخ تولد: ۱۷ شهریور ۱۳۵۸ 📆 تاریخ شهادت: ۲۱ دی ۱۳۹۰ 📌مزار شهید: امامزاده علی اکبرچیذر ♦️ دانشجوی دانشگاه بود، درسش که تمام شد طبیعتا باید ادامه تحصیل می داد اما رفت سمت کار، همه اطرافیان تعجب کردند که او با آن همه هوش و استعداد، خصوصا که شرایط ادامه تحصیل برایش مهیا بود چرا این کار را نکرد به همین خاطر شروع کردند اصرار کردن به او تا باز هم ادامه تحصیل بدهد اما او قبول نکرد و همه را با یک جمله کوتاه جواب داد. 💎 بعدها هم که توی کارش پیشرفت کرد و شد مسئول بازرگانی کل سازمان، اطرافیان که می دیدند ادامه تحصیل خیلی برای او ساده تر شده است باز هم اصرار کردند اما مصطفی باز هم همان جمله قبلی را جواب داد:«با همین مقدار تحصیلات هم خیلی کارها میشود انجام داد که انجام نداده ام». ✔️ همیشه همینطور بود سعی می کرد بیهوده هیچ کاری را انجام ندهد. هدفی را در نظر میگرفت به سمتش حرکت می کرد و توی راه رسیدن به آن به هیچ حاشیه ای هرچند جذاب توجه نمیکرد، کاری هم به سرزنش باقی مردم نداشت. ➖ کل زندگی نه چندان طولانی اش به همین منوال گذشت، اصلا به همین خاطر رسیدن به هدف اصلیش که لقا خدا بود هم خیلی طول نکشید و در اوج جوانی به آن رسید. ♻️ مصطفی احمدی روشن با این خصوصیات حقیقتا نمونه و الگوی یک جوان حزب اللهی است. 🌀 با ما همراه باشید در کانال انجمن راویان شهرستان بهشهر در ایتا👇👇👇 https://eitaa.com/Revayate_ravi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بعضی چک ﻫﺎ ﺩﻭ ﺍﻣﻀﺎ ﺩﺍﺭﻧﺪ ﺗﺎ ﺍﻣﻀﺎی ﺩﻭﻡ ﻧﺒﺎﺷﺪ نقد نمیﺷﻮﻧﺪ ﺣﺘﯽ ﺍﮔﺮ ﺑﻪ ﺟﺎی ﺍﻣﻀﺎﯼ ﺩﻭﻡ، ﺗﻤﺎﻡ ﺍﻫﻞ ﺑﺎﺯﺍﺭ ﻫﻢ ﺍﻣﻀﺎ ﻛﻨﻨﺪ، ﻫﻴﭻ ﻓﺎﻳﺪﻩﺍﯼ ﻧﺪﺍﺭﺩ! ﺑﺎﻧﻚ ﻓﻘﻂ ﺻﺎﺣﺐ ﺍﻣﻀﺎ ﺭﺍ میﺷﻨﺎﺳﺪ... ﺣﺎﻝ، ﺍﺗﻔﺎﻗﺎﺗﯽ ﻛﻪ ﺑﺮﺍی ﻣﻦ ﻭ ﺗﻮ ﺩﺭ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻗﺮﺍﺭ ﺍﺳﺖ ﺑﻴﻔﺘﺪ، ﻣﺜﻞ ﭼﻚ دﻭ ﺍﻣﻀﺎ ﻣﯽﻣﺎﻧﺪ! ﻳﻚ ﺍﻣﻀﺎﯼ ﺁﻥ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﻣﺎﺳﺖ ﻭ ﻳﻚ ﺍﻣﻀﺎﯼ ﺩﻳﮕﺮﺵ ﺧﻮﺍﺳﺖ خدﺍﺳﺖ... ﺗﺎ ﺍﻭ ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ ﻫﻴﭻ ﺍﻣﻜﺎﻥ ﻧﺪﺍﺭﺩ، ﻫﺮ ﭼﻨﺪ ﻫﻤﻪ ﺑﺨﻮﺍﻫﻨﺪ... 🌀 با ما همراه باشید در کانال انجمن راویان شهرستان بهشهر در ایتا👇👇👇 https://eitaa.com/Revayate_ravi